loading...
هفت آسمون
admin بازدید : 79 سه شنبه 06 تیر 1396 نظرات (0)

کسب درآمد از اینترنت با فروش فایل , فروش فایل , کسب درآمد اینترنتی

کسب درآمد از اینترنت با فروش فایل

همه ما این روزا بخشی از وقت خودمون رو به گشت و گذار توی اینترنت و به اصطلاح وبگردی میگذرونیم. این روزا دسترسی به اینترنت خیلی راحت شده و خیلی ها با گوشی خودشون به اینترنت متصل میشن و در کل اینترنت بخشی از زندگیشون شده.

 

کسب درآمد از اینترنت

از چند سال پیش که با اینترنت آشنا شدم در کنار وب گردی های روزانه متوجه شدم که میشه توی اینترنت هم کسب درآمد کرد و در کنار گشت و گذار توی اینترنت این امکان وجود داره که بتونی پولی از اینترنت در بیاری. توی این چند سال روش های مختلفی رو تست کردم و با آزمایش و خطا پیش رفتم، از ثبت نام و فعالیت تو سایتهای کلیکی گرفته تا فروش کالای دست دو و آکبند. اما یکی از روش های جذاب و جالبی که دو سه سال پیش باهاش آشنا شدم فروش فایل بود. اگه داری این مطلب رو میخونی معنیش اینه که تو هم به کسب درامد اینترنتی اهمیت میدی، بنظرم خیلی خوبه که توام فروش فایل رو تجربه کنی. تا آخر این مطلب با من همراه باش تا جزییات بیشتری در زمینه فروش فایل توی اینترنت رو توضیح بدم.

 

فروش فایل

همونطور که قبلا گفتم الان خیلی ها برای رفع نیازهای خودشون از اینترنت استفاده می کنن ، بعنوان مثال وقتی نیاز به اطلاعاتی داری یا وقتی برای یکی از درسها نیاز به تحقیق و پروژه داری خیلی زود توی اینترنت موضوع مورد نظرتو جستجو میکنی و فایل و اطلاعاتی که بهش نیاز داری رو پیدا میکنی. حتما شما هم توی این تحقیق های اینترنتی به فایل هایی برخورد کردی که برای اینکه بتونی دانلودش کنی باید اول یه مبلغی رو بصورت اینترنتی پرداخت کنی و بعد از پرداخت آنلاین بهت اجازه میدن که فایل مورد نظرتو دانلود کنی.
خب شاید تا اینجای کار نکته خاصی رو حس نکرده باشی اما میدونی که خودت هم میتونی یکی از این فروشنده های فایل باشی و برای خودت یه کسب و کار اینترنتی راه بندازی؟ نگران سرمایه نباش ، برای شروع این کسب و کار نیازی به سرمایه گذاری نیست و بدون هیچ هزینه ای می تونی کار خودت رو شروع کنی و درآمد کسب کنی.

 

ساخت فروشگاه فایل بدون سرمایه !

بله. بدون هیچ هزینه ای می تونی فروشگاه فایل خودت رو ایجاد کنی! کافیه توی سایت فایل ناب ثبت نام کنی و بعدش یه فروشگاه فایل برای خودت ایجاد کنی و شروع به کار کنی و فایل های خودت رو توی فروشگاهت ثبت کنی و درآمد کسب کنی.
طبیعیه که یه سری سوالات جواب داده بشه سوالاتی مثل اینکه چرا فروشگاه رایگان میدن؟ چی بهشون میرسه؟ و … خب قطعا راه اندازی یک سیستم همکاری در فروش قوی نیاز به سرمایه داره ولی توی سایت فایل ناب شما بدون هیچ هزینه ای فروشگاه خودتون رو میسازی و شروع به کسب درآمد اینترنتی میکنی و زمانی که فایلی رو فروختی اونوقت بخشی از درآمد حاصل از این فروش به سایت میرسه و این یعنی تضمین میده که تا زمانی که شما از سایت فایل ناب درآمد نداشتی هیچ هزینه ای رو همن پرداخت نمیکنی. کارمزد سایت فقط ۲۰% از هر فروشه و بقیه پول به حساب کاربر واریز میشه.

 

بازاریابی فایل و کسب درآمد اینترنتی

اگه فایلی برای فروش نداری بازم می تونی از سایت فایل ناب درآمد اینترنتی کسب کنی. کافیه توی سایت فایل ناب ثبت نام کنی و فروشگاه خودتو ایجاد کنی ، فقط تو قسمت ایجاد فروشگاه باید گزینه ای که مربوط به نمایش همه فایل ها هست رو انتخاب کنی ؛ اینجوری تمام فایل هایی که بقیه توی این سایت ثبت کردن توی فروشگاهت نمایش داده میشه و کافیه تو این محصولات رو تبلیغ کنی و به ازای هر فروش پورسانت بگیری.

تبلیغ این محصولات هم کار سختی نیست و نیاز به هزینه نداره ، فقط باید یه وبلاگ بسازی و توضیحات هر محصول رو توی وبلاگت مثل یک مطلب ثبت کنی.

 

حرف آخر

حالا اگه بعد از خوندن این توضیحات دوست داری که توام کسب و کار اینترنتی خودتو شروع کنی کافیه قدم اول رو برداری و توی سایت فایل ناب ثبت نام کنی.

برای ثبت نام در فایل ناب کلیک کن!

موفق باشی

راستی منتظر مطالب بعدی من باش و به وبلاگم سر بزن. توی مطالب بعدی جزییات بیشتری در مورد نحوه ثبت نام ، آموزش ساخت فروشگاه ، آموزش ثبت محصول ، تکنیک های افزایش فروش و … ارائه خواهم کرد. ضمنا وبلاگمو به دوستات معرفی کن تا اونا هم با نحوه کسب درآمد از اینترنت آشنا بشن و بخاطر معرفی این کار رفاقتتون هم بیشتر بشه.

 

منبع:

کسب درآمد از اینترنت با فروش فایل

admin بازدید : 59 یکشنبه 16 آبان 1395 نظرات (0)

تأملی در افكار و ایده ها و اشعار سه شاعر (نسیم شمال ،لاهوتی و میرزادة عشقی )

تأملی در افكار و ایده ها و اشعار سه شاعر (نسیم شمال ،لاهوتی و میرزادة عشقی )دسته: زبان و ادبیات فارسی
بازدید: 1 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 109 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 108

تأملی در افكار و ایده ها و اشعار سه شاعر (نسیم شمال ،لاهوتی و میرزادة عشقی )

قیمت فایل فقط 9,000 تومان

خرید

تأملی در افكار و ایده ها و اشعار سه شاعر (نسیم شمال ،لاهوتی و میرزادة عشقی )

 

قسمتی از متن:

اوضاع سیاسی، اجتماعی ایران قبل از مشروطه

 

   از سال 1157  كه كریمخان زند در گذشت تا سال 1212كه فتحعلیشاه بدرود زندگی گفت پنجاه واند سال بود، در این زمان كم در اروپا تكانهای سختی پیدا شده،و داستانهای تاریخی بیمانندی از شورش فرانسه ،پیدایش ناپلئون و جنگهای پیاپی آن،و جنبش توده ها و پیشرفت فن جنگ، پدید آمدن افزارهای نوین و مانند اینها روی داده ،و در نتیجه آنها دولتهای بزرگ و نیرومندی پیدا شده بود.   كشور ایران از آن تكانها ودگرگونیها بی بهره مانده و نا آگاهانه با شیوه كهن خود بسر میبرد.

 

پادشاهان قاجار  علاوه بر انكه خود كاری نمی كردند به دیگران نیز فرصت خدمت نمی دانند، در زمان محمد شاه ،میرزا ابوالقاسم قائم مقام ،وزیر كاردانی بود ولی محمد شاه او را كشت و جایش را به میرزا آقاسی داد.  در زمان ناصر الدین شاه[2] ،میرزا تقی خان امیر كبیر به اداره  وزیر كاردانی بود كه در اداره امور شایستگیهای زیادی از خود نشان داد.ناصر الدین شاه او را كشت وبه جایش میرزا آقا خان نوری را نشاند. توده مردم نیز در ان عصر منشا هیچ اثری نبوده ،وجودشان كالعدم بود  لكن چند اتفاق به ظاهر ساده برای اولین بار در پیشینه سیاسی ایران،پای مردم را نیز به میان كشید  و آحاد مردم را وارد حیاط سیاسی تازه ای ساخت مردمی كه از جور وظلم حكام داخلی و تعدی قدرتهای خارجی به تنگ آمده بودند،به یكباره در واقعه تحریم تنباكو وارد میدان سیاست شده ،با نظام حاكم در افتادند. و سرانجام با مبازرات پی در پی  قادر به لغو آن شدند.

 

در سالهای پایانی حكومت ناصرالدین شاه امتیازات زیادی به بیگانگان داده شد كه باعث ناخشنودی ملت از حكومت قاجاریان و آغاز مبارزاتی گردید كه در نهایت منجر به صدور فرمان مشروطیت و تشكیل مجلس شورای ملی گردید.

 

پس از  ناصرالدین شاه در سال 1275 نوبت شاهی به پسرش مظفرالدین[3] رسید.با وجود اینكه این شاه جربزه پدر ش را نداشت و امیدی به نیكی حال ایران به دست وی نمی رفت.اما نسبت به  نابسمانی اوضاع اظهار همدردی و نیكخواهی می نمود، و از ناتوانی كشور و آشفتگی كارها سخن رانده نویدها می دادو مردم نیز كه پس از واقعة تنباكو از نزدیك در جریان امور قرار گرفته بودند، از این سخنان خوشدل می گردیدند .پس از رسیدن به حكومت نیز با عزل میرزا علی اصغر خان اتابك (امین السلطان)از صدارت و تأسیس چند مدرسه مدرن به همكاری امین الدوله و برخی اقدامات دیگر ، پادشاهی اصلاح طلب نشان میداد.در بهار سال 1278 امین الدوله از كار برخاست و مجدداٌ امین السلطان صدر اعظم شد و در این زمان بود كه اولین وام با سود پنج درصد از روسها گرفته شدو همچنین داستان گمرك وبكار گماردن بلژیكیان مطرح شد.مردم مظفرالدین شاه را ساده دل و ناتوان شناخته و همه بدیها را از میرزا علی اصغر خان اتابك می دانستند.این مرد افزار كارش خوشرویی با مردم و دلجوئی از هواداران خود و پول دادن به ملایان و دیگران  بودو بدین ترتیب كار خود را پیش می برد،ولی سرانجام آن افزار كار كند گشت و كسانی به دشمنی برخاستند كه پول نمی گرفتند و فریب نمی خوردند. بالاخره در اواخر شهریور 1282 بود كه در اثر نارضایتی مردم اتابك از كار افتاد و عین الدوله  بجای وی نشست.

 

عین الدوله بكار آغاز كرد،و چون در زمان اتابك یكی از نكوهندگان كارهای او بود مردم به او گمان نیك داشتند،اما كم كم بد رفتاری او نسبت به طلبه ها خبث نهادش را آشكار كرد و مردم به چگونگی رفتار عین الدوله و اندازه خود كامگی او پی بردند.

 

مهاجرت صغری

 

در زمان عین الدوله تصویری از نوز و دیگر بلژیكیان بدست افتاد كه درآن زنان و مردان بزمی ساخته اند و هر یكی از مردان رختی از رختهای ایرانیان را برتن كرده،وخود نوز نیز به شیوة ملایان عبا به دوش انداخته.دو سال بعد كه این عكس بدست علما افتاد ،بهبهاتی و پیروان او فرصت را غنیمت یافته ،به بدگویی برخاستند و چندین نسخه از روی آن چاپ كرده میان مردم پراكنده گردانیدند. در ظاهر افتادن نوز خواسته می شد اما هدف اصلی عزل عین الدوله بود.

 

در فارس نیز حكومت شاهزاده شعاع السلطنه بر دوش مردم سنگینی می كرد. در مشهد نیز حكومت آصف الدوله به همان میزان ستمگرانه بود، به دستور او عده ای از سربازانش به سمت زائران امام رضا (ع) آتش گشودند[4] و در تهران نیز هفت،هشت تن از تجار ، توسط علاءالدوله ، حاكم این شهر ، به اتهام افزایش قیمت شكر به چوب و فلك بسته شدند. در نتیجه تمامی این مظالم ، خاصه این اقدام آخر شمار عظیمی از تجار در مسجد شاه متحصن شدند و به فاصله كوتاهی ، تعداد زیادی از روحانیون به آنها پیوستند. پس از چند روز تحصن و سخنرانیهای كوبنده سید جمال الدین واعظ اصفهانی و صلاحدید آقایان طباطبائی و بهبهانی قرار بر این شد كه همگی در زاویه مقدسه حضرت عبدالعظیم (ع)مجاور شوند. بدین ترتیب روز چهارشنبه شانزدهم شوال 1323 علما تهران به آنجا مهاجرت نمودند، كه بعدها به مهاجرت صغری معروف شد. عین الدوله وقتی دید رشته امور از هم گسیخته شده و روز بروز بر تعداد مهاجرین افزوده می شود،بناچار برای آقایان پیغام فرستاد كه یكنفر امین از طرف  خودتان بفرستید كه شفاهاً با شاه مذاكره نماید،مردم ابتدا برادر آقای طباطبایی را انتخاب كردند ولی وقتی متوجه رابطه نهانی او با عین الدوله شدند،برای سخنان او ارجی قائل نشدند و سرانجام سفیر عثمانی را برای این كار برگزیدند.و درخواستهای خود را چنین نوشتند :

 

1 :نبودن عسگر گاریچی در راه قم

 

2 :بنای عدالتخانه ای در ایران

 

3: اجرای قانون اسلام درباره آحاد و افراد بدون ملاحظه از احدی

 

4:عزل مسیو نوز از ریاست گمرك ومالیه دولت

 

5:عزل علاءالدوله از حكومت تهران[5]

 

 

 

كسروی در این باره میگوید:((آگاهی از این پیشامد بروزنامه های اروپا هم رسید و آن را با ستایشی از علماء یاد كردند،ولی آنها عدالتخانه را پارلمان یا مجلس شوری معنی كردند.[6] ))

 

سرانجام كوچندگان صلاح را در بازگشت دیدند،اما خواهیم دید كه به عدالتخانه تنها خرسندی ندادند و آخرین خواست خود را كه مجلس میبود آشكار گردانیدند و روز جمعه بیست ودوم دی ماه با شكوه بسیار به شهر بازگشتند.

قیمت فایل فقط 9,000 تومان

خرید

برچسب ها : تأملی در افكار و ایده ها و اشعار سه شاعر (نسیم شمال ،لاهوتی و میرزادة عشقی ) , تأملی در افكار و ایده ها و اشعار سه شاعر (نسیم شمال ،لاهوتی و میرزادة عشقی ) , اشعار سه شاعر نسیم شمال ،لاهوتی و میرزادة عشقی , تأملی در افكار و ایده ها و اشعار , دانلود شعرهای نسیم شمال ،لاهوتی و میرزادة عشقی , نسیم شمال , لاهوتی , میرزادة عشقی , پروژه , پژوهش , مقاله , جزوه , تحقیق , دانلود پروژه , دانلود پژوهش , دانلود مقاله , دانلود جزوه , دانلود تحقیق

admin بازدید : 89 یکشنبه 16 آبان 1395 نظرات (0)

حلیل تطبیقی ساختار معناییِ بیست غزل از حافظ و شهریار

حلیل تطبیقی ساختار معناییِ بیست غزل از حافظ و شهریاردسته: زبان و ادبیات فارسی
بازدید: 1 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 649 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 156

پایان نامه حلیل تطبیقی ساختار معناییِ بیست غزل از حافظ و شهریار

قیمت فایل فقط 10,000 تومان

خرید

حلیل تطبیقی ساختار معناییِ بیست غزل از حافظ و شهریار

 

چکیده

 

   یکی از موضوعات بحث­انگیز پیرامون غزل حافظ چگونگی ساختار غزل اوست. موافقانِ وجود انسجام در ساختار غزل­های حافظ، بر این باورند که ابیات غزل شاید در نگاه نخستین گسسته و پاشان احساس شود ولی از ساختاری منسجم و هسته­ی مرکزی برخوردار است که سایر ابیات یک غزل، با آن پیوند معنایی دارند و فرض استقلال ابیات، به معنای غزل حافظ آسیب می­رساند. مخالفان این نظریه معتقدند که ابیات در یک غزل، مستقل از هم است و این ویژگیِ غزل­های حافظ را برگرفته از شیوه­ی قرآن کریم می­دانند و به همین جهت در شرح غزل­های حافظ، بدون توجه به پیوند ابیات و وجود هسته­ی مرکزی، ابیات غزل را به طور مستقل شرح می­دهند. استاد شهریار، با توجه به اینکه بیش از هر شاعری به حافظ علاقه­مند بود و خود را تربیت یافته­ی مکتب حافظ می­دانست علاوه بر استفاده از مضامین شعری حافظ، در بیش از شصت غزل، به استقبال غزل­های حافظ رفته است و در این غزل­ها، به ساختار معنایی غزل حافظ نیز توجّه داشته است و در برخی موارد، با وجود پیوند معنایی میان ابیات، غزل او نیز گسسته نماست. نویسنده با بررسی برخی از غزل­­های حافظ و شهریار، ساختار منسجم معنایی غزل این دو شاعر را آشکار کرده و عوامل این انسجام و ارتباط معنایی ابیات غزل با یکدیگر را بیان کرده است.

 

فهرست مطالب

 


 

عنوان                                                                                                         صفحه

 

فصل اوّل.. ز‌

 

کلّیّات و روش تحقیق.. ز‌

 

1-1 مقدّمه. 1

 

1-2- بیان مسأله. 3

 

1-3- سؤالات و فرضیه­ها. 6

 

1-3-1- سؤالات تحقیق. 6

 

1-3-2- فرضیه­ها 6

 

1-4- هدف و ضرورت تحقیق.. 8

 

1-4-1- ضرورت تحقیق. 8

 

1-4-2- اهداف تحقیق. 8

 

1-5- پیشینه­ی تحقیق.. 8

 

1-5- روش اجرای تحقیق.. 12

 

فصل دوّم. 13

 

مبانی نظری تحقیق.. 13

 

2-1-1- ساختار متن.. 14

 

2-1-2- ساختار نظم. 15

 

2-1-3- ساختار روایت.. 15

 

2-2- ساختار معنایی در غزل حافظ و شهریار. 15

 

2-3- نگاهی بر تأثیر پذیری شهریار از حافظ... 17

 

2-3-1- اقتباس... 18

 

2-3-2- تضمین.. 20

 

2-3-3- توجه به مضمون­های غزل حافظ.. 25

 

2-3-4-پیوند معنایی در ساختار غزل. 28

 

فصل سوّم. 29

 

بحث و بررسی.. 29

 

3-1-1- غزلی از حافظ)الا یا ایها الساقی ادر کاساً و ناولها)... 30

 

3-1-2- غزلی همسان از شهریار)جبین بگشا که می­بندیم از این غمخانه محملها). 32

 

3-2-1- غزلی از حافظ)اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را)... 35

 

3-2-2- غزلی همسان از شهریار(اگر آن دختر ترسا بیاراید کلیسا را) 37

 

3-3-1- غزلی از حافظ)صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را)... 40

 

3-3-2- غزلی همسان از شهریار(به چشم این همه مژگان به هم مزن یارا) 41

 

3-4-1- غزلی از حافظ)دل می­رود ز دستم صاحبدلان خدا را)... 45

 

3-4-2- غزلی همسان از شهریار)ما مستمند و مسکین دلبر دنی و دارا). 47

 

3-5-1- غزلی از حافظ)ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت)    51

 

3-5-2- غزلی همسان از شهریار)ای چشم خمارین که کشد سرمه­ی خوابت). 52

 

3-6-1- غزلی از حافظ)به کوی میکده هر سالکی که ره دانست)... 56

 

3-6-2- غزلی همسان از شهریار)به کان لعل تو هر مشتری که راه دانست). 58

 

3-7-1- غزلی از حافظ(شاهد آن نیست که موی و میانی دارد)... 61

 

3-7-2- غزلی همسان از شهریار)چشم و ابروی تو تا تیر و کمانی دارد). 63

 

3-8-1- غزلی از حافظ)دلم جز مهر مهرویان طریقی بر نمی­گیرد)... 67

 

3-8-2- غزلی همسان از شهریار)نپنداری که دل هر دم فغان از سر نمی­گیرد) 69

 

3-9-1- غزلی از حافظ)در ازل پرتو حسنت ز تجلّی دم زد)... 73

 

3-9-2- غزلی همسان از شهریار)کلک نقّاش ازل کز ابدیّت دم زد). 76

 

3-10-1- غزلی از حافظ(اگر روم ز پی­اش فتنه­ها برانگیزد). 81

 

3-10-2- غزلی همسان از شهریار)چو آفتاب به شمشیر شعله برخیزد). 83

 

3-11-1- غزلی از حافظ(نقد صوفی نه همه صافی بی­غش باشد).. 85

 

3-11-2- غزلی همسان از شهریار) شمع مسکین نه سوزنده و سرکش باشد(. 87

 

3-12-1- غزلی از حافظ)گر می­فروش حاجت رندان روا کند)... 90

 

3-12-2-  غزلی همسان از شهریار(میخانه گر به رخ در میخواره وا کند) 92

 

3-13-1- غزلی از حافظ)آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند). 95

 

3-13-2- غزلی همسان از شهریار)آنان که سرمه از رد پای شما کنند). 97

 

3-14-1- غزلی از حافظ)دوش در حلقه­ی ما قصه­ی گیسوی تو بود)... 100

 

3-14-2- غزلی همسان از شهریار)رو به هر قبله که کردم صنما سوی تو بود). 102

 

3-15-1- غزلی از حافظ)یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور)... 105

 

3-15-2- غزلی همسان از شهریار)اسم اعظم باز گردد با سلیمان غم مخور). 107

 

3-16-1- غزلی از حافظ)فاش می­گویم از گفته­ی خود دلشادم)... 111

 

3-16-2- غزلی همسان از شهریار(زادن من سفر و عشق تو باشد زادم). 113

 

3-17-1- غزلی از حافظ(حجاب چهره­ی جان می­شود غبار تنم). 116

 

3-17-2- غزلی همسان از شهریار)همای طایر جان بسته در طناب تنم). 118

 

3-18-1- غزلی از حافظ(بالا بلند عشوه­گر نقش­باز من). 121

 

3-18-2- غزلی همسان از شهریار)گر گوشمال عشق نبودی به ساز من). 123

 

3-19-1- غزلی از حافظ)تاب بنفشه می­دهد طرّه­ی مشک سای تو)... 126

 

3-19-2- غزلی همسان از شهریار(ای شب و روز و مهر و مه پرده­ی سینمای تو) 128

 

3-20-1- غزلی از حافظ(ساقی بیا که قدح لاله شد پر ز می). 131

 

3-20-2- غزلی همسان از شهریار)آمد بهار و لاله شد از ژاله پر ز می). 133

 

فصل چهارم. 137

 

نتیجه­گیری.. 137

 

4- نتیجه­گیری.. 138

 

منابع و مآخذ.. 140


قیمت فایل فقط 10,000 تومان

خرید

برچسب ها : حلیل تطبیقی ساختار معناییِ بیست غزل از حافظ و شهریار , پایان نامه حلیل تطبیقی ساختار معناییِ بیست غزل از حافظ و شهریار , پایان نامه حلیل تطبیقی , ساختار معناییِ بیست غزل از حافظ و شهریار , پایان نامه گرایش محض , پایان نامه ادبیات و زبان فارسی , دانلود پایان نامه ادبیات , دانلود پایان نامه محض , پروژه , پژوهش , مقاله , جزوه , تحقیق , دانلود پروژه , دانلود پژوهش , دانلود مقاله , دانلود جزوه , دانلود تحقیق

admin بازدید : 27 یکشنبه 16 آبان 1395 نظرات (0)

فرهنگ عامه

فرهنگ عامهدسته: زبان و ادبیات فارسی
بازدید: 1 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 24 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 15

مترادف فرهنگ عامه ،فولكلور است و به آن بخش از هنر گفته می شود كه به صورت شفاهی منتقل می شود یكی از شاخه های فولكلور، ادبیات شفاهی است كه شامل روایت های منظوم مانند ترانه ها ،لالایی ها ،نوحه ها،بازی های منظوم و،

قیمت فایل فقط 3,000 تومان

خرید

فرهنگ عامه

 

چكیده:

                    مترادف فرهنگ عامه ،فولكلور است و به آن بخش از هنر گفته می شود كه به صورت شفاهی منتقل می شود. یكی از شاخه های فولكلور، ادبیات شفاهی است كه شامل روایت های منظوم مانند ترانه ها ،لالایی ها ،نوحه ها،بازی های منظوم و...،همچنین روایت های منثور ماننداسطوره ها، قصه ها،چیستان ها، افسانه هاو...می باشد.

       استفاده از ادبیات عامه جهت غنی تر شدن ارتباط والدین با فرزندان الزامی است.برای تقویت زبان مادری كودكان،باید شعر و قصه با زبان شنیداری و گفتاری سروده شود.

       در حقیقت همه شاعر به دنیا می آیند ؛اما والدینی كه درك عمیقی از عالم كودكی دارند؛می توانند استعداد فرزندانشان را بارور سازند.

                    اصولا كودكان با زبان برخوردی كاربردی دارند. ادبیات فولكلوریك كمك شایانی به زبان نوشتاری كودكان می كند.

                    نتیجه ی درخشان نوشتن به زبان كودك، پدید آمدن پیوندی صمیمانه تر میان كودك و ادبیات و به ویژه آنان وآفرینندگان  این ادبیات خواهد بود .

          كودكان بیش از آنكه ما بتوانیم به آنان بیاموزیم ؛می توانند به ما بیاموزند.

واژه های كلیدی و مهم :

فولكلور،ادبیات شفاهی،ادب عامه،اسطوره،نثر مسجع،سبك و سیاق ،سرودواره 

 

فهرست مطالب:

 

چكیده . ......................................... 1                 مضمون لالایی ها   .................................................. 7

واژه های كلیدی و مهم.................. 1                 گوناگونی لالایی ها.................................................... 8    

تعریف فرهنگ عامیانه.............. 2                 عادات خوشایند.......................................................... 8  

ادب عامه یا ادب شفاهی .............  2             غنی کردن ارتباط با بچه ها.......................................... 9

روایت های منثور .........................4                 شکل شاعرانه زبان آموزی و تاثیر آن بر روی بچه ها......9

اسطوره ها.....................................4             شعر و کودک................................................................   10

افسانه ها.......................................4            بچه ها و دستور زبان....................................................   11

 مثل ها.........................................5            تأثیر گذاری وزن شعر درکودک   .................................. 12      

 چیستان ها ..................................6               تأثیر گذاری قافیه بر کودك........................................ 12

روایت های منظوم........................6                سخن آخر..................................................................13

لالایی ها  ................................7                  فهرست منابع و ما خذ................................................14

 

قیمت فایل فقط 3,000 تومان

خرید

برچسب ها : فرهنگ عامه , فرهنگ عامه , فولكلور , ادبیات شفاهی , ادب عامه , اسطوره , نثر مسجع , سبك و سیاق , سرودواره , پروژه , پژوهش , مقاله , جزوه , تحقیق , دانلود پروژه , دانلود پژوهش , دانلود مقاله , دانلود جزوه , دانلود تحقیق

admin بازدید : 92 یکشنبه 16 آبان 1395 نظرات (0)

داستان نویسی

داستان نویسیدسته: زبان و ادبیات فارسی
بازدید: 1 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 48 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 40

اما شاید هیچکس نتواند به سؤال چگونه می توان داستان نویس موفقی شد، پاسخ کاملی بدهد زیرا همه کم و بیش با این حقیقت کنار امده اند که نویسندگی اموختنی نیست ولی مأیوس نشوید

قیمت فایل فقط 7,000 تومان

خرید

داستان نویسی


مقدمه

اما شاید هیچکس نتواند به سؤال چگونه می توان داستان نویس  موفقی  شد، پاسخ کاملی بدهد. زیرا همه  کم و بیش با این حقیقت کنار امده اند که نویسندگی اموختنی نیست. ولی مأیوس نشوید. اگر استعداد نویسندگی در خود سراغ  دارید می توانید و باید، راه و روش بهتر نوشتن را نیز بیاموزید. اما  یادتان باشد که معلم  و کتابِ راهنما جز اینکه مجموعه ای از فنون قراردادی وغیر قراردادی راهمچون ابزاری دردستانتان بگذارند،کار دیگری نمی توانند بکنند.

هدف از گرداوری این  مقاله  اشنایی با برخی از فنون داستان نویسی از دید چند  تن  از داستان  نویسان غربی و ایرانی و همچنین اشنایی  با سرگذشت  داستان  نویسی  ایران و مطالعه ای مختصر دربارۀ چند داستان معروف  ایرانی است.

امیدوارم این مطالب بتواند شما را در خلق اثاری ماندنی تر و بهتر یاری کند.

 

 

 

 

                       طبقه بندی داستانها

(( نخستین سؤال دربارۀ  داستان اینست که: چرا باید رنجی  بر خود  تحمیل کنیم  و داستان بخوانیم؟ با زندگی ای بدین  کوتاهی، با  اینهمه نیازهای مبرم و روزافزون، و با درک این حقیقت که چه بسیار کتابهای مختلف پیرامون مسائل  اموزشی و مباحث متنوع وجود دارد که هنوز نخوانده ایم، چرا باید اوقات گرانبهای خود را صرف خواندن اثاری تخیلی کنیم؟

    به این سؤال می توان دو پاسخ اساسی داد: برای «لذت وتفریح» وبرای «درک وفهم بیشتر».

    اگر بخواهیم زیاد طول و تفصیل ندهیم، داستان کمک می کند تا زندگی کمتر برای ما خسته کننده و یکنواخت باشد. ونیزکمک می کند تا اوقات ما با خوشی و سرعت بیشتری  بگذرد. با این دلایل واضح، مطمئناً دیگر نیازی به توصیه بیشترنسبت به خواندن داستان نیست.

    لذت- ولذت بیشتر- نخستین مقصود و ابتدایی ترین  توجیه برای خواندن داستان است. ولی اگر داستان  چیزی بیشتر از لذت به ما نمی داد، به سختی می توانست خودش را به عنوان مبحثی برای « مطالعات دانشگاهی» مطرح کند.

    داستانها را می توانیم به دو بخش عمده طبقه بندی کنیم:

 

الف) ادبیات داستانی تفریحی

ب)ادبیات داستانی تحلیلی

ادبیات داستانی تفریحی  صرفاً  بدین منظور نوشته می شود  تا ما  اوقاتمان را بطور دلپذیر و مطبوع بگذرانیم.

    اما ادبیات  داستانی  تحلیلی  نوشته می شود تا  اگاهی ما را از زندگی گسترش  داده، عمق و حساسیت بیشتری بدان ببخشد.

    ادبیات داستانی تفریحی ما را ازجهان واقعی دور می کند. ما را قادر می کند تا موقتاً دردها و رنجهای خویش را بدست فراموشی بسپاریم.

    ادبیات داستانی تحلیلی دست ما را می گیرد و به یاری تخیلمان وامی دارد تا بیشتر به درون جهان واقعی برویم. به ما توان می بخشد تا درد و رنجهایمان را به درستی بفهمیم.

ادبیات داستانی تفریحی در نهایت به هدف و مقصود خود یعنی لذت ختم می شود.

    ادبیات داستانی تحلیلی علاوه بر لذت،درک و بصیرت را نیز به همراه دارد.))[1]

 

 

 

 راه پر پیچ و خم تجربه         

پل انگگل

((نوشتن مثل عشق ورزیدن است.وقتی که می بینیم این غریزۀ پاک وبی الایش(البته اگر پاک وبی الایش باشد) تا کجا ما را با خود می برد شگفت زده می شویم. به علاوه نکاتی دربارۀ این اّشکال غنایی  بیانی یعنی  نویسندگی و عشق ورزیدن موجب  نیل ان به کمال   خواهد شد.                                                                                                                                                                                                                                  نکته بسیار مهم دربارۀ  نویسندگی این است که اولا چیزی  به نام  مصالح  نویسندگی  به خودی خود وجدا ازنوع نگرش نویسنده به ان، نحوۀ احساس ان و شکل اندام وار و بیانی در قالب کلمات دادن بدان، وجود ندارد.از نظر نویسنده شکل  بخشی از محتواست ضمن اینکه بر روی ان اثرمی گذارد وصورتی واقعی به ان می دهد.                                                                                                 هنری جیمزمی نویسد تجربه «حساسیتی شدید ونوعی تارعنکبوت بسیار بزرگ ازلطیف ترین نخهای ابریشم و در ناخوداگاه ادمی معلق است و ذرات هوا را به میان رشته هایش می کشد. تجربه همان کیفیت حسی فضای ذهن است.»واین سخن بسیار قاطعی است چرا که می گوید اهمیت  اتفاقات  جهان  بیرون مطلق نیست بلکه  تغییراتی  که ذهن  نیرومند هنرمند به هنگام کشف وقایع، در انها می دهد وانها را منظم می کند مهم است.                                                                                                                          پس وقتی صحبت از تجربه به میان می اید منظور این نیست که  نویسنده  باید ماجراهای گوناگون را پشت سر گذاشته باشد.                                                             داستان می تواند  دربارۀ هر چیزی باشد. البته داستان ثبت حوادثی که برای اشخاص رخ می دهد نیست، بلکه ثبت واکنش انها دربرابرحوادث است. چون داستان به شخصیت می پردازد و شخصیت است که حوادث را رقم می زند و حوادث نیز شخصیت را ترسیم می کند. مثلاً نوشتن دربارۀ مردی که بر روی رینگ مشت زنی یا در حال دست و پنجه نرم کردن با گاوی خشمگین است همان قدر حساس برانگیز و مناسب است که  لرزش خفیف دست یک زن.                                                                                                                         کسانی هم  که می خواهند نویسنده شوند باید  حساسیت قوۀ  ادراکشان را نسبت به زندگی بشر تقوییت کنند. در این مورد نیز جیمزسخن نغزی گفته است. وی ضمن تایید این نکته  که نویسندگان جوان باید اثارشان را براساس تجربییات خود شان بنویسند، می گوید  ولی قبل از این باید  یاد بگیرند که چه طور بیشترین و والاترین تجربیات ممکن را به  وسیلۀ خود اگاهشا ن جذب کنند.وسپس به نویسندگان جوان توصیه می کند که«سعی کنید چیزی از چشمانتان دور نماند.»                                                                                                                   جیمزبا استفاده از مهارتهای عملی خودش درداستان نویسی به شرح نحوۀ استفادۀ نویسنده ازتجربیاتش می پردازد ومی نویسد« قدرت حدس زدن نادیده ها ازطریق دیده ها،توانایی کشف اشارات ضمنی، قدرت قضاوت دربارۀ  کل یک چیز ازطریق  یکی از اجزای ان، داشتن وضعیتی که بتوان زندگی را در مجموع  و به طور کامل احساس کرد طوری  که بتوان  به راحتی هرکدام از زوایای  خاص ان را شناخت، مجموعۀ استعدادهای ذاتی ای است که تجربه را بوجود می اورد. پس اگر تجربه  متشکل از مجموع  برداشتهاست می توان گفت که مجموعۀ برداشتها و تاثیرگیریها تجربه است.»                                                                                                                         اگر بگوییم  نویسندگی  حاصل  کشف و شهود است  ان  را محدود به  جنبۀ کوچکی  از زندگی و در نتیجه  تحقیر کرده ایم. به همین  دلیل هم عکس این  گفته صحیح است. منبع اصلی اثر نویسنده کل زندگی اوست. همۀ  حواس او من جمله حس چشایی و لامسه اش،  وضع سوخت وساز بدن، فشار خون، وضع دستگاه گوارش، دمای بدن، خاطرات گذشته، سرزندگی و هوشیاری ذهن، مطالعات قبلی، نگاه  ژرفکاو وی نسبت به زنگی اشخاص، تمایلات جنسی و گوش اوکه برای شنیدن اصوات تیزاست،هریک به نحوی در پدید امدن اثرش سهیمند.))[2]      

 

 

 فهرست  مطالب

 

عنوان                                                                           صفحه

مقدمه .....................................................................1

باب اول

فن داستان نویسی

طبقه بندی داستانها ...........................................................................2

راه پرپیج وخم تجربه (پل انگگل)...........................................................4

داستان را چگونه باید گفت؟.................................................................6

داستان تا چه حد ساختگی است؟(جورج ه سیزرز،دارال شوایستر)......................7

داستان نویس و انتخاب نوع داستان ........................................................10

روند رسیدن میوۀ داستان(لارنس بلاک)....................................................13

َماهیت وهدف داستان(فلانری اوکانر).......................................................14

تصویر در داستان(والیس گریوز، ویلیام ج. لیری).........................................16

باب دوم

سرگذشت داستان نویسی ایران

قدیمی ترین متون..............................................................................19

استمرار سنت داستان پردازی................................................................25

گذر از دوره ها.................................................................................28

جمال زاده واغاز عصر جدید داستان نویسی................................................31

ایسم گرایی......................................................................................33

مکاتب مهم ادبی................................................................................34

فهرست مآخذ...................................................................................38


[1] - تأملی دیگر در باب داستان ، محسن سلیمانی ، تهران ، انتشارات حوضه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ دوم ، 1365 ، صص 13- 15

[2] - فن داستان نویسی ، محسن سلیمانی ، تهران ، مؤسسه انتشارات امیرکبیر ، چاپ اول ، صص 74-78

قیمت فایل فقط 7,000 تومان

خرید

برچسب ها : داستان نویسی , داستان نویسی , پروژه , پژوهش , مقاله , جزوه , تحقیق , دانلود پروژه , دانلود پژوهش , دانلود مقاله , دانلود جزوه , دانلود تحقیق

admin بازدید : 67 یکشنبه 16 آبان 1395 نظرات (0)

بیوگرافی رودکی

بیوگرافی رودکیدسته: زبان و ادبیات فارسی
بازدید: 1 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 17 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 9

از کودکی و چگونگی تحصیل او آگاهی چندانی به دست نیست در 8 سالگی قرآن آموخت و آن را از بر کرد و از همان هنگام به شاعری پرداخت

قیمت فایل فقط 3,000 تومان

خرید

بیوگرافی رودکی


رودکی

 

غزل رودکی وار، نیکو بود
غزلهای من رودکی وار نیست
اگر چه بپیچم به باریک و هم
بدین پرده اندر مرا راه نیست
"عنصری"

 

زندگینامه

 

رودکی، ‌ابوعبدالله جعفر فرزند محمد فرزند حکیم فرزند عبدالرحمان فرزند آدم.
از کودکی و چگونگی تحصیل او آگاهی چندانی به دست نیست. در 8 سالگی قرآن آموخت و آن را از بر کرد و از همان هنگام به شاعری پرداخت.
َ برخی می گویند در مدرسه های سمرقند درس خوانده است. آنچه آشکار است، وی شاعری دانش آموخته بود و تسلط او بر واژگان فارسی چندان است که هر فرهنگ نامه ای از شعر او گواه می آورد.
رودکی از روزگار جوانی آوازی خوش داشت، در موسیقی و نوازندگی چیره دست و پر آوازه بود. وی نزد ابوالعنک بختیاری موسیقی آموخت و همواره مورد ستایش او بود، آن چنان که استاد در روزگار کهنسالی چنگ خود را به رودکی بخشید. رودکی در همان دوره شعر نیز می سرود. شعر و موسیقی در سده های چهارم و پنجم همچون روزگار پیش از اسلام به هم پیوسته بودند و شعر به همراه موسیقی خوانده می شد. شاعران بزرگ آنانی بودند که موسیقی نیز می دانستند.
از هم عصران رودکی ،منجیک ترمذی (نیمه دوم سده چهارم) و پس از او فرخی (429 ق) استاد موسیقی زمانه خویش بودند. شاعران، معمولاً قصیده هایشان را با ساز و در یکی از پرده های موسیقی می خواندند. هرکس که صدایی خوش نداشت یا موسیقی نمی دانست، از راوی می خواست تا شعرش را در حضور ممدوح بخواند. رودکی، شعرش را با ساز می خواند .
رفته رفته آوازه رودکی به دربار سامانیانرسید و نصربن احمد سامانی (301 ـ 331 ق) او را به دربارفرا خواند. برخی بر این گمانند که او پیش از نصربن احمد به دربار سامانیان رفته بود، در آنجا بزرگترین شاعر دربار سامانی شد. در آن روزگار در محیط ادبی، علمی، اقتصادی و اجتماعی فرارود، آن چنان تحولی شگرف روی داده بود که دانش پژوهان، آن دوره را دوران نوزایی (رسانس) ایرانی می نامند.
بر بستر چنین زمینه مناسب اقتصادی، اجتماعی و برپایه دانش دوستی برخی از پادشاهان سامانی، همچنین با تلاش و خردمندی وزیرانی دانشمند و کاردان چون ابوالفضل بلعمی (330 ق) و ابوعلی محمد جیهانی (333 ق)، بخارا به صورت مرکز بزرگ علمی، ادبی و فرهنگی درآمد.
دربار سامانیان، محیط گرم بحث و برخورد اندیشه شد و شاعران و فرهنگمداران از راههای دور و نزدیک به آنجا روی می آوردند.
بهترین آثار علمی، ادبی و تاریخی مانند شاهنامه منصوری، شاهنامه ابوالمؤید بلخی (سده چهارم هجری)، عجایب البلدان، حدود العالم من المشرق الی المغرب در جغرافیا، ترجمه تفسیر طبری که چند تن از دانشمندان فراهم کرده اند، ترجمه تاریخ طبری از ابوعلی بلعمی، آثار ابوریحان بیرونی (440 ق) وابوعلی سینا (428 ق) در روزگار سامانیان پدید آمدند. دانشمندان برجسته ای مانند محمد زکریای رازی (313 ق) ابونصر فارابی (339)، ابوریحان بیرونی، ابوعلی سینا و بسیاری از شاعران بزرگ مانند فردوسی (410/416 ق) در این روزگار یا متأثر از آن برآمده اند.
بزرگترین کتابخانه در آن دوران در بخارا بود که ابوعلی سینا آن را دید و گفت که نظیر آن را هرگز ندیده است. تأثیر این تحول، نه تنها در آن دوره که در دوران پس از آن نیز پیدا است. رودکی فرزند چنین روزگاری است. وی در دربار سامانی نفوذی فراوان یافت و به ثروتی افزون دست یافت. نفوذ شعر و موسیقی او در دربار نصربن احمد چندان بود که داستان بازگشت پادشاه از هرات به بخارا، به خوبی بیانگر آن است.

قیمت فایل فقط 3,000 تومان

خرید

برچسب ها : بیوگرافی رودکی , بیوگرافی رودکی , پروژه , پژوهش , مقاله , جزوه , تحقیق , دانلود پروژه , دانلود پژوهش , دانلود مقاله , دانلود جزوه , دانلود تحقیق

admin بازدید : 81 یکشنبه 16 آبان 1395 نظرات (0)

صادق هدایت‌ِ داستان نویس

صادق هدایت‌ِ داستان نویسدسته: زبان و ادبیات فارسی
بازدید: 1 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 37 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 22

این كه چرا هنوز هم، نود و هفت سال پیش از اولین چاپ «حاجی بابا»ی میرزا حبیب اصفهانی و شصت و نه سال پس ازاولین چاپ «زیبا»ی محمد حجازی، فـُرم رمان در ادبیات معاصر ایران یك فـُرم دست‌نیافتنی و جانیفتاده است و داستان‌نویس ایرانی هنوزنتوانسته است مخاطبی برای خودش دست و پا كند، سؤال درد‌آور و آزاردهنده‌ای‌ست

قیمت فایل فقط 4,000 تومان

خرید

صادق هدایت‌ِ داستان نویس

 

 

  این كه چرا هنوز هم، نود و هفت سال پیش از اولین چاپ «حاجی بابا»ی میرزا حبیب اصفهانی و شصت و نه سال پس ازاولین چاپ «زیبا»ی محمد حجازی، فـُرم رمان در ادبیات معاصر ایران یك فـُرم دست‌نیافتنی و جانیفتاده است و داستان‌نویس ایرانی هنوزنتوانسته است مخاطبی برای خودش دست و پا كند، سؤال درد‌آور و آزاردهنده‌ای‌ست. 

این كه چرا هنوز هم، نود و هفت سال پیش از اولین چاپ «حاجی بابا»ی میرزا حبیب اصفهانی و شصت و نه سال پس ازاولین چاپ «زیبا»ی محمد حجازی، فـُرم رمان در ادبیات معاصر ایران یك فـُرم دست‌نیافتنی و جانیفتاده است و داستان‌نویس ایرانی هنوزنتوانسته است مخاطبی برای خودش دست و پا كند، سؤال درد‌آور و آزاردهنده‌ای‌ست كه ترجیح می‌دهیم از خودمان نپرسیم یا با بی‌اعتنایی و با جواب‌های كلی و غیرمشخص از كنار آن عبور كنیم. تاریخ ادبیات‌نویسان معاصر ما بیشتر به ثبت رویدادهای ادبی و بازگویی خلاصه‌ی داستان‌ها و تحویل دادن تحلیل‌های تكراری علاقه نشان می‌دهند. یك نگاه فراگیر به سیر تحول رمان‌نویسی در ایران غالباً به گونه‌ای كلیشه‌یی و با اتكا به سیر تحولات تاریخی و اجتماعی خارج از حوزه‌ی رمان صورت می‌گیرد و یك نگاه خاص و دقیق به یك نمونه‌ی مشخص آن چنان در جزییات و تجزیه و تحلیل عناصر فنـّی غرق می‌شود كه مجالی برای یك بررسی جامع و ارزیابی عینی از جایگاه اثر باقی نمی‌گذارد. مشكل اصلی به خاطر توجه شدید به جزییات و یا ملاحظات شخصی، نان قرض دادن‌ها و تصفیه‌ی حساب‌ها، به دست فراموشی سپرده شده و ناگفته مانده است. هر ساله، بنابه مناسبت‌های مختلف، مقاله‌ها و گزارش‌های فراوانی درباره‌ی اُفت شدید كتابخوانی و تیراژ پایین كتاب به چاپ می‌رسد و محققان آمارها و نمودارهای متنوعی برای به دست دادن تصویر روشنی ازاین پدیده‌ی تأسف‌بار ارائه می‌دهند، اما به این سؤال كه نقش خود اثر، دست كم تا آنجا كه به حیطه‌ی رمان مربوط می‌شود، درایجاد ارتباط و در به دست آوردن مخاطب چه بوده است، كسی پاسخی نمی‌دهد.

هشتاد سال پس از انتشار «یكی بود یكی نبود» جمالزاده،‌ ادبیات داستانی ایران هنوز نویسنده‌ی حرفه‌یی به خود ندیده است و جامعه‌ی ما داستان‌نویسی را هنور درحد یك حرفه‌ی متعارف به رسمیت نمی‌شناسد و برای آن اعتباری قائل نیست. داستان‌نویس ایرانی درطول این سالها دغدغه‌های فراوان داشته است و با وسوسه‌ها و گرایش‌های گوناگونی دست به گریبان بوده است كه اغلب آنها ربط چندانی به خود داستان ندارد. قالب داستان زمینه‌ی مساعدی بوده است برای طرح مسایل سیاسی و اجتماعی و تبلیغات حزبی و گروهی و نویسنده ترجیح داده است به جای طرح این گونه مسائل به صورت مستقیم، آنها را به قالب داستان درآورد تا جذابیت بیشتری به آنها بدهد و درعین حال از عواقب احتمالی صراحت لهجه و رك‌گویی بگریزد و سیطره‌ی سازمان‌یافته‌ی سانسور از اوایل دهه‌ی چهل، نسلی از نویسندگانی تربیت كرد كه پشت انبوهی ازنشانه‌های تصنعی و زبانی پیچیده و الكن پنهان شدند. نویسنده‌ی سیاسی كار به دنبال مخاطب است،‌ اما نه مخاطبی برای داستان، بل كه برای ایده‌هایی كه داستان فقط چارچوب و زمینه‌ای برای عرضه‌ی آنها فراهم كرده است. اما نویسنده‌ای كه ازكار سیاسی پرهیز می‌كند و ازنظریه‌پردازی و شعار دادن فاصله می‌گیرد، در حقیقت، چنته‌ی خودش را از مصالح دم دستی كه در جامعه‌ی سیاست‌زده‌ای مثل ایران خریداران زیادی دارد خالی كرده است و حالا چاره‌ای به جزاین ندارد كه جاذبه‌های داستان را از درون خود اثر بیرون بكشد. كار نویسنده درست از همین زمان آغاز می‌شود. اما این فقط در صورتی‌ست كه او اعتقادی به جلب مخاطب و ایجاد ارتباط داشته باشد. یك برخورد حرفه‌یی با كار نوشتن به این معنی‌ست كه نویسنده زمینه‌ی مساعدی برای ایجاد ارتباط با خواننده فراهم كند و دغدغه‌ای به عنوان مخاطب داشته باشد. تنها پس از پذیرفتن این اصل بدیهی كه هر نویسنده‌ای داستانش را برای كسی می‌نویسد و برای این می‌نویسد كه خوانده شود، می‌توان درباره‌ی این موضوع كه او چه تمهیداتی برای ارتباط با مخاطبانش به كار برده است و در این خصوص تا چه موفق بوده است و به ایجاد این ارتباط تا چه حد بها داده است داد سخن داد. اما با مروری بر پیشینه‌ی داستان‌نویسی معاصر ایران و بررسی نمونه‌های شاخص و الگوهای شناخته‌شده‌ی از دهه‌ی سی به بعد، به این نتیجه‌ی شگفت‌آور می‌رسیم كه به استثنای چند مورد انگشت‌شمار، آن چه به ظاهر یك اصل پذیرفته شده و واقعیت مسلمی مطابق با عقل سلیم به شمار می‌رود، در میان نویسندگان هموطن ما مقبولیتی نداشته است و ندارد. داستان‌نویس ایرانی، برخلاف این تصور بدیهی كه هر نویسنده‌ای داستانش را برای كسی می‌نویسد و برای این می‌نویسد كه خوانده شود، در پی به دست آوردن مخاطبی برای داستانش نبوده است و نیست. او برای خودش می‌نویسد، برای سایه‌اش می‌نویسد و یا (اگر بخواهیم دست بالا را بگیریم،) برای عده‌ی قلیلی از دوستانش.

صادق هدایت شاید اولین داستان‌نویس ایرانی باشد كه عناد خودش را با مخاطب به ساده‌ترین و صادقانه‌ترین وجه ممكن (از زبان راوی «بوف كور») بیان كرده است: او می‌گوید «اگر حالا تصمیم گرفتم كه بنویسم، فقط برای این است كه خودم را به سایه‌ام معرفی بكنم، سایه‌ای كه روی دیوار خمیده و مثل این است كه هر چه می‌نویسم با اشتهای هر چه تمام‌تر می‌بلعد‌…» و باز هم اصرار می‌كند كه «من فقط برای سایه‌ی خودم می‌نویسم كه جلو چراغ به دیوار افتاده است‌… باید همه‌ی اینها را به سایه‌ی خودم كه روی دیوار افتاده توضیح بدهم.» می‌گوید «می‌خواستم این دیوی كه مدت‌ها بود درون مرا شكنجه می‌كرد بیرون بكشم، می‌خواستم دلپُری خودم را روی كاغذ بیاورم‌… فقط با سایه‌ی خودم خوب می‌توانم حرف بزنم، اوست كه مرا وادار به حرف زدن می‌كند‌… می‌خواهم عصاره، نه،‌ شراب تلخ زندگی خودم را چكه چكه در گلوی خشك سایه‌ام چكانیده، به او بگویم این زندگی من است.» او «بوف كور» را از اعماق وجود خودش بیرون كشیده است. این یك داستان درونی و یك راه‌حل شخصی برای نویسنده‌ای‌ست كه با جامعه‌ای كه او را به بازی نمی‌گیرد سر ستیز دارد. صادق هدایت «بوف كور» را در سال ۱۳۱۵ در بمبئی به صورت دستنویس و در «چهل پنجاه» نسخه تكثیر كرد. تا پیش از تكثیر «بوف كور»، تا آنجا كه داستان‌های چاپ شده‌ی صادق هدایت گواهی می‌دهند، او دست به دو تجربه‌ی عمده‌ی دیگر برای نوشتن یك داستان شخصی زده است: «زنده به گور» و «سه قطره خون». اما صادق هدایت فقط نویسنده‌ی «بوف‌ كور» و «زنده به گور» و«سه قطره خون» نیست. صادق هدایت تا پیش از تكثیر «بوف كور» در بمبئی، سه مجموعه‌ی داستان به چاپ رسانده بود: «زنده به گور» (۱۳۰۹)، «سه قطره خون» (۱۳۱۱) و «سایه روشن» (۱۳۱۲). 

قیمت فایل فقط 4,000 تومان

خرید

برچسب ها : صادق هدایت‌ِ داستان نویس , صادق هدایت‌ , داستان نویس , صادق هدایت‌ِ داستان نویس , پروژه , پژوهش , مقاله , جزوه , تحقیق , دانلود پروژه , دانلود پژوهش , دانلود مقاله , دانلود جزوه , دانلود تحقیق

admin بازدید : 38 یکشنبه 16 آبان 1395 نظرات (0)

جدال خلق و تحقیق در صادق هدایت

جدال خلق و تحقیق در صادق هدایتدسته: زبان و ادبیات فارسی
بازدید: 1 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 34 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 20

آقای اتحاد، تا به امروز هشت جلد از مجموعه پژوهشگران معاصر ایران منتشر شده است بفرمایید كه در نهایت این مجموعه به چند جلد خواهد رسید؟ همچنین بفرمایید كه در این انتخاب، چه معیارهایی مورد نظر شما بوده است؟

قیمت فایل فقط 4,000 تومان

خرید

جدال خلق و تحقیق در صادق هدایت

 

«گفت وگو با هوشنگ اتحاد درباره كتاب «صادق هدایت» از مجموعه پژوهشگران معاصر ایران»

•آقای اتحاد، تا به امروز هشت جلد از مجموعه پژوهشگران معاصر ایران منتشر شده است. بفرمایید كه در نهایت این مجموعه به چند جلد خواهد رسید؟ همچنین بفرمایید كه در این انتخاب، چه معیارهایی مورد نظر شما بوده است؟ و ترتیب شخصیت ها برچه مبنایی قرار دارد؟ و برای نوشتن زندگینامه آنها به چه صورتی عمل كرده اید؟

مجموعه «پژوهشگران معاصر ایران» به دوازده جلد خواهد رسید. برای این كار پژوهشگرانی را در نظر گرفتم كه متون قدیمی ما را اعم از نثر و نظم تصحیح و بر آنها تحشیه نوشته اند. مبنا را از تولد علامه محمد قزوینی بنیانگذار تحقیقات علمی در ایران قرار دادم كه متولد ۱۲۵۶ شمسی است. و آخرین شخصیت، دكتر احمد تفضلی كه متولد ۱۳۱۶ است. ناگفته نماند كه در بررسی هر شخصیت اصلی، چهار بخش را در نظر گرفته ایم:

۱- زندگینامه شخصیت اصلی.

۲- نمونه یا نمونه هایی از نثر شخصیت اصلی براساس چندگانگی شیوه نثر آنها.

۳- فهرست آثار شخصیت اصلی.

۴- یادداشت ها، كه شامل اسم های خاصی است كه در متن شرح زندگی شخصیت اصلی آمده است. به طور مثال در شرح زندگی علی اصغر حكمت به عنوان شخصیت اصلی، آمده است كه او برای نخستین بار سفر به شهرستان ها را برای بازرسی وضع آموزش و پرورش باب كرد و در اولین سفری كه به این منظور به خراسان رفت، چهار نفر با او همراه بودند: روح الله خالقی (موسیقیدان)، آندره گدار (خاورشناس فرانسوی)، اسماعیل مرآت (از وزیران فرهنگ بعد از مرآت)، ابوالقاسم فیوضات (بنیانگذار نخستین كودكستان و مدرسه حرفه ای در ایران) كه در آن موقع در وزارت فرهنگ شاغل بودند. هر یك از این شخصیت ها شماره خورده و در بخش یادداشت ها به تفصیل به شرح احوال و آثار آنان پرداخته شده است. به طوری كه مجموعه یادداشت های این دوازده جلد، آگاهی های گسترده ای را در اختیار خوانندگان قرار می دهد.

كلیه منابعی كه برای نوشتن هر جلد از این دوازده دوره مورد استفاده قرار گرفته است، به صورت فهرست الفبایی تدوین شده و با عنوان كتابنامه در آخر كتاب آمده است. ضمناً با آنكه شخصیت های بسیاری در این كتاب سخن گفته اند، كوشش كرده ام كتاب یكدست و روان باشد.

•اگر اجازه بدهید محور گفت وگو را به جلد ششم كه اختصاص به هدایت دارد، قرار دهیم. آقای اتحاد، آوردن نام صادق هدایت به عنوان یكی از پژوهشگران معاصر جالب است. چرا كه هدایت را بیشتر به عنوان داستان نویس می شناسند تا یك محقق. هر چند او با دو كتاب «فرهنگ عامیانه مردم ایران» و «نیرنگستان» اولین كار پژوهشی در حوزه مردم شناسی را در ایران انجام داده است.

ابتدا بگویم كه قبل از مجموعه «پژوهشگران معاصر ایران» تذكره هایی از شاعران، نویسندگان، موسیقیدانان، خوشنویسان و... به چاپ رسیده بود. ولی تذكره ای در احوال و آثار پژوهشگران وجود نداشت. بعضی از شخصیت ها فقط پژوهشگر بودند، نظیر علامه قزوینی و عبدالعظیم خان قریب. بعضی دیگر نظیر ملك الشعرای بهار، شخصیتی جامع الاطراف بودند كه در تذكره های شاعران معاصر به عنوان شاعر و در تذكره «چهره مطبوعات معاصر» به عنوان روزنامه نگار از او یاد شده است. ولی در عین حال می بایستی به عنوان پژوهشگری ارجمند نیز برای او حقی قائل بود و خدمات او را از این نظر مورد یادآوری قرار داد. به منظور رفع این كمبود، كتاب «پژوهشگران معاصر ایران» را تدارك دیدم و از سال ۱۳۶۰ به آن پرداختم. معیار انتخاب من، پژوهشگرانی بودند كه متون قدیمی را تصحیح كرده اند و بر آنها تحشیه نوشته اند. در خلال كار دریافتم هدایت نیز از معدود افرادی است كه جامع الاطراف است. او نه تنها نویسنده ای بزرگ و صاحب سبك، بلكه خیام شناس و بنیانگذار خیام شناسی در ایران است؛ و از معدود كسانی است كه توانسته به ژرفنای اندیشه خیام نزدیك شود. زنده یاد استاد دكتر زرین كوب هم بر این باور است كه: «صادق هدایت بینش عمیقی در نقد خیام (ترانه های خیام) نشان داده است و در این مورد نیز مثل داستان نویسی، صادق هدایت یك سرمشق بی بدیل و ملامت ناپذیر است.» صادق هدایت در سال ۱۳۰۳ در حالی كه بیش از بیست ودو سال نداشت، جزوه ای با عنوان «رباعیات خیام» به چاپ رساند و در مقدمه آن اشاره كرده است كه با روش اهل تحقیق غرب و با توجه به دستاوردهای فرهنگ دوران جدید، برای نخستین بار یكی از شاعران و متفكران ایرانی مورد ارزیابی قرار گرفته و از دید و جهان بینی وی به تفصیل گفت وگو می شود. او برای شناختن هرچه بیشتر خیام از هیچگونه كوششی فروگذاری نكرده و تا حد امكان با دستیابی به كهن ترین مجموعه های ترانه های منسوب به خیام، كتاب هایی كه درباره خیام چیزی در آن نوشته شده، ترجمه ها، جست وجوها و پژوهش هایی كه فرنگیان درباره او كرده اند، با باریك بینی ویژه خویش خوانده و حتی افسانه هایی را كه درباره او نگاشته اند و برخی از آنها بر سر زبان ها است، بررسی یا تحلیل كرده است.او در داوری، شتاب نورزیده و بر سر آن بسی اندیشیده است. نتیجه پژوهش های خود را در سال ۱۳۱۳ در كتاب «ترانه های خیام» منتشر كرد كه در واقع مفصل ترین و جدی ترین پژوهش او در ادبیات فارسی به شمار می رود. در این پژوهش نخست طی پنجاه صفحه، مقدمه ای انتقادی درباره زندگی و اندیشه های خیام نگاشته و با وسواس بیشتری رباعی هایی را كه به نظر او اصیل تر بوده اند انتخاب و در بخش هایی با عناوین مختلف قرار داده است. به این ترتیب او با نگارش دو مقاله درباره رباعیات خیام و ویس و رامین فخرالدین اسعدگرگانی، پایه «نقد تحلیلی» را گذاشت. هشت سال پس از انتشار «ترانه های خیام» در سال ۱۳۲۱ كتاب «رباعیات حكیم خیام نیشابوری» با مقدمه و حواشی محمدعلی فروغی و قاسم غنی به چاپ رسید. آنها كم ترین یادی از «ترانه های خیام» هدایت نكردند. در حالی كه بنا به گفته محمدپروین گنابادی، در نوشتن مقدمه كتاب خود از فكر هدایت استفاده كرده بودند. بعدها جلال الدین همایی، علی دشتی و اسماعیل یكانی هم رباعیات خیام را منتشر كردند. تنها دشتی در «دمی با خیام» خود چند جا از هدایت و «ترانه های خیام» او یاد كرده است. نتیجه آنكه به نظرم، پژوهش هدایت در نحوه انتخاب رباعی های خیام، به قول ابوالفضل بیهقی، از لونی دیگر بود. هدایت در زمینه فرهنگ عامیانه نیز كه به فولكلور معروف است، برای نخستین بار به پژوهش درباره ادبیات عامیانه، گردآوری ترانه ها، قصه ها و اعتقادات مردم به شیوه علمی پرداخت، كه بخش مهمی از آثار پژوهشی او را تشكیل می دهد. از این نظر او پیشگام است. با آنكه پیش از او آقا جمال خوانساری معتقدات عوامانه زنان زمان خود را در كتاب «كلثوم ننه» یا «عقاید نسا» گردآورده بود. به طوری كه «هانری ماسه» خاورشناس فرانسوی اظهار داشته او برای نخستین بار نظر هدایت را به پژوهش درباره فولكلور ایران جلب كرده و او را به این كار تشویق كرده بود. و او با آنكه هنوز دانش آموز بود، برای این منظور با هزاران زحمت همه جا می گشت. حتی قهوه خانه ها، كاروانسراها و دهات را كه افسانه ها، ترانه ها و مثل ها و... رایج مردم را از زبان خود آنان یادداشت كند.ناگفته نماند هنگامی كه علامه دهخدا كتاب «امثال و حكم» را می نوشت، هدایت مجموعه ای از حدود هزار امثال عامیانه را كه در یك دفتر دویست برگی تهیه كرده بود، بی مضایقه به او تقدیم كرد، و بعد ها دهخدا از میان شخصیت هایی كه در قید حیات بودند، تنها شرح زندگی او را به دست خود نوشت و در آن برای او سنگ تمام گذاشت و در چاپ اول «لغت نامه» منتشر كرد. زمینه دیگر پژوهش هدایت، زبان و ادبیات پهلوی بود. به این منظور او در سال ۱۳۱۵ به هندوستان سفر كرد و نزدیك به دو سال نزد بهرام گور انكلساریا، دانشمند نامی پارسی، پهلوی آموخت. پیشرفت او در این رشته به حدی بود كه موجب اعجاب معلمش شد. او پس از بازگشت به ایران آثاری از متون پهلوی به فارسی ترجمه كرد و چند مقاله نیز كه در آنها ملاحظات خود را درباره هنر و ادبیات دوره ساسانی بیان كرده، به جای گذاشته است. چندی بعد استاد پورداوود از هدایت به عنوان یكی از پهلوی دان های خیلی خوب یاد كرده و اشاره می كند كه بهرام گور نماینده برازنده ای به مرز و بوم باستانی خود فرستاد.این ویژگی ها بود كه موجب گردید، همان طور كه فرمودید، جلد ششم «پژوهشگران معاصر ایران» را به صادق هدایت اختصاص دهم و در كنار دیگر كارهای ارجمند او به طور گسترده از آنها یاد كنم. در واقع می خواستم با نگارش این جلد بگویم كه صادق هدایت نه تنها حیثیت ایران در ادبیات معاصر است، بلكه پژوهشگری ارجمند به شمار می رود. 

قیمت فایل فقط 4,000 تومان

خرید

برچسب ها : جدال خلق و تحقیق در صادق هدایت , جدال خلق , تحقیق , صادق هدایت , جدال خلق و تحقیق , جدال خلق و تحقیق در صادق هدایت , پروژه , پژوهش , مقاله , جزوه , تحقیق , دانلود پروژه , دانلود پژوهش , دانلود مقاله , دانلود جزوه , دانلود تحقیق

admin بازدید : 48 یکشنبه 16 آبان 1395 نظرات (0)

ترانه هاى خیام؛ اثری از صادق هدایت

ترانه هاى خیام؛ اثری از صادق هدایتدسته: زبان و ادبیات فارسی
بازدید: 1 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 45 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 13

آنچه كه اجمالا اشاره شد نشان می‌دهد كه نفوذ فكر، آهنگ دلفریب، نظر موشكاف، وسعت قریحه، زیبائی بیان، صحت منطق، سرشاری تشبیهات سادة بی‌حشو و زوائد و مخصوصاً فلسفه و طرز فكر خیام كه به آهنگ‌های گوناگون گویاست

قیمت فایل فقط 3,000 تومان

خرید

ترانه هاى خیام؛ اثری از صادق هدایت

 

آنچه كه اجمالا اشاره شد نشان می‌دهد كه نفوذ فكر، آهنگ دلفریب، نظر موشكاف، وسعت قریحه، زیبائی بیان، صحت منطق، سرشاری تشبیهات سادة بی‌حشو و زوائد و مخصوصاً فلسفه و طرز فكر خیام كه به آهنگ‌های گوناگون گویاست و با روح هر كس حرف می‌زند در میان فلاسفه و شعرای خیلی كمیاب مقام ارجمند و جداگانه‌ای برای او احراز می‌كند.

رباعی كوچكترین وزن شعری است كه انعكاس فكر شاعر را با معنی تمام برساند. (در كتاب كریستنسن راجع به رباعیات خیام (ص ۹۰) نوشته كه رباعی وزن شعری كاملا ایرانی است و به عقیدة هارتمان رباعی ترانه نامیده می‌شده و اغلب به آواز می‌خوانده‌اند.

برساز ترانه‌ای و پیش‌آور می. (۱۱۶)

بعدها اعراب این وزن را از فارسی تقلید كردند، این عقیده را لابد هارتمان از خواندن گفتة شمس قیس رازی راجع به رباعی پیدا كرده.)

هر شاعری خودش را موظف دانسته كه در جزو اشعارش كم و بیش رباعی بگوید. ولی خیام رباعی را به منتها درجة اعتبار و اهمیت رسانیده و این وزن مختصر را انتخاب كرده، در صورتی‌كه افكار خودش را در نهایت زبردستی در آن گنجانیده است.

ترانه‌های خیام به قدری ساده، طبیعی و به زبان دلچسب ادبی و معمولی گفته شده كه هر كسی را شیفته آهنگ و تشبیهات قشنگ آن می‌نماید، و از بهترین نمونه‌های شعر فارسی به شمار می‌آید. خیام قدرت ادای مطلب را به اندازه‌ای رسانیده كه گیرندگی و تأثیر آن حتمی است و انسان به حیرت می‌افتد كه یك عقیده فلسفی مهمی چگونه ممكن است در قالب یك رباعی بگنجد و چگونه می‌توان چند رباعی گفت كه از هر كدام یك فكر و فلسفة مستقل مشاهده بشود و در عین حال با هم هم‌آهنگ باشد. این كشش و دلربائی فكر خیام است كه ترانه‌های او را در دنیا مشهور كرده، وزن ساده و مختصر شعری خیام خواننده را خسته نمی‌كند و به او فرصت فكر می‌دهد.

خیام در شعر پیروی از هیچ‌كس نمی‌كند. زبان سادة او به همه اسرار صنعت خودش كاملا آگاه است و با كمال ایجاز، به بهترین طرزی شرح می‌دهد. در میان متفكرین و شعرای ایرانی كه بعد از خیام آمده‌اند، برخی از آن‌ها به خیال افتاده‌اند كه سبك او را تعقیب بكنند و از مسلك او پیروی بنمایند، ولی هیچ‌كدام از آن‌ها نتوانسته‌آند به سادگی و به بزرگی فكر خیام برسند. زیرا بیان ظریف و بی‌مانند او با آهنگ سلیس مجازی كنایه‌دار او مخصوص به خودش است. خیام قادر است كه الفظ را موافق فكر و مقصود خودش انتخاب بكند. شعرش با یك آهنگ لطیف و طبیعی جاری و بی‌تكلف است، تشبیهات و استعاراتش یك ظرافت ساده و طبیعی دارد.

طرز بیان، مسلك و فلسفة خیام تأثیر مهمی در ادبیات فارسی كرده میدان وسیعی برای جولان فكر دیگران تهیه نموده است. حتی حافظ و سعدی در نشئات ذره، ناپایداری دنیا، غنیمت شمردن دم و می پرستی اشعاری سروده‌اند كه تقلید مستقیم از افكار خیام است. ولی هیچ‌كدام نتوانسته‌اند درین قسمت به مرتبة خیام برسند. مثلا سعدی می‌گوید:

بخاك بر مرو ای آدمی به نخوت و ناز،

كه زیر پای تو همچون تو آدمیزاد است. (۶۳)

عجب نیست از خاك اگر گل شكفت،

كه چندین گل اندام در خاك خفت! (۵۸)

سعدیا دی رفت و فردا همچنان موجود نیست.

درمیان این و آن فرصت شمار امروز را. (۱۲۰)

و درین اشعار حافظ:

چنین كه بر دل من داغ زلف سركش تست،

بنفشه‌زار شود تربتم چو در گذرم. (۶۳)

هر وقت خوش كه دست دهد مغتنم شمار،

كس را وقوف نیست كه انجام كار چیست! (۱۱۲)

روزی كه چرخ از گل ما كوزه‌ها كند،

زنهار كاسة سر ما پر شراب كن. (۶۶)

كه هر پاره خشتی كه بر منظریست،

سر كیقبادی و اسكندریست! (۱۰۹)

قدح بشرط ادب گیر زانكه تركیبش،

ز كاسة سر جمشید و بهمن است و قباد. (۷۰)

قیمت فایل فقط 3,000 تومان

خرید

برچسب ها : ترانه هاى خیام؛ اثری از صادق هدایت , ترانه هاى خیام , اثری از صادق هدایت , ترانه هاى خیام؛ اثری از صادق هدایت , پروژه , پژوهش , مقاله , جزوه , تحقیق , دانلود پروژه , دانلود پژوهش , دانلود مقاله , دانلود جزوه , دانلود تحقیق

admin بازدید : 41 یکشنبه 16 آبان 1395 نظرات (0)

زندگی نامه صادق هدایت

زندگی نامه صادق هدایتدسته: زبان و ادبیات فارسی
بازدید: 1 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 23 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 13

صادق هدایت در سه شنبه 28 بهمن ماه 1281 در خانه پدری در تهران تولد یافت پدرش هدایت قلی خان هدایت (اعتضادالملك)‌ فرزند جعفرقلی خان هدایت(نیرالملك) و مادرش خانم عذری زیورالملك هدایت دختر حسین قلی خان مخبرالدوله دوم بود

قیمت فایل فقط 3,000 تومان

خرید

زندگی نامه صادق هدایت

 

صادق هدایت

صادق هدایت در سه شنبه 28 بهمن ماه 1281 در خانه پدری در تهران تولد یافت. پدرش هدایت قلی خان هدایت (اعتضادالملك)‌ فرزند جعفرقلی خان هدایت(نیرالملك) و مادرش خانم عذری- زیورالملك هدایت دختر حسین قلی خان مخبرالدوله دوم بود. پدر و مادر صادق از تبار رضا قلی خان هدایت یكی از معروفترین نویسندگان، شعرا و مورخان قرن سیزدهم ایران میباشد كه خود از بازماندگان كمال خجندی بوده است. او در سال 1287 وارد دوره ابتدایی در مدرسه علمیه تهران شد و پس از اتمام این دوره تحصیلی در سال 1293 دوره متوسطه را در دبیرستان دارالفنون آغاز كرد. در سال 1295 ناراحتی چشم برای او پیش آمد كه در نتیجه در تحصیل او وقفه ای حاصل شد ولی در سال 1296 تحصیلات خود را در مدرسه سن لویی تهران ادامه داد كه از همین جا با زبان و ادبیات فرانسه آشنایی پیدا كرد. در سال 1304 صادق هدایت دوره تحصیلات متوسطه خود را به پایان برد و در سال 1305 همراه عده ای از دیگر دانشجویان ایرانی برای تحصیل به بلژیك اعزام گردید. او ابتدا در بندر (گان) در بلژیك در دانشگاه این شهر به تحصیل پرداخت ولی از آب و هوای آن شهر و وضع تحصیل خود اظهار نارضایتی می كرد تا بالاخره او را به پاریس در فرانسه برای ادامه تحصیل منتقل كردند. صادق هدایت در سال 1307 برای اولین بار دست به خودكشی زد و در ساموا حوالی پاریس عزم كرد خود را در رودخانه مارن غرق كند ولی قایقی سررسید و او را نجات دادند. سرانجام در سال 1309 او به تهران مراجعت كرد و در همین سال در بانك ملی ایران استخدام شد. در این ایام گروه ربعه شكل گرفت كه عبارت بودند از: بزرگ علوی، مسعود فرزاد، مجتبی مینوی و صادق هدایت. در سال 1311 به اصفهان مسافرت كرد در همین سال از بانك ملی استعفا داده و در اداره كل تجارت مشغول كار شد.

در سال 1312 سفری به شیراز كرد و مدتی در خانه عمویش دكتر كریم هدایت اقامت داشت. در سال 1313 از اداره كل تجارت استعفا داد و در وزارت امور خارجه اشتغال یافت. در سال 1314 از وزارت امور خارجه استعفا داد. در همین سال به تامینات در نظمیه تهران احضار و به علت مطالبی كه در كتاب وغ وغ ساهاب درج شده بود مورد بازجویی و اتهام قرار گرفت. در سال 1315 در شركت سهامی كل ساختمان مشغول به كار شد. در همین سال عازم هند شد و تحت نظر محقق و استاد هندی بهرام گور انكل ساریا زبان پهلوی را فرا گرفت. در سال 1316 به تهران مراجعت كرد و مجددا در بانك ملی ایران مشغول به كار شد. در سال 1317 از بانك ملی ایران مجددا استعفا داد و در اداره موسیقی كشور به كار پرداخت و ضمنا همكاری با مجله موسیقی را آغاز كرد و در سال 1319 در دانشكده هنرهای زیبا با سمت مترجم به كار مشغول شد.

در سال 1322 همكاری با مجله سخن را آغاز كرد. در سال 1324 بر اساس دعوت دانشگاه دولتی آسیای میانه در ازبكستان عازم تاشكند شد. ضمنا همكاری با مجله پیام نور را آغاز كرد و در همین سال مراسم بزرگداشت صادق هدایت در انجمن فرهنگی ایران و شوروی برگزار شد. در سال 1328 برای شركت در كنگره جهانی هواداران صلح از او دعوت به عمل آمد ولی به دلیل مشكلات اداری نتوانست در كنگره حاضر شود. در سال 1329 عازم پاریس شد و در 19 فروردین 1330 در همین شهر بوسیله گاز دست به خودكشی زد. او 48 سال داشت كه خود را از رنج زندگی رهانید و مزار او در گورستان پرلاشز در پاریس قرار دارد. او تمام مدت عمر كوتاه خود را در خانه پدری زندگی كرد.

موضوع عشق در داستان های صادق هدایت

          در این نوشته ی كوتاه نیم نگاهی بشتاب و گذرا خواهم داشت به مقوله عشق در داستان های صادق هدایت، و می كوشم به این پرسش جالب پاسخ دهم كه پرسناژهای داستان های هدایت چه برداشت و دریافتی از مقوله عشق داشته اند؟     

          در این نوشته ی كوتاه نیم نگاهی بشتاب و گذرا خواهم داشت به مقوله عشق در داستان های صادق هدایت، و می كوشم به این پرسش جالب پاسخ دهم كه پرسناژهای داستان های هدایت چه برداشت و دریافتی از مقوله عشق داشته اند؟مطالعه داستان های كوتاه و بلند هدایت به روشنی نشان می دهد كه هدایت به موضوع عشق بین مرد و زن در آثار خویش بی توجه بوده و عنایت چندانی به این موضوع شور انگیز نداشته است. اغلب داستان های كوتاه و بلند هدایت خالی از عشق و عاطفه های عاشقانه هستند، و روابط غنی و عمیق عاطفی بین بازیگران و صحنه گردانان و شخصیت های مرد و زن وجود ندارد.به عبارت دیگر در داستان های هدایت، عشق بسیار پریده رنگ و محو است، نشانه ای از عشقی حقیقی، والا و دگرگون ساز بین زن و مرد دیده نمی شود، و پرسناژهای این داستان ها معمولا با مقوله ای به نام عشق آشنا نیستند، آن را درك نمی كنند، از رنج و شادی آن بی خبرند، درد و لذت آن را حس نكرده اند، با بیم و امید آن بیگانه اند ، با تشویش ها و دلهره های آن كاری ندارند و از این همه بسی دورند. اگر رابطه دوستانه ای بین زن و مرد هست رابطه ای ساده و بسی دور از عشق است، اگر رابطه همسری هست از عشق تهی است و اگر هم عشقی هست عشق بی بنیاد و بی ریشه است و كم عمق ، كم محتوا و سطحی. این نشان می دهد كه یا هدایت عشق را نمی شناخته یا شاید عشق برای او چیزی درجه ی دو و غیر اساسی بوده كه زیاد ذهنش را به خود مشغول نمی كرده و دغدغه آن را نداشته است.عشق در داستان های حاجی آقا، علویه خانم، توپ مرواری، سه قطره خون ، زنده به گور ، سگ ولگرد، و بیشتر داستان های كوتاه هدایت جایی ندارد. 

قیمت فایل فقط 3,000 تومان

خرید

برچسب ها : زندگی نامه صادق هدایت , زندگی نامه , صادق هدایت , پروژه , پژوهش , مقاله , جزوه , تحقیق , دانلود پروژه , دانلود پژوهش , دانلود مقاله , دانلود جزوه , دانلود تحقیق

admin بازدید : 63 یکشنبه 16 آبان 1395 نظرات (0)

بیوگرافی صادق هدایت

بیوگرافی صادق هدایتدسته: زبان و ادبیات فارسی
بازدید: 1 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 64 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 16

صادق هدایت در هفده فوریهٔ ۱۹۰۳ در تهران در خانواده‌ای اصل‌ونسب دار و متشخص متولد شد پدرش هدایتقلی‌خان (اعتضادالملک) و نام مادرش نیرالملوک (نوهٔ مخبرالسلطنهٔ هدایت) نوه عموی اعتضادالملک بود

قیمت فایل فقط 3,000 تومان

خرید

بیوگرافی صادق هدایت

 

زندگی‌نامه

  • از کودکی تا آغاز جوانی

صادق هدایت در هفده فوریهٔ ۱۹۰۳ در تهران در خانواده‌ای اصل‌ونسب دار و متشخص متولد شد. پدرش هدایتقلی‌خان (اعتضادالملک) و نام مادرش نیرالملوک (نوهٔ مخبرالسلطنهٔ هدایت) نوه عموی اعتضادالملک بود. جد اعلای صادق رضاقلی‌خان هدایت از رجال معروف عصر ناصری و صاحب کتابهایی چون مجمع الفصحا و اجمل‌التواریخ بود. صادق کوچک‌ترین فرزند خانواده بود و دو برادر و سه خواهر بزرگ‌تر از خود داشت.

 صادق هدایت تحصیلات ابتدایی را در مدرسهٔ علمیهٔ تهران گذارند. در سال ۱۹۱۴ به دارالفنون رفت ولی در سال ۱۹۱۶ به خاطر بیماری چشم‌درد مدرسه را ترک کرد و در ۱۹۱۷ در مدرسهٔ سن‌لویی که مدرسهٔ فرانسوی‌ها بود به تحصیل پرداخت. به گفتهٔ خود هدایت اولین آشنایی‌اش با ادبیات جهانی در این مدرسه بود و به کشیش آن مدرسه درس فارسی می‌داد و کشیش هم او را با ادبیات جهانی آشنا می‌کرد. در همین مدرسه صادق به علوم خفیه و متافیزیک علاقه پیدا کرد. این علاقه بعدها هم ادامه پیدا کرد و هدایت نوشتارهایی در این مورد انتشار داد. در همین دوران صادق گیاه‌خوار شده بود و به اصرار و پند بستگانش وقعی نمی‌نهاد. در سال ۱۹۲۴ در حالی که هنوز مشغول تحصیل در مقطع متوسطه بود دو کتاب کوچک انتشار داد: «انسان و حیوان» که راجع به مهربانی با حیوان‌ها و فواید گیاه‌خواری‌است و تصحیحی از رباعیات خیام با نام رباعیات خیام به همراه مقدمه‌ای مفصل.

گیاه‌خواری

صادق هدایت در جوانی گیاه‌خوار شد و کتابی در فوائد گیاه‌خواری نیز نوشت. او تا پایان عمر گیاه‌خوار باقی‌ماند. بزرگ علوی در این باره می‌نویسد:«یک بار دیدم که در کافه لاله‌زار یک نان گوشتی را که به زبان روسی بولکی می‌گفتند، به این قصد که لای آن شیرینی است، گاز زد و ناگهان چشم‌هایش سرخ شد، عرق به پیشانی‌اش نشست و داشت قی می‌کرد که دستمالی از جیبش بیرون آورد و لقمه نجویده را در آن تف کرد.

عزیمت به اروپا

هدایت در ۱۹۲۵ تحصیلات متوسطه را به پایان رساند و با اولین گروه دانش‌آموزان اعزامی به خارج راهی بلژیک شد و در رشتهٔ مهندسی به تحصیل پرداخت. در همین سال مقالهٔ «مرگ در گان» را در روزنامهٔ ایرانشهر که در آلمان منتشر می‌شد به چاپ رساند و مقاله‌ای به فرانسوی به نام «جادوگری در ایران» در مجلهٔ له‌ویل دلیس نوشت. هدایت از وضع تحصیل و رشته‌اش در بلژیک راضی نبود و مترصد بود که خود را به فرانسه و در آنجا به پاریس که آن زمان مرکز تمدن غرب بود برساند. سر انجام در ۱۹۲۷ پس از تغییر رشته و دوندگی فراوان به پاریس منتقل شد. در همین سال نسخهٔ کامل‌تری از کتاب «انسان و حیوان» با نام فواید گیاهخواری با مقدمهٔ حسین کاظم‌زادهٔ ایرانشهر به چاپ می‌رسد.

 


فهرست

 

زندگی‌نامه ۱.۱ از کودکی تا آغاز جوانی

۱.۲ گیاه‌خواری

۱.۳ عزیمت به اروپا

۱.۴ خودکشی اول و نخستین داستان‌ها

۱.۵ بازگشت به تهران

۱.۶ گروه ربعه

۱.۷ سفر به هندوستان

۱.۸ بازگشت از هندوستان

۱.۹ اشغال ایران توسط متفقین و بازشدن فضای سیاسی

۱.۱۰ پایان جنگ و یأس و نومیدی

۱.۱۱ شرح حال صادق هدایت به قلم خودش

۲ کتاب‌شناسی ۲.۱ نوشته‌های هدایت

۲.۲ ترجمه‌ها ۲.۲.۱ ترجمه از زبان فرانسه

۲.۲.۲ ترجمه از متون پهلوی به زبان فارسی

۲.۳ مقالات

۳ پانویس

۴ منابع

 

 

قیمت فایل فقط 3,000 تومان

خرید

برچسب ها : بیوگرافی صادق هدایت , بیوگرافی , صادق هدایت , بیوگرافی صادق هدایت , پروژه , پژوهش , مقاله , جزوه , تحقیق , دانلود پروژه , دانلود پژوهش , دانلود مقاله , دانلود جزوه , دانلود تحقیق

admin بازدید : 65 یکشنبه 16 آبان 1395 نظرات (0)

ناسیونالیزم‌ رمانتیك در افكار و آثار صادق‌ هدایت

ناسیونالیزم‌ رمانتیك در افكار و آثار صادق‌ هدایتدسته: زبان و ادبیات فارسی
بازدید: 1 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 32 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 20

مواضع‌ هدایت، نوشته‌هایش، منش‌ او و حتی‌ انتخاب‌ دوستان‌ متجدد و همنشینی‌ با این‌ گروه‌ حكایت‌ از شیفتگی‌ به‌ غرب‌ است عده‌ای‌ حضور فراوان‌ او در كافه‌ها و میخانه‌ها را تمایل‌ به‌ زندگی‌ به‌ سبك‌ اروپایی‌ می‌دانند كه‌ البته‌ این‌ با روحیه‌ خراباتی‌ و بی‌غمی‌ و فرار از غم‌ در او نیز سازگار است

قیمت فایل فقط 4,000 تومان

خرید

ناسیونالیزم‌ رمانتیك در افكار و آثار صادق‌ هدایت

 

مواضع‌ هدایت، نوشته‌هایش، منش‌ او و حتی‌ انتخاب‌ دوستان‌ متجدد و همنشینی‌ با این‌ گروه‌ حكایت‌ از شیفتگی‌ به‌ غرب‌ است. عده‌ای‌ حضور فراوان‌ او در كافه‌ها و میخانه‌ها را تمایل‌ به‌ زندگی‌ به‌ سبك‌ اروپایی‌ می‌دانند كه‌ البته‌ این‌ با روحیه‌ خراباتی‌ و بی‌غمی‌ و فرار از غم‌ در او نیز سازگار است.

در نوشته‌های‌ متعددی‌ كه‌ در طول‌ نیم‌ قرن‌ گذشته‌ درباره‌ هدایت‌ تدوین‌ شده‌ است‌ به‌ كمتر اثری‌ برمی‌خوریم‌ كه‌ از هم‌رائی‌ او با ناسیونالیست‌های‌ زمانه‌اش‌ سخن‌ رانده‌ باشند. این‌ نوشته‌ها در رد و یا اثبات‌ او عمدتاً‌ حول‌ احوالات‌ شخصی‌ و اتوبیوگرافی‌ هدایت‌ و یا نامه‌هایش‌ به‌ دوستان‌ و یا نقد آثار وی‌ در نهایت‌ مرگ‌اندیشی‌ این‌ نویسنده‌ پر سرو صدا اشارت‌ دارد. اگر چه‌ در عرصه‌های‌ نقد ادبی، مقالات‌ متعددی‌ درباره‌ هدایت‌ نوشته‌ شده‌ و یا برخی‌ در پی‌ تجلیل‌ از شخصیت‌ فكری‌ او برآمده‌اند، برخلاف‌ آن‌ جمعی‌ نیز او را آماج‌ حملات‌ خود قرار داده‌اند. ولی‌ هر چه‌ در مورد او نوشته‌ و یا گفته‌اند كمتر به‌ هدایت‌ سیاسی‌ پرداخته‌اند. او قبل‌ از هر چیز نویسنده‌ای‌ است‌ با سبك‌ خاص‌ خویش‌ كه‌ توانسته‌ است‌ در تاریخ‌ ادبیات‌ معاصر ایران‌ جای‌ بازنماید و بخشی‌ از صفحات‌ تاریخ‌ نقد ادبی‌ را به‌ خود اختصاص‌ دهد. ولی‌ تعامل‌ او با مناسبات‌ سیاسی، اجتماعی‌ و فرهنگی‌ روزگارش‌ چیست؟ آیا آثارش‌ می‌توانسته‌ در خلأ و بدور از شروشور زمانه‌ بر صفحات‌ كاغذ نقش‌ بندد؟ عقب‌ماندگی‌ فكری، فرهنگی‌ دوره‌ نامبرده، تنش‌های‌ سیاسی، تحقق شبه‌ مدرنیسم‌ رضاخانی، ایدئولوژی‌سازی‌ برای‌ رژیم، فضای‌ استبدادی، استعمار خارجی، در مجموع‌ شرائط‌ داخلی‌ و بین‌المللی، حضور ایدئولوژی‌ دست‌ چپ‌ در بخشی‌ از پیكره‌ جامعه، اصلاح‌طلبی‌ برخی‌ دیگر، آرأ برآمده‌ از مغرب‌ زمین‌ و... چه‌ تاثیری‌ بر او داشته‌ است؟ و او چه‌ تصرفاتی‌ در عرصه‌های‌ مختلف‌ بوجود آورده‌ است؟صرف‌ نظر از اهمیت‌ پرداختن‌ به‌ زوایای‌ فوق، تاثیرگذاری‌ و یا تاثیرپذیری‌ او از نكته‌ مهم‌ و ظریف‌ عصر او یعنی‌ "ناسیونالیسم‌ رمانتیك" كه‌ با نام‌ دیگرانی‌ همچون‌ تقی‌زاده‌ و یا... رقم‌ می‌خورد، خود مبحث‌ قابل‌ توجهی‌ است. چرا كه‌ وی‌ از سویی‌ درگیر چنین‌ دغدغه‌ای‌ است‌ و از سوی‌ دیگر بسیاری‌ از آثارش‌ ریشه‌ در همین‌ موضوع‌ دارد. هدایت‌ از نخبگان‌ نسل‌ دوم‌ ناسیونالیست‌ ایران‌ است‌ كه‌ فعالیت‌های‌ فرهنگی‌ خود را به‌ موازات‌ گروه‌های‌ ناسیونالیست‌ رسمی‌ و دولتی‌ تا سال‌های‌ پایانی‌ عمر خود ادامه‌ داد.

هدایت‌ باید بصورت‌ تركیبی‌ و جامع‌ بررسی‌ شود. كسانیكه‌ با یك‌ زاویه‌ خاص‌ به‌ او نگاه‌ كردند دچار آفت‌ تك‌بینی‌ شدند و در قضاوتهای‌ خود سرانجام‌ به‌ تحلیل‌های‌ نابجا و ناروا رسیدند. هدایت‌ موجود پیچیده‌ و دارای‌ جنبه‌های‌ متفاوت‌ و البته‌ همسوست. در جریان شناسائی‌ و معرفی‌ اولین‌ جنبه‌ها باید بصورت‌ تركیبی‌ و در یك‌ راستا مورد توجه‌ قرار گیرد. اگر او یك‌ انسان‌ دم‌ غنیمتی‌ است، نهیلیست‌ و منیت‌انگار است‌ و روحیه‌ تجدد مآب‌ دارد، اگر بی‌دین‌ و ملحد است‌ و اگر دچار شكاكیت‌ و از سویی‌ بدبینی‌ است‌ و... هدایت با چنین‌ خصائصی‌ هدایت‌ شده‌ است. كه‌ این‌ همه‌ را باید از خلال‌ نوشته‌های‌ ادبی، اعم‌ از نمایشنامه‌ها، رمان‌ها، سفرنامه‌ها و نامه‌هایش‌ به‌ دوستان‌ و آشنایان‌ بررسی‌ كرد. ملی‌گرائی‌ او نیز جنبه‌ای‌ دیگر از مختصات‌ او را تشكیل‌ می‌دهد.

بنابراین‌ مطالعه‌ این‌ جنبه‌ در آثار هدایت‌ نباید ما را از ابعاد دیگر او غافل‌ كند. با این‌ وصف، بعد ملی‌گرایانه‌ او منفك‌ از بی‌دینی‌ او نیست‌ و بلكه‌ روی‌ دیگر سكه‌ دین‌زدا و روحانیت‌ ستیز اوست. در جریان‌ ورود به‌ آرای‌ ملی‌گرایانه‌ وی‌ اجمالاً‌ باید از روح‌ الحاد حاكم‌ بر غالب‌ آثار او پرده‌برداری‌ شود. در دوره‌ فعالیت‌ فرهنگی‌ هدایت، یعنی‌ دوره‌ حاكمیت‌ پهلوی‌ اول‌ سه‌ مقوله‌ ایران، دین‌ اسلام‌ و غرب‌ از مسائل‌ مهم‌ و كلیدی‌ و محوری‌ مورد بحث‌ جامعه‌ روشنفكری‌ ماست‌ كه‌ خود را در سه‌ مؤ‌لفه‌ نیاكان‌پرستی‌ افراطی، دین‌ستیزی‌ و فرنگی‌ مآبی‌ نشان‌ می‌دهد. هدایت‌ نیز ملهم‌ از همین‌ فضا و تاثیرات‌ آنست، از اینرو در جریان‌ بررسی‌ زوایای‌ مختلف‌ فكری‌ او و از جمله‌ ترویج‌ ناسیونالیسم‌ گذشته‌گرا بررسی‌ تعامل‌ هر سه‌ مقوله‌ با او لازم‌ است.ناسیونالیسم‌ در ابتدای‌ قرن‌ بیستم‌ خود را در هر دو زمینه‌ سیاست‌ و فرهنگ‌ به‌ نمایش‌ گذاشت. نظم‌ و نثر این‌ دوره‌ بی‌تأثیر از الهامات‌ ناسیونالیستی‌ نیست. آنگاه‌ كه‌ این‌ ناسیونالیسم‌ در پیوند با مدرنیسم‌ و دین‌زدائی‌ عصر قرار می‌گیرد شاكله‌ ادبیات‌ فارسی‌ این‌ دوره‌ را پی‌ می‌ریزد. این‌ سمت‌گیری‌ در آثار هدایت‌ نیز تجلی‌ بسیار دارد. آثار هدایت‌ در زمینه‌ ناسیونالیسم‌ رمانتیك‌ بر دو قسم‌اند: برخی‌ بوضوح‌ و بصورت‌ مستقیم‌ به‌ موضوع‌ مورد نظر اشاره‌ دارد. از جمله‌ در "پروین‌ دختر ساسان" و بعضی‌ دیگر با زبان‌ اشاره‌ و غیر آشكار در پناه‌ یك‌ رمان‌ یا نمایشنامه‌ای‌ از این‌ چشم‌انداز او حكایت‌ دارد. در اینجا هدایت‌ و حلقه‌ ربعه‌ را به‌عنوان‌ یك‌ جریان‌ موثر از جریانات‌ سیاسی‌ معاصر ایران‌ بررسی‌ می‌نمائیم. شایسته‌ است‌ كه‌ قبل‌ از پرداختن‌ به‌ شخصیت‌ و ابعاد مختلف‌ فكری‌ هدایت‌ و ناسیونالیسم‌ او، از مفهومی‌ كلیدی‌ و نسبت‌ هدایت‌ با آن‌ را بازشناسیم.

 

قیمت فایل فقط 4,000 تومان

خرید

برچسب ها : ناسیونالیزم‌ رمانتیك در افكار و آثار صادق‌ هدایت , ناسیونالیزم‌ رمانتیك , افكار و آثار صادق‌ هدایت , ناسیونالیزم‌ رمانتیك در افكار و آثار صادق‌ هدایت , پروژه , پژوهش , مقاله , جزوه , تحقیق , دانلود پروژه , دانلود پژوهش , دانلود مقاله , دانلود جزوه , دانلود تحقیق

admin بازدید : 163 یکشنبه 16 آبان 1395 نظرات (0)

شاعران معاصر نیشابور

شاعران معاصر نیشابوردسته: زبان و ادبیات فارسی
بازدید: 1 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 29 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 28

تلمذ و شاگردى دروس حوزوى در محضر بزرگانى چون ادیب نیشابورى دوم، میرزا هاشم قزوینى، آیت الله میلانى و برخى دیگر از علماى نامدار

قیمت فایل فقط 5,000 تومان

خرید

شاعران معاصر نیشابور

 

محمدرضا شفیعى كدكنى

شاعر ، ادبیات پژوه ، منتقد ادبى ،مصحح و مترجم.
متولد ۱۳۱۸ ، كدكن نیشابور

 تلمذ و شاگردى دروس حوزوى در محضر بزرگانى چون ادیب نیشابورى دوم، میرزا هاشم قزوینى، آیت الله میلانى و برخى دیگر از علماى نامدار
- دكتراى زبان وادبیات فارسى از دانشگاه تهران ۱۳۴۸
- شاگردى بزرگانى چون بدیع الزمان فروزانفر، دكتر مینوى، دكتر على اكبر فیاض، احمدعلى رجایى بخارایى و غلامحسین یوسفى ، غلامحسین مصاحب و عباس زریاب خویى و ...
- تدریس و تحقیق در دانشگاه هاى مختلف جهان از جمله انگلستان ، آمریكا ، ژاپن و ..
- نخستین محققى كه در دوره معاصر «بیدل دهلوى» را به جامعه ادبى معرفى نمود.
- نخستین محققى كه در دوره معاصر «حزین لاهیجى» را به جامعه ادبى معرفى نمود.
- با تحلیل و تفسیر كتاب «الفصول» چهره واقعى كرامیه را به پژوهندگان ایران و ایرانیان شناساند.
- برخى از دفترهاى شعر او عبارتند از : زمزمه ها ، شبخوانى ، از زبان برگ ، در كوچه باغهاى نیشابور، از بودن و سرودن ، مثل درخت در شب باران ، بوى جوى مولیان و ...
- برخى از تصحیحات و تحقیقات وى عبارتند از : «شاعر آینه ها» (در باره بیدل دهلوى) ، تاریخ نیشابور ، تفسیرالفصول ، دیوان شمس ، غزلیات عطار، اسرار التوحید ، سبك شناسى عرفان و ادبیات فارسى ، موسیقى شعر ، شعر معاصر عرب، الهى نامه و مصیبت نامه عطار نیشابورى ، البدء والتاریخ و دفتر روشنایى و ...
و در آغاز، سخن بود و سخن تنها بود
و سخن زیبا بود .
بوسه و نان و تماشاى كبوترها بود
«درین قحط سال دمشقى» نوشتن از شفیعى كدكنى پاس داشتن حرمت عشق است. گرچه این نوشتن، تلاشى بى سرانجام و تقلایى بى فرجام خواهدبود و قلم زدن در این راه عرض خود بردن و زحمت دیگران داشتن است و پیشاپیش به تمام هواخواهان و دوستداران كدكنى مى گویم كه: «ببخشاى اى روشن عشق‎/ بر ما ببخشاى!»

نوشتن درباره «محمدرضا شفیعى كدكنى» را مى توان از مناظر و منفذهاى گونه گون آغاز كرد و به سرانجام رساند. چه او هم محقق است و هم منتقد و هم شاعر، چنانكه نخستین كسى است كه «بیدل دهلوى» را به جامعه ادبى ما معرفى كرد و هم مى توان مدعى شد كه كدكنى فضل تقدم در معرفى «حزین لاهیجى» را نیز داشته است. همانطور كه تحقیقات بدیع، دامنه دار و ژرف او در باب «كرامیه» اعتبارجهانى دارد. چرا كه به زعم بسیارى او بود كه نخستین بار با كشف و تحلیل بسیار مهمش در كتاب «الفصول» چهره واقعى كرامیه را به پژوهشگران نمایاند.
در واقع مقالات او در این كتاب نشان مى دهد كه «كرامیه» اولین تجربه هاى «زهد» را در شعر فارسى واردكردند. تحقیقات او در این باب حتى «مارلونگ» استاد بزرگ تاریخ و كلام اسلامى را هم به حیرت واداشت.
در باب تحقیق كدكنى بسیارمى توان نوشت. تعریفى كه او از تصرف در تحقیقات شگرف و عمیقش ارائه كرد، عملاً موجب ایجاد «سبك شناسى عرفان و ادبیات عرفانى» در فرهنگ ایران شده است. او براى اولین بار ادبیات عرفانى را در قالب آمار موردبررسى علمى قرارداد.
كدكنى با تصحیح انتقادى خود در كتابهاى «اسرارالتوحید» و «حالات و سخنان ابوسعید» با بازسازى و پیراستن این دو اثر مهم در ادبیات عرفانى دوكتاب بارز و برجسته در این عرصه را روانه بازار نشر كرد و مشتاقان این عرصه را بسیار سیراب نمود. باید اعتراف كرد كه تلاش كدكنى در این دو كتاب براى ارائه اطلاعات ناب و دسته اول پیرامون احوال و اقوال مشایخ صوفیه، مباحث ادبى، لغوى، تعیین هویت، اعلام تاریخى و جغرافیایى به مشتاقان این عرصه ادبى ستودنى و غیرقابل فراموش است.
شفیعى كدكنى همچنین دركتاب مانا و ماندگارش «موسیقى شعر» گسترده ترین وعالمانه ترین بررسى را پیرامون «موسیقى» به انجام رسانده است و این حكایتگر این واقعیت است كه او شناخت بى حد و حصر از موسیقى ایرانى دارد وبرخلاف بسیارى از ادبا و شعرا كه میانه اى با موسیقى به معناى علمى و حرفه اى آن ندارند، كدكنى موسیقى را نه به نظر كه در عمل مى شناسد و بسان حلقه خراسانى كه دایره اى از شعرا و ادباى مشهور و معروف آن خطه است توان بازپرداخت و نقد موسیقى را حتى در شعر دارد.
تلاش كدكنى در عرصه شناخت و شناساندن «شعر معاصر عرب» هم در خور تحسین و تقدیر است. چه او اولین كسى است كه به معرفى مفید و پر از اطلاعات و جامع از جریان هاى شعر معاصر عرب را به زبان فارسى ارائه كرده است. او در كتاب «شعر معاصر عرب»اش علاوه بر آنكه به مطالعه اى تطبیقى میان جریان شعر مدرن فارسى و عربى در قرن گذشته دست مى زند و اعلام مى كند كه تغییر و تحولات رخ داده در اشعار فارسى و عربى سده اخیر ناشى از ورود شعر فرنگى و ترجمه اشعار فرنگ در فرهنگ هاى عربى و فارسى است.
تصحیح «تاریخ نیشابور» نیز از دیگر خدمات ارزنده كدكنى است. چنانكه درباره این كار او گفته اند: اگر در كارنامه شفیعى كدكنى تنها تصحیح انتقادى «تاریخ نیشابور» ثبت مى شد براى اینكه نامش را در شمار خادمان بزرگ فرهنگ ایران در قرن اخیر قراردهد كفایت مى كرد. چه شفیعى كدكنى براى تعیین هویت اعلام رجالى و جغرافیایى پرشمار این كتاب سال ها وقت صرف كرد و به تعبیر خودش «جان كند» تا توانست با تصحیح و احیاى این كتاب كه از آن به «كتاب مادر» تعبیرمى كنند، آن را از زاویه گمنامى وارد متن پژوهش هاى محققان كند. درباره اهمیت این كتاب همین بس كه این كتاب را یكى از اسناد بسیارمهم تاریخ تمدن و فرهنگ نیشابور بزرگ مى دانند و به شمار مى آورند.
از دیگر كارهاى مهم كدكنى در مقام محقق و پژوهشگر ادبى، كار شگرف و عظیم او در «مختارنامه» و «منطق الطیر» شیخ فریدالدین عطار نیشابورى است. تصحیح منتقدانه او باعث شده است كه ما امروز اطلاعات و شناخت گسترده تر و ژرف ترى پیرامون زندگى شیخ فریدالدین عطار نیشابورى و بلاغت و سبك شخصى و ریشه هاى اندیشه او داشته باشیم. اطلاعاتى كه تا پیش ازاین كتاب كمتر قابل دسترسى و دریافت بود.
اى تو آغاز، ‎/ تو انجام، تو بالا، تو فرود‎/ اى سراینده هستى، سر هر سطر و سرود
بازگردان، به سخن، دیگربار ‎/ آن شكوه ازلى، شادى و زیبایى را ‎/ داد و دانایى را.
تو سخن را بده آن شوكت دیرین، آمین! ‎/ نیز دوشیزگى روز نخستین، ‎/ آمین!
در باب زندگانى محمدرضا شفیعى كدكنى، بسیار نوشته اند. چه بوده و كه بوده و كى و كجا به دنیا آمده است و ما نیز از سر اجبار به آن مى پردازیم.

قیمت فایل فقط 5,000 تومان

خرید

برچسب ها : شاعران معاصر نیشابور , شاعران , معاصر , نیشابور , شاعران معاصر , شاعران معاصر نیشابور , پروژه , پژوهش , مقاله , جزوه , تحقیق , دانلود پروژه , دانلود پژوهش , دانلود مقاله , دانلود جزوه , دانلود تحقیق

admin بازدید : 52 یکشنبه 16 آبان 1395 نظرات (0)

نقش هنر و ادبیات در آموزش دینی و قرآن

نقش هنر و ادبیات در آموزش دینی و قرآندسته: زبان و ادبیات فارسی
بازدید: 1 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 34 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 25

قبل از آنکه بخواهم به نقش هنر و ادبیات در آموزش دینی و قرآن بپردازم لازم است از وضعیت تعلیم و تربیت دینی دانش آموزان در نظام آموزشی فعلی تصویر روشنی ارائه دهم

قیمت فایل فقط 5,000 تومان

خرید

نقش هنر و ادبیات در آموزش دینی و قرآن

 

چکیده

قبل از آنکه بخواهم به نقش هنر و ادبیات در آموزش دینی و قرآن بپردازم لازم است از وضعیت تعلیم و تربیت دینی دانش آموزان در نظام آموزشی فعلی تصویر روشنی ارائه دهم .

در دهه اخیر مدارس تلاشهای زیادی را برای تربین دینی چه به صورت رسمی و غیر رسمی داشته اند در فعالیت رسمی تربیت دینی ، در مدارس ، شامل دروس دینی و قران است که " دین " به عنوان یک درس رسمی و در زنگی خاص با نمره   و تکلیف شب و غیره ... مطرح می باشد . که در این فعالیت رسمی کتابهای دینی ما از کم جاذبه ترین کتابهای درسی در مدارس و شاید درس دینی نیز از ناخوشایند ترین درسها برای دانش آموزان باشد چرا که کتابهای تعلیمات دینی ما بدون توجه به نیازهای روحی ، روانی و ویژگیهای رشد و ... تدوین شده است . اما در طی پنج سال اخیر اقدام بسیار مناسبی در مقاطع مخالف در امر تالیف کتابهای دینی و قران صورت گرفت که در این راستا تغییر نام کتاب دینی به هدیه های آسمان ، دین و زندگی و آنهم با محتوای غنی و زیبا و منطبق بر نیازها و علایق و نگرشهای ، ... فراگیراین که این امر کاری است بس ارزشمند و شایسته تقدیر . اما زیباتر از آن زمانی است که معلمین ما بتوانند این محتوای زیبا را با شیوه های کار آمد ، جالب ، خلاق و ... به فراگیران ارائه نمایند بدین منظور باید به تاثیر درونی تربیت دینی توجه شود و از فعالیتهای غیر رسمی آن که بیشتر حاصل تلاش معلمین ،‌مربیان تربیتی و خود فراگیران است در امر تربیت دینی بهره گرفته شود . که قطعاً با بهره گیری از هنر و ادبیات می توانیم با تلفیق شیوه های رسمی و غیر رسمی در قالبهای مختلف هنری و ادبی از جمله ، بازی ، نمایش ، قصه گویی ، داستان ، دکلمه ، شعر ، تئاتر ، پانتومیم و ...

در تربیت دینی و قران فراگیران گامهای بلند و موثری را برداریم که در این مقاله بنده سعی نموده ام تا حد امکان شیوه های کاربردی در امر بهره گیری از ادبیات و هنر را در آموزش دین و قران معرفی نمایم .

و آخرین سخن اینکه فراموش نکنیم

مساجد قدیمی درخت توت یا گردویی داشتند بچه ها می رفتند مسجد تا گردو بخورند آن که مسجد را می ساخت حتماً درخت باروری را هم وقف مسجد می کرد . مسجد هم جای بازی بچه ها بود و هم جای تکبیر گفتن و خود نمایی کردن و هم جای توت و گردو خوردن چون بچه بودند لازم نبود که حتماً در صف نماز جماعت بایستند اما با فضای مسجد آشنا می شدند

و برای آینده آماده . پس امیدوارم آنچه که ما امروز می سازیم کمتر از آنچه که پیشینیان ما ساخته اند نباشد .               

 انشاالله   

 

قیمت فایل فقط 5,000 تومان

خرید

برچسب ها : نقش هنر و ادبیات در آموزش دینی و قرآن , نقش هنر و ادبیات , آموزش دینی و قرآن , نقش هنر و ادبیات در آموزش دینی و قرآن , پروژه , پژوهش , مقاله , جزوه , تحقیق , دانلود پروژه , دانلود پژوهش , دانلود مقاله , دانلود جزوه , دانلود تحقیق

admin بازدید : 92 یکشنبه 16 آبان 1395 نظرات (0)

فصل نامه‌ی انجمن علمی و آموزشی معلمان زبان و ادبیات فارسی استان آذربایجانشرقی

فصل نامه‌ی انجمن علمی و آموزشی معلمان زبان و ادبیات فارسی استان آذربایجانشرقیدسته: زبان و ادبیات فارسی
بازدید: 1 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 314 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 85

جانوران گوناگونی به صورت‌های غیرعادی در داستان‌های حماسی به ویژه در لابه‌لای داستان‌های شاهنامه‌ی فردوسی به ایفای نقش پرداخته‌اند

قیمت فایل فقط 8,500 تومان

خرید

فصل نامه‌ی انجمن علمی و آموزشی معلمان زبان و ادبیات فارسی استان آذربایجانشرقی

 

خاتم عشق

 

به نور ماه شبی را اگر وضو بكنی

به پیش دوست خودت را سپید رو بكنی

عزیز مصر كجا و غلام چون یوسف؟!

تو هم به دست بیاری گر آرزو بكنی

شكسته دل‌ منشین می‌رسی به خاتم عشق

به طول شب چو سلیمانه جستجو بكنی

ترانه‌های اجابت به گوش جان شنوی

اگر به راز و نیاز شبانه خو بكنی

شعیب زحمت موسی جهیز دختر كرد

بدون رنج چرا اجرت آرزو بكنی

ز هجر طرّه و تارت گرفته چاك دلم

مگر به سوزن مژگان زنو رفو بكنی

 

       احمد احمدی «فانی»

       زمستان 69

 

 

 

 

سیمای جانوران در شاهنامه

فریدون شیرازی- عجب‌شیر

 

كلید واژه‌ها: اژدها، سیمرغ، گاو، دیو، مار، رستم، اسفندیار، اهریمن، اهورا

 

به نام خداوند بخرد نواز

 

چكیده:

جانوران گوناگونی به صورت‌های غیرعادی در داستان‌های حماسی به ویژه در لابه‌لای داستان‌های شاهنامه‌ی فردوسی به ایفای نقش پرداخته‌اند.

نگارنده در این مقاله كوشیده است به بررسی این جانوران شگفت و ویژگی‌های خارق‌العاده‌ی ان‌ها بپردازد.

دنیای حماسه تلفیقی از خوبی‌ها و بدی‌ها و میدان پیكار پاكی‌ها با ناپاكی‌هاست. دنیایی است كه در آن نیروهای اهورایی با اهریمن و اهریمن صفتان به پیكار برمی‌خیزند. قهرمانان حماسه سرتاسر زندگی خود را در مبارزه با زشتی‌ها و پلشتی‌ها صرف می‌كنند. گاهی این زشتی‌ها به صورت موجودات عینی در آوردگاه‌های حماسی ظاهر می‌شوند و گاهی چون داستان گذر سیاوش از آتش مبارزه با یك اندیشه‌ی اهریمنی بوده، قهرمان حماسه یك قهرمان معنوی ناب جلو‌ه‌گر می‌شود. یكی از ویژگی‌های مهم هر حماسه خرق عادت در حوادث آن است؛ یعنی درلابه‌لای متون حماسی با حوادث، شخصیت‌ها و موجوداتی برخورد می‌كنیم كه خارق‌العاده‌اند. در عالم طبیعت یا وجود ظاهری و عینی ندارند یا ویژگی‌هایی كه در حماسه از آن برخوردارند در عالم واقع عاری از آن هستند. حضور فعال و چشم‌گیر حیوانات یكی از اصول لاینفك حماسه‌های طبیعی است. در داستان‌های اثر جاویدان حماسه سرای توس، حكیم ابوالقاسم فردوسی جانوران متعددی با ویژگی‌های كاملاً منحصر به فرد باعث آفرینش صحنه‌های رزمی و حماسی بسیار جذابی شده‌اند. برای آشنایی بیشتر با این موجودات و صفات و كردار ماورای طبیعی كه دارند به بررسی سیمای آن‌ها در شاهنامه می‌پردازیم:

 

1- اژدها

«در فارسی به صورت‌های اژدر، اژدرها ودر عربی، تنّین و ثعبان به كار می‌رود. جانوری است اساطیری به شكل سوسماری عظیم و دارای دو پر كه آتش از دهان می‌افكند و پاس گنج‌های زیرزمینی می‌داشته است. این جانور عظیم و فراخ دهان و بسیار دندان و دراز بالا، در بسیاری از داستان‌های عامیانه به عنوان مظهر شرّ حضور یافته و تقریباً در همه‌ی موارد، قهرمان داستان بر او پیروز می‌شود. در اساطیر ایرانی، اهریمن پس از آن كه مدت هزار سال از بیم كیومرث یارای مخالفت با اورمزد را نداشت، به تحرك «جه» دیو مؤنّث و نماینده‌ی زنان، بر اورمزد شورید و چون اژدهایی از زمین برآمد و با تمامی دیوان به پیكار نور شتافت. در شاهنامه از نبرد قهرمانان با اژدها به دفعات یاد شده است. «اژدهاك» یا اژدهای سه سرِ اوستا، كه همان ضحاك است، با چهره‌ی بشری در شاهنامه تجلّی می‌كند. در شاهنامه موارد بسیاری هست كه در فش پهلوانان اژدهافش تصویر شده‌اند».[1]

«گشتاسب» در دیار روم اژدهایی را می‌كشد.[2] یكی از این اژدهایان را «سام» در درّه‌ی «كشف» با گرز از پای در می‌آورد. اردشیر بابكان «كرم هفتواد» را كه خود نوعی اژدهاست نابود می‌كند و بهرام گور نیز دو بار بر اژدها پیروز می‌شود.

موضوع سومین خان رستم نابود ساختن یم اژدهای سهمگین و آتشین دهان است:

 

«ز دشت اندر آمد یكی اژدها

 

كزو پیل گفتی نیابد رها....

سوی رخش رخشنده بنهاد روی

 

دوان اسپ شد سوی دیهیم جوی...

بزد تیغ و بنداخت از بر سرش          

 

فرو ریخت چون رود خون از برش...»

 (شاهنامه 2/213 به بعد)[3]

 

از ویژگی خارق‌العاده‌ای كه این اژدهایان دارند، نیروی تكلم آنان است؛ به طوری كه در خان سوم یك حالت مناظره مانند بین اژدها و رستم پدید می‌آید و رجز خوانی مختصری قبل از مبارزه از جانبین سر می‌زند.

از دیگر صحنه‌های جذابی كه در شاهنامه «اژدها» وارد عرصه‌ی ناورد می‌شود، در سومین خان از هفت خان اسفندیار است. پهلوان به دین و رویین تن شاهنامه بعد از این كه در خان اول و دوم بر گرگان و شیران چیره می‌شود، در مورد خان سوم از «گرگسار» بداندیش سؤال می‌كند. او در

جواب اسفندیار می‌گوید:

 

«یكی اژدها پشت آید دژم              
ج

 

كه ماهی برآرد ز دریا به دم

همی آتش افروزد از كام اوی        

 

یكی كوه خار است اندام اوی»      

(شاهنامه 6/978 به بعد)

 

اسفندیار برای كشتن این اژدها در داخل صندوقی جای می‌گیرد واژدها را همراه با دو اسب كه گردونه و صندوق را حمل می‌كردند به كام خود می‌كشد؛ قهرمان رویین تن از داخل صندوق بیرون می‌آید و آن را می‌كشد. ویژگی‌هایی كه حكیم توس بر این اژدها بر شمرده از این قرارند:

 

«ز جای اندر آمد چو كوه سیاه

 

تو گفتی كه تاریك شد چرخ و ماه

دو چشمش چو دو چشم تابان ز خون         

 

همی آتش آمد ز كامش برون»

(شاهنامه 6/976)

 

2- اسب

«اسب یا اسپ از روزگاران كهن در اساطیر ملل مورد توجه بوده و به نگهبانی و تیمار این حیوانات سودمند كه به صفات تند و تیز و چالاك و دلیر و پهلوان موصوف است، اهتمام داشته‌اند. در فرهنگ ایران به ویژه اسب و گردونه از زمان‌های كهن مورد استفاده بوده است. آن را «شاه چرندگان» دانسته‌اند. پیامبر اسلام(ص) نیز فرموده است: «اَلْخَیرُُ معَقوُدٌ فی نَواصِی‌الخَیلِ» (نیكی به پیشانی اسبان باز بسته است).

نام بسیاری از بزرگان و شاهان با واژه‌ی «اسب» تركیب یافته است؛ از جمله: گرشاسپ (دارنده‌ی اسب لاغر)، ارجاسپ (دارنده‌ی اسب ارجمند)، لهر اسپ (تند اسب)، گشتاسب (دارنده‌ی اسب از كار افتاده)، تهماسپ (دارنده‌ی اسب فربه  زورمند)، هوسپ (دارنده‌ی اسب خوب)، بیور اسپ (دارنده‌ی ده هزار اسب)، شیداسپ (دارنده‌ی اسب درخشان)و سیاوش (دارنده‌ی اسب سیاه).

در شاهنامه، اسب‌های گوناگون به صفات و امتیازاتی متّصفند. مثلاً اسب خاندان گشتاسب سیاه است. اسب ویدرفش (بیدرفش) و نیز اسب سیاوش هم سیاه توصیف شده است».[4]

 

الف) رخش

از بین اسبان شاهنامه آنچه بیش از همه جلب توجه می‌كند «رخش» اسب ویژه‌‌ی رستم تاج بخش است. «رخش نام اسب شگفت‌آور رستم است كه با یك آزمون دشوار از میان گله‌های فراوان اسب برگزیده شد و عمری به درازی خود رستم دارد و سرانجام همراه با خود او به چاه غدرنابرادر، شغاد در می‌افتد و با سوار خویش جان می‌دهد. جز رخش، هیچ اسبی قادر نبود تن رستم را بكشد. همان‌گونه كه هنگام انتخاب هیچ اسبی نتوانست زیر فشار پنجه‌ی او پشت خم نكند هوش او نزدیك به هوش آدمیان است».[5]

رخش از هوش و فراست و نیز نیرویی فراتر از یك حیوان برخوردار است. تا آنجایی كه با كارهای خارق‌العاده‌اش حتی رستم را نیز به شگفتی وامی‌دارد. او با خداوندش حرف می‌زند و همچون انسانی طرف مخاطب جهان پهلوان واقع می‌شود. حرف‌های او را می‌فهمد و اطاعت می‌كند. در خان اوّل از هفت خان، شیری را كه قصد حمله به رستم داشت، می‌كشد و در خان سوم تهمتن را از نزدیك شدن اژدها باخبر می‌سازد و در كشتن آن به یاری رستم می‌شتابد[6]:

«چو زور تن اژدها دید رخش

 

كزان سان بر آویخت با تاج بخش

بمالید گوش اندر آمد شگفت                

 

بلند اژدها را به دندان گرفت

بدرّید كتفش به دندان چو شیر              

 

بر اوخیره شد پهلوان دلیر»
ج

 (شاهنامه 2/214 به بعد)

 

اوصافی كه فردوسی برای رخش می‌شمارد بسیار جالب است:

«سیه چشم و بور ابرش و گاو دم

 

سیه خایه و تند و پولادسم

تنش پر نگار از كران تا كران                  
ج

 

چو داغ گل سرخ بر زعفران

چه بر آب بودی چه بر خشك راه         

 

به روز از خور افروزن شدی، شب ز ماه

به شب مورچه بر پلاس سیاه                 

 

نمودی به گوش از دو فرسنگ راه

به نیروی پیل و به بالا هیون                  

 

به زهره چو شیران كُه بیستون»

 

ب) سیاه

در شاهنامه به غیر از «رخش» اسب سیاووش «سیاه» گویا به تأُسَی و ملازمت از پاكی و بی‌گناهی خداوندش از كوه آتش می‌گذرد و كمترین آسیبی متوجه او نمی‌شود:

«سیاوش سیه را به تندی بتاخت

 

نشد تنگ دل جنگ آتش بساخت

ز هر سو زبانه همی بر كشید                    

 

كسی خود و اسپ سیاوش ندید....

چنان آمد اسپ و قبای سوار                  

 

كه گفتی سمن داشت اندر كنار»    

 (شاهنامه 3/325)

 

 پ) شبدیز     

 «نام اسب افسانه‌ای خسرو پرویز كه به روایتی از روم آورده بود و از سایر اسبان چهار وجب بلندتر بود و گویند نعلش را با ده میخ به پایش می‌كوفتند»[7] به روایت نظامی مادر او مادیانی بود كه از سرزمین‌های دور به غاری در نزدیكی دیری می‌آید و خود را بر مجسّمه‌ی اسبی كه از سنگ سیاه درست بود می‌مالد و به اذن خدا باردار می‌شود و بعد از باردار شدن او اثری از دیر باقی نمی‌ماند.[8]

3- پرندگان

الف) باز (شاهین، عقاب و كركس)

«شاهین یا عقاب كه نام او در استا سئنه (saena) آمده پرنده‌ای است تیز بانگ، بلند آشیان، سبك پر، تند نگاه، ستبر نوك و سهمگین چنگال كه بیش از صدسال زیست كند و به خاطر توانایی و شكوه و تقدّس خود به «شاه مرغان» شهرت یافته است. در ایران قدیم شاهین مرغی خوش یمن و مقدس به شمار می‌رفته و در افسانه‌های باستانی به عنوان مظهر آسمان نموده شده است.

بنابر روایت فردوسی، تهمورث شاهین را رام كرد:

«ز مرغان مر آن را كه بُد نیك تاز

 

چو باز و چو شاهین گردن فراز

بیاورد و آموختنشان گرفت                           

 

جهانی بدو مانده اندر شگفت»   

 (شاهنامه 1/25)

 

هنگامی كه كاووس به فكر تسخیر آسمان‌ها افتاد، چهار عقاب (كركس) تخت او را به آسمانی می‌بردند.

«از آن  پس عقاب دلاور چهار

 

بیاورد و بر تخت بست استوار

نشست از بر تخت كاووس شاه                   

 

كه اهریمنش برده بُد دل ز راه»       

 (شاهنامه 2/153) 

 

از روزگاران قدیم پادشاهان برای شكار پرندگان از باز و شاهین استفاده می‌كردند. از این رو همنشینی باز با پادشاهان جلوه‌ای خاص در ادبیات فارسی یافته است. از آنجایی كه در تربیت آن برای بستن چشمانش كلاهی بر سرش می‌نهادند، كلاهداری آن مورد عنایت شاعران پارسی زبان بوده است. در ادبیات عرفانی به ویژه در منطق‌الطّیر عطّار نیشابوری مظهر و نماد طالبان قرب سلطان و ریاضت كشان جهت حطام دنیوی است.[9]

ب) سیمرغ (عنقا)

بی‌تردید خارق‌العاده‌ترین و شگفت‌انگیزترین موجود شاهنامه، سیمرغ است. پرنده‌ای است كه پرهایش شبیه ابر فراخ و لبریز از آب كوهساران است. از هر طرف چهار بال با رنگ‌های زیبا دارد. منقارش همانند منقار عقاب كلفت و صورتش شبیه صورت آدمیان است. گویند هزار و هفتصد سال عمر دارد و بعد از سیصد سال تخم گذارد و بچه‌اش بعد از بیست و پنج سال از تخم در آید.

آن گونه كه از شاهنامه بر می‌آید، سیمرغ پرنده‌ای ایزدی است كه در البرز آشیان دارد. این پرنده‌‌ی اهورایی در سه صحنه‌ی مهم شاهنامه نمودار می‌شود و در هر سه مورد، داستان را به دلخواه خواننده‌ی ایرانی ذوق و حلاوتی دیگر بخشیده به آن تداومی تخیلی و دل چسب می‌دهد.

نخستین حضور سیمرغ در شاهنامه مربوط به داستان زال زر است كه چون هنگام تولد دارای موهای سفیدی بود، پدرش سام آن را به فال نیك نگرفت و دستور داد كه آن را در كوه و بیابان رها كنند تا خوراك جانوران گردد. سیمرغ كه در بالای البرز آشیان داشت برای سیر كردن شكم بچه‌هایش زال را به كنام خویش می‌برد ولی لطف ایزدی و حكمت ازلی چنان ایجاب می‌كند كه او را همگام با بچه‌هایش تربیت بكند و زال در لانه‌ی این پرنده‌ی خارق‌العاده می‌بالد و به خاندان خویش باز می‌گردد.

حضور دیگر سیمرغ یكی در هنگام تولد رستم و دیگری در مرگ اسفندیار است. با راهنمایی سیمرغ رستم به صورت سزارین از مادر زاده می‌شود و مادر و فرزند با ارشاد و یاری او از مرگ رهایی می‌یابند. در حضور دیگر نیز باز هم جهان پهلوان و رخش با مساعدت سیمرغ از كشته شدن به دست رقیب خویش اسفندیار نجات می‌یابند. چنان به نظر می‌رسد كه عامل بهروزی رستم از بدو تولد همین پرنده‌ی افسانه‌ای بوده است.

سیمرغ در داستان رستم و اسفندیار چنان قداستی می‌یابد كه زال در مقابل او زانو می‌زند و او را می‌ستاید:

«بشد پیش با عود  زال از فراز

 

ستودش فراوان و بردش نماز

به پیشش سه مجمر پر از بوی كرد           

 

ز خون جگر بر دو رخ جوی كرد»      

 (شاهنامه 6/1049) 

 

سیمرغ چهار پیكان فرو رفته در پیكر رخش را بیرون می‌كشد، خون رخش را می‌مكد و با كشیدن پرهایش بر زخم‌های اسب باعث تندرستی آنی او می‌شود:

 

«از او چار پیكان به بیرون كشید

 

به منقار از آن خستگی خون كشید

بر آن خستگی‌ها بمالید پر

 

هم اندر زمان گشت با زیپ و فرد»      

 (شاهنامه 6/1050) 

 

 


1- فرهنگ اساطیر و ارشاد داستانی در ادبیات فارسی، محمد جعفر یاحقی، چاپ دوم، انتشارات، تهران، 1375، صص 75-78.

2- مقدمه‌ای بر رستم و اسفندیار، شاهرخ مسكوب، چاپ ششم، شركت سهامی كتاب‌های جیبی،‌ـةیآ»، 9136، ص 76.

1- نسخه‌ی اساس نگارنده در این مقاله، شاهنامه فردوسی، تحت نظری.1. برتلس و...9 جلد، چاپ اول، انتشارات سوره می‌باشد كه عدد سمت راست بیانگر شماره‌ی جلد و عدد سمت چپ بیانگر شماره‌ی صفحه می‌باشد.

1- فرهنگ اساطیر، همان، صص 78-80

1- همان، ص 210

2- ر.ك. حماسه‌ی ملی ایران، تئودوز نولدكه، ترجمه‌ی بزرگ علوی، چاپ چهارم، مركز نشر سپهر، 1369، ص 142.

1- فرهنگ اساطیر، همان، ص 272.

2- ر. ك. كلیات خمسه، نظامی گنجه‌ای، انتشارات امیركبیر، 1351.

1- ر. ك. منطق‌الطیر عطار، به اهتمام انزابی‌نژاد و سعیده قره بگلو، چاپ اول، انتشارات جامی، 1379، ص 48.

قیمت فایل فقط 8,500 تومان

خرید

برچسب ها : فصل نامه‌ی انجمن علمی و آموزشی معلمان زبان و ادبیات فارسی استان آذربایجانشرقی , فصل نامه‌ , انجمن علمی , آموزشی معلمان , زبان و ادبیات فارسی , استان آذربایجانشرقی , فصل نامه‌ی انجمن علمی و آموزشی معلمان زبان و ادبیات فارسی استان آذربایجانشرقی , پروژه , پژوهش , مقاله , جزوه , تحقیق , دانلود پروژه , دانلود پژوهش , دانلود مقاله , دانلود جزوه , دانلود تحقیق

admin بازدید : 131 یکشنبه 16 آبان 1395 نظرات (0)

مولانا

مولانادسته: زبان و ادبیات فارسی
بازدید: 2 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 84 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 35

در کیش عاشق عهدی است و حافظ سر ، نه تنها رقص حرام نیست بلکه با توجه به این که تنها او محرم خلوتی اسرار است و روند و نظر باز زندگی او بدون رقص یعنی هیچ حال می بنیم عصاق دل سوخته چه می فرمایند ،‌

قیمت فایل فقط 5,000 تومان

خرید

مولانا


 

مقدمه

رقص نزد عاشق سر است

در کیش عاشق عهدی است و حافظ سر ، نه تنها رقص حرام نیست بلکه با توجه به این که تنها او محرم خلوتی  اسرار  است و روند و نظر باز زندگی او بدون رقص یعنی هیچ حال می بنیم عصاق دل سوخته چه می فرمایند ،‌

رقص یعنی چرخش  و گردش موزون و حساب شده گرد یک محور و موقعیت مشخص "

و اکنون اگر رقص زمین به دور خود و خورشید و رقص و چرخش ماه به دور زمین و منظومه ی شمسی و کهکشان و کیهان ، همه به دور هم نبود . اگر رقص کواکب به گرد کاینات نبود ، اگر رقص ذرات و اتم ها ی هر موجود نبود ، مگر زندگی و حیات  به این زیبایی تداوم می یافت . اصلاً زندگی یعنی حرکت و سکون یعنی مرگ . مگر رقص شاخ و برگ های درختان ، رقص بید سر مست مجنون  به دست باد ، رقص گل و سبزه در کنار جویباران . رقص موج دریاها و اقیانوس ها ، رقص و چرخش خون در بدن انسان و رقص پرندگان در فضاو هوا . رقص ماهیان و آبزیان در دریاها ، رقص جلبک ها در اعماق اقیانوسها ، رقص باد و چرخش و گرداب و گردباد آن در میادین زمین و کلیه حرکات موزون موجودات جامد ، مایع و گاز ، در داخل کره ی زمین و پیچش ها گ ها و دانه ها و ریشه ها و کاسبرگ ها و ساقه های گیاهان ، برای  خروج از لایه های زمین ،

چرخش اتم ها ی هر شئ و بالاخره رقص همه ی کاینات را نمی بینم و با آنها زندگی نمی کنیم ‍؟ ! اصلاً مگر زندگی و حیات ما مرهون این همه حرکت و چرخش نیست ؟ ! آیا همهی اینها حرام است ؟ یا نه تنها رقص تجلیات جمال الهی ، آن آراستگان به گوهر حوا ، آن تکمیل کنندگان مردان ، یعنی زنان حرام است ؟ آری برای هر« نامحرم مست کور » حرام است . نه برای عاشقی که هر صبح ، خورشید  آسمان و ماه و باد و درخت و همه چیز برا ی او طنازی و رقاصی دارد و زمانی که او رقص کاینات را با چشم دل می بیند ، به وجد آمده و خود نیز همران آنان به رقص و دست افشانی می پردازد ، اینجاست که :

مذهب عاشق ز مذهب ها جداست

                                                مذهب او خاص وجه کبریاست

                                                                                    (مولوی )

اما می بینیم که بی خردان و نظر تنگان به او خرده و ایراد گرفته و نگوهشش می کنند و او در جواب می گوید :

این رقص و سماع ما مجازی نبود

                                                   این وجد که می کنیم بازی نبود

بت بی خبران بگو که ای بی خردان

                                                   بی هوده سخن به این درازی نبود

و این عاشق است که با رقص و دست افشانی خود ، دری از غیب ،‌به واردات قلب گشوده و سر و دست بر کایتان می فشاند

 ندانی که شوریده حالان مست

                                                 چرا برفشانند در رقص دست

 گشاید در از غیب بر واردات

                                                  فشاند سرو دست بر کاینات

و اگر انسان – مثل همه ی موجودات – رقص هم می کند،‌باید حلال باشد که به واسطه ی آن دنیا و همه آرزوها را زیر پا قرا رداده و دست به سوی آخرت دراز کند :

رقص حلال بایدت سنت پاک عارفان

                                               دنیا ره زیر پای نه ، دست به آخرت فشان

 و در اینجاست که عاشق محبوب ، در رقص ، هر چه که غیر اوست ، به زیر پا کوبیده و همه چیز ع حتی خودش را لگدکوب می کند ،‌چرا که می داند شرط وقوع سماع واقعی چنین است :

به زیر پای بکوبیم هرچه غیر وی است

                                                 چرا که شرط چنین شد در امتحان سماع

و این دل عاشق است که به امید وفای یار زنده می شود و از سماع و استماع کلام دوست ،‌جان به رقص می آید .

دل زنده می شود به امید وفای یار

                                              جان رقص می کند ز سماع کلام دوست

                                                                                          ( مولوی )

آری انسان آن گاه که از دست خود آزاد شد ، عاشق تجلیات حضرت دوست گشته و دست افشانی می کند و آنگاه که از نقص خود دور شد ، به وجود آمده و می رقصد :

چون رهند از دست خود دستی زنند

                                                           چون جهند از نقص خود رقص کنند

                                                                                        ( مولوی )

و یا به فرموده ی حافظ سر الست :

حلال است رقصی که بر یاد اوست

                                                                که هرآستینش جانی در اوست

                                                                                      ( سعدی )

و سماع و رقص که در آن ذکر معشوق  و طلب و استغنا و توحید حرف اول را می زند و بر وجود سرور و قلب افزوده و شادی و سرور را باعث شده و نازل می کند ؛ این سماعو رقص ،بر عابد و زاهد و عالم حرام است و بر عاشق معشوق ازلی و ابدی واجب عینی ، چراکه :

عابد در دست خود مهر و تسبیح و سجاده داشته، زاهد ریایی مراقب و پاسبان نفس مراقب دیگران بود و عالم در دست خود کتاب و دفتر دارد ؛ لکن عاشق ، نه تنها هیچ در دست ندارد ، بلکه دل را نیز به دلبر جان سپرده است . حال که دستش خالی است و فارغ از بود و نبود و هست و نیست ، جرا در سماع جانان نباشد و نرقصد ! و از طرفی ، عابد پایش به فرش و مدام به عبارت ظاهری و صوری ، چرا که نمی داند خدای او «‌عبودیت می خواهد نه عبادت و زاهد عمری است که پایش بر تمنیات دنیوی و هنوز در حال خود سازی و تا آخر عمر ، در کانال شریعت سیر کرده و زمانی برای طریقت و وصل به حقیقت ندارد.

و عالم نیز پایش بر فرش و کرسی درس مدرسه و مشغول قیل و قال و دور از « حال » و بر سکوی منبر وعض و خطابه ثابت است و نمی تواند چنین باشد ، اما عاشق پایش به عرش است و دراصل برای او پایی که به جایی برود تمام حرکات او با «‌قلب »‌است نه پای ، و از طرفی همه ی دنیا و حتی تمنیات آخرتی را .

رقص  یعنی چرخش و گردش موزون و حسا ب شده گرد یک محور و موقعیت مشخص

زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت

کان که شد کشته او نیک سرانجام افتاد

و یا به فرموده آن شوریده دل الهی طاعت بدون وجدو عشق ، مقبول درگاه خداوند نیست :

طاعت که بی رقص و وجد وعشق است

                                                       مقبول درگاه کبریا نیست

واصلاً هر رقصی که به یاد  حضرت دوست است حلال است و گاه برای دوام وصل و جلوه حضور واجل : زیر پا نهاده است ، چرا آنها را لگد نکرده و پایکوبی ننماید و اینها همه کرشمه های اوست و عاشق بی دل و بی اختیار:

حلقه ای بر گردنم افکنده دوست

                                                می کشد هر جا که خاطرخواه اوست

و بالاخره ای عزیز ! در انتها باید گفت :

سخن عشق نه آنست که آید به زبان

                                                      ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت و شنفت

اشک حافظ خرد و صبر به دریا انداخت

                                                               چه کند سوز غم نیارست نهفت

 

فهرست مطالب :

 

عنوان :                                                                      صفحه :

مقدمه  ..................................................................    

زادگاه مولانا    .................................................  

پدر مولانه    ...................................................  

جوانی مولانا  ................................................... 

اخلاق وافکار مولانا ............................................. 

نردبان روحانی ................................................. 

از مقامات تبتل تا فنا ............................................. 

سماع .......................................................... 

احکام و آداب سماع .............................................. 

آثار سماع ...................................................... 

معنی سماع ..................................................... 

رقص سماع .................................................... 

حالت سماع ..................................................... 

غزل های مولوی هر کدام یک سماع است ........................... 

مولانا عشق اصلی را نزد خدا می داند ............................. 

 

 

قیمت فایل فقط 5,000 تومان

خرید

برچسب ها : مولانا , مولانا , پروژه , پژوهش , مقاله , جزوه , تحقیق , دانلود پروژه , دانلود پژوهش , دانلود مقاله , دانلود جزوه , دانلود تحقیق

admin بازدید : 61 یکشنبه 16 آبان 1395 نظرات (0)

مقایسه ی کتاب معانی زیباشناسی سخن پارسی- كزازی با کتاب معانی- سیروس شمیسا

مقایسه ی کتاب معانی زیباشناسی سخن پارسی- كزازی با کتاب معانی- سیروس شمیسادسته: زبان و ادبیات فارسی
بازدید: 1 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 52 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 60

شناختگی به شناسه اگر سخنور بخواهد از خود یا شنونده یا دیگری خبر بدهد نهاد را با شناسه، شناخته می گرداند

قیمت فایل فقط 8,500 تومان

خرید

مقایسه ی کتاب معانی زیباشناسی سخن پارسی- كزازی با کتاب معانی- سیروس شمیسا

 

شناختگی نهاد: گاه نهاد را شناخته (معرفه) می آورند.

1- شناختگی به شناسه: اگر سخنور بخواهد از خود یا شنونده یا دیگری خبر بدهد نهاد را با شناسه، شناخته می گرداند.

الف: نخست کس:

ما بیغمان مستِ دل از دست داده ایم                             همه از عشق و همنفس جام باده ایم

ب: دوم کس:                 

تو در عالم نمی گنجی، زخوبی؛                                    مرا هرگز کجا گُنجی در آغوش؟

گاه شناسه «تو» شنونده ای ویژه و یگانه را نیست؛ هرکس را که روی سخن او با بتواند بود،
در بر می گیرد. در این بیت از جامه ای، هر گمراه فریفته ای را که دل به فریبهای گیتی خوش کرده باشد، برادران تو بیچاره در ثری رفتند

تو همچنان، زسر کبر، بر ثریایی!

پ: دیگر کس: دیگر کس را به شناسه شناخته آورد که شناسه را مرجعی باشد؛ و آن مرجع پیشتر در سخن آورده شده باشد.

الف: هنگامی که مرجع پیش از شناسه آورده شده باشد.

آباد به توست خانه، چون رفتی                                     او روی نهاد سوی ویرانی

ب: هنگامی که مرجع آشکارا پیش از شناسه آورده نشده باشد. در این هنگام واژه ای پیش از شناسه آورده شده است که مرجع نیست. لیک به گونه ای آن را فرایاد می آورد.

رقعنده ذرّه ذرّه هستی، به شوق دوست  آن هم نیایشی است که شوق ذوق اوست

پ- گاهی شناسه آورده می شود، بی آنکه پیش از آن مرجعی در سخن یاد شده باشد. این کاربرد شناسه زمانی شدنی و پذیرفتنی است که مرجع نیک آشکار و از پیش دانسته باشد.

بنده را سیر دار و پوشیده؛                                  چون به کار تو هست کوشیده

جان دهد بنده، چون دهی نانش             جان گرامی بود، مرنجانش

رزق بر اهل خانه تنگ مکن!                             روزی او می دهد؛ تو جنگ مکن

2- شناختگی نهاد به نام: گاه نهاد را به نام (عَلَم) شناخته می آورند.

الف: برای آن که از نهاد آشکارا و بی چند و چون سخن گفته باشند: گاه نهاد را به نام شناخته می آورند؛ تا در آن کمترین خطا و گمانی نماند؛

مثال ß ترتیب ملک و قاعدة حلم و رسم داد، عبدالحمید احمد عبدالصّمد نهاد

ب: برای بزرگداشت نهاد: گاه نهاد را به نام یا به بَرنام (لقب) شناخته می آورند بزرگداشت آن را.                                 به لوح محفوظ اندر نگر که پیش تو است

مثال ß                        در او می نگرد جبرئیل و بو یحیی

پ: برای خوارداشت نهاد: گاه نهاد را به نام یا بَرنام، به آهنگ خوار داشت آن شناخته
می آورند. مثال                                     لات و عُزی و منات اگر ولی اند.

                                                            هر سه تو را؛ مر مرا علی است ولی.

آن همه شعبدة خویش که می کرد اینجا           سامری، پیش عصا و ید بیضا می کرد

ت: برای شادکامی و شادی و کامة دل: گاه نهاد را به نام شناخته می آورند؛ زیرا از یاد کرد نام، دل را شادمانی و کامه ای هست.

مثال ß مجنون به میان موج خون است                        لیلی، به حساب کار، چون است.

            مجنون جگری همی خراشد                              لیلی نمک از که می تراشد.

            مجنون به خدنگ خار شفته است                      لیلی به کدام ناز خفته است؟

            مجنون همه درد و داغ دارد                              لیلی چه بهار و باغ دارد؟

            مجنون کمر نیاز بندد؛                                        لیلی به رخ که باز خندد؟

            مجنون زفراق، دل رمیده است                           لیلی به چه راحت آرمیده است؟

ت: برای شگون و خجستگی: گاهی نهاد را به نام شناخته می آورند، خجستگی را.

مثال ß ز داود اگر دَور دِرعی گذاشت                       محمّد ز دُرّاعه صد درع داشت

            سلیمان اگر تخت بر باد بست                            محمّد ز بازیچة باد رَست.

            وگر مهد عیسی به گردون رسید                        محمّد خود از مهد بیرون پرید.

3- شناختگی نهاد به اشاره: نهاد را می توان با اشاره بدان شناخته گرداند.

واژه های اشاره در فارسی «این» و «آن» است، این و آن زمانی به کار برده می شود که بخواهند به چیزی نزدیک یا دور اشاره کنند. شناختگی به نهاد هنگامی رفتاری ادبی است و ارزش زیباشناختی دارد که نهاد حی نباشد در این گونه از شناختگی نهاد جز آن نیست که آن چه را که پیراسته و ذهنی است و به حس در نمی آید بدین شیوه، پیکرینه و دیداری و حسّی
می انگارند؛ از آنجا که ساختار ذهنی آدمی و خرد او برآمده و پرورده از یافته ها و آزموده های حسّی است. بدین سان می توان، شناخت و دریافتی روشنتر و آسانتر از آن چه ذهنی و عقلی به سخن دوست داد.

الف: برای نشان دادن نهاد به آشکارترین شیوه: با اشاره می توان هرچه بیش نهاد را برجسته گردانید و نگاهِ هوش سخن دوست را بدان درکشیده، و آن را فراپیش وی آورد.

این چه استغناست، یا رب! و این چه قادر حکمت است؟

کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست.

ب: نکوهش نهان از کانایی شنونده: گاه شناخته آوردن نهاد به اشاره از آن روی است که سخنور می خواهد بدین سان، به کنایه، نادانی و کودنی شنوده را فرایاد آورد و او را نبکوهد؛ شنونده ای که چنان چندان با هوش و تیزویر نیست که بتواند جز پدیده های حسّی را دریابد.

این است همان صفّه کز هیبت او بُردی  بر شیر فلک حمله شیرین شادروان:

او کسی است که به نادانی، از پیام نهفته در این ویرانه ها ناآگاه است. نمی داند آن صفه فروریخته چه صفه ای است.

پ: بزرگداشت و خوارداشت نهاد به نزدیکی و دوری: رفتار هنری در شناختگی نهاد به اشاره را می توان از دید فراگیر در دو کاربرد گنجانید: بزرگداشت و خوارداشت نهاد. اشارة هنری یا برای آن است که بدان، نهاد را، به نزدیکی و دوری، بزرگ دارند؛ یا خوار؛ از این روی، خوارداشت و بزرگداشت نهاد به اشاره چهار گونه می توان داشت:

بزرگداشت نهاد به نزدیکی: با نزدیک شمردن نهاد و اشاره بدان، می توان آن را بزرگ داشت. بنیادِ بزرگداشت به نزدیکی بر این هنجار روانی در آدمی نهاد شده است که وی آنچه را بدو نزدیک است بیشتر در یاد زنده می کند و گرامی می شمارد؛ بدان سان که هر کس و هر چیز، هرچه دلبند و ارجمند باشد، در پی دوری، کَم کَمَک از یاد خواهد رفت؛ و دیگر جایی در دلی نخواهد داشت. در این باره، این داستان پارسی روشنگر و گویا می تواند بود:

«از دل برود هر آنکه از دیده برفت» از این روی سخنور با نزدیک آوردن نهاد، آن را از خواری و فراموشی بدر می آورد و بر می کشد و برجسته می سازد.

مثال ß  این است همان ایوان کز نقش رخ مردم، خاک در او بودی ایوان نگارستان.

این است همان درگه کو راز شهان بودی،        دیلم ملک بابل؛ هند و شه ترکستان

این رنج که هست بر زیادت                              بر دیده و جان دشمنت باد

بزرگداشت نهاد به دوری: گاه نیز، با دور شمردن نهاد و اشاره بدان، می توان بزرگ داشت. بزرگداشت به دوری که وارونه ی بزرگداشت به نزدیکی است بر این هنجار روانی در آدمی استوار شده است که گاه مردمان ارج و ارز آنچه را که در کنار و دسترس خویش دارند، بدان سان که شایسته ی آن است، نمی دانند؛ چون چشم و دلشان از آن پر شده است؛ و تنها زمانی که آن گرامی از آن دور شد، از بن و جان، دلبندی و ارزشش را می آزمایند؛ و در
می یابند که در چه پایه آنان را نیازی و ناگزیر بوده است.

مثال از بزرگداشت نهاد به دوری:

عیبم بپوش زنها! ای فرقه ی می آلود!                            کان پاکِ پاک دامن بهر زیارت آمد.

از چشم شوخش، ای دل! ایمان خود نگهدار؛               کان جادوی کمانکش از بهر غارت آمد

آن پریشانی که شبهای دراز و غم دل،               همه در سایه ی گیسوی نگار آخر شد.

خوارداشت نهاد به نزدیکی: گاه نهاد را، با نزدیک آورد آن خوار می شمارند؛ زیرا چنانکه از این پیش نوشته آمد، آنچه در کنار و دسترسی آدمی است و چشم و دل او را
می آگاهند، چندان او را دلبند و ارجمند نمی توان بود؛ و ویژگی سرشتین در آدمی آن است که آنچه را از وی دور است، در پندار، برمی کشد؛ ارج می نهد؛ و از عیبها و کاستیهایش
می پیراید.

مثال از خوارداشت نهاد به نزدیکی:

یاد باد آنکه رفت شمع طرب می افروخت؛       واین دل سوخته پروانه ی ناپروا بود.

ای دل غم دیده! حالت به شود؛ دلبد مکن!        واین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور!

خوار داشت به دوری: گاه، با دور انگاشتن نهاد، آن را خوار می دارند؛ زیرا بدان سان که نوشته آمد، در سرشت آدمی که آمیزه ای از ناسازهاست، آنچه دور است می تواند خوار داشته بشود؛ بدان سان که اگر دیده نبیند، دل نخواهد خواست.

مثالی از خوارداشت به دوری:

آن گل که هر دم در دست بادی است،             گو: شرم بادش از عندلیبان

4- شناختگی نهاد به موصول: «پیوندگر» یا موصول واژه ای است که به یاری آن حالت یا صفتی را، برای نهاد، در سخن می آورند؛ سپس گزاره را بدان نهاد باز می خوانند. آن صفتی یا حالتی که به یاری آن «پیوندگر» برای نهاد در جمله آورده شده است، شناختگی آ« را بسنده است.

شناختگی نهاد به پیوندگر را کاربردها و گونه هایی است؛ ما، در پی، آنچه را از این کاربردها در ادب پارسی بیشتر روایی و رواج دارد، بر می رسیم:

الف: گاه نهاد را با پیوندگر شناخته می آورند؛ زیرا جز آن ویژگی که در پی پیوندگر آورده می شود، ویژگی دیگری برای نهاد نمی دانند یا نمی خواهند.

مثال: آن کس که به دست جام دارد،                سلطانی جم مدام دارد.

آن کس که منع ما زخرابات می کند                گو در حضور پیرهن این ماجرا بگو

ب: برای بزرگداشت نهاد: گاهی شناختگی نهاد به پیوندگر از آن است که می خواهند آن را بزرگ بدارند؛ زیرا آشکارا و به نام یادکردن نهاد را گونه ای خوارداشت برای آن می شمارند.

مثالی برای بزرگداشت نهاد:

آنکه رخسار تو را رنگ گل و نسرین داد

صبر و آرام تواند به منِ مسکین داد

وآن که گیسوی تو را رسم تطاول آموخت

هم تواند کرمش دادِ من غمگین داد

گنج زرگر نبود، کنج قناعت باقی است،

آنکه آن داد به شاهان به گدایان این داد.

آن که پرنقش زد این دایره مینائی                     کس ندانست که در پرده اسرار چه کرد

کجاست آنکه فریغونیان، زهیبت او                   زدست خویش بداد نه گوزگانان را؟

پ: برای خوارداشت نهاد: گاه نهاد را با پیوندگر شناخته می آورند، خوارداشت آن را زیرا یاد کرد آشکار و به نام از نهاد را گونه ای بزرگداشت برای آن می انگارند، و از آن پروا
می کنند.

آنک او به مراد عام نادان                                  بر رفت به منبر پیمبر،

گفتا که: «منم امام!» و میراث                             بستر زنبیرگان و دختر،

روی وی اگر سپید باشد                                    روی که بُوَد سیه به محشر؟!

وآنکه می گوید که: «حجت گر حکیمستی چرا

                                                            در درّه یمگان نشسته مفلس و تنهاستی؟

ت: پروا از آشکارا یاد کردن از نهاد: گذشته از بزرگداشت و خوارداشت نهاد، با شناختگی به یاری پیوندگر، هر انگیزه ای دیگر که سخنور از این رفتار ادبی داشته باشد، در این جا می تواند گنجید: گاهی سخنور نهاد را با پیوندگر شناخته می آورد؛ زیرا آشکارا سخن گفتن از آن را شایسته نمی داند:

در سفه، خواجه بی غلامی نیست؛

بی می و نقل و کاس و جامی نیست.

پیش خاتون جز آب و نان نبود؛

وآنچه اصل است، در میان نبود

این نه عدل است و این نه داد ای مرد!

خانه خود مده به باد، ای مرد!

1- نمونه ای در این بیت که از همبالین خود سروده است. و از اینکه آشکارا از او یاد کند. پروا کرده است.

کسی که از غم و تیمار من نیاندیشد                  چرا من از غم و تیمار او شوم بیمار؟!

2- گاه نهاد را با پیوندگر شناخته می آورند؛ از آن روی که می خواهند هشداری بدهند و شنونده را بر خطایی آگاه گردانند.

آن که چون پسته دیدمش همه مغز                    پوست بر پوست بود، همچو پیاز.

5- شناختگی نهاد به اضافه: این گونه از شناختگی در نهاد آن است که نهاد را با «برافزودگی» (اضافه) شناخته گردانند- برترینِ کاربرد «برافزودگی» در قلمرو زبان می توان از این شیوه در کوتاهی سخن بهره برد. اگر آمیغی برافزوده چون: برافزوده چون: «جامه هُرمز» را به جمله ای که خاستگاه آن می تواند بود با زبریم

چنین خواهد شد: «جامه ای که از آنِ هُرمز است»

نمونه را «روی زیبا» جمله ای می تواند بود «روی که زیباست.»

الف: یا ذکردِ نهاد به کوتاهترین شیوه: از آنجا که آمیغی بر افزوده فشرده ای از جمله ای است، گاه این آمیغ را نهاد جمله می آورند؛ تا با کمترین واژه ها، معنایی فزونتری را در آن بگنجانند، و در یاد شنونده برانگیزند.

شمعِ دل دمسازان بنشست، چو او برخاست؛

وافغان زنظربازان برخاست، چو او بنشست

شکوه آصفی و اسبِ باد و منطق طیر،

به باد رفت و از او خواجه هیچ طرف نبست

ندای عشق تو دیشب در اندرون دادند؛

فضای سینة حافظ هنوز پر زصداست

گنج قارون که فرو می رود از قهر هنوز

خوانده باشی که هم از غیرت درویشان است

به یک کرشمه که نرگس به خود فروبش کرد.

فریب چشم تو صد فتنه در جهان انداخت

ب- برای بزرگداشت افزوده: گاه ساخت بر افزودگی به گونه ای است که بدان، «افزوده» (مضاف) را بزرگ می دارند؛ برافزودگی به سود افزوده است. هر کدام از آمیغهای برافزوده را که این بیتها نهاد آورده شده است بکاویم، آشکار می شود که افزوده در سایه «برافزوده» (مضافٌ الیه) ارج و ارزی یافته است.

شبان وادی اَیمَن گهی رسد به مراد،

که چند سال به جان خدمت شعیب کند

تا صد منزل سلمی که سلامت بادش!

چه شود گر به سلامتی دل ما شاد کند؟

قیمت فایل فقط 8,500 تومان

خرید

برچسب ها : مقایسه ی کتاب معانی زیباشناسی سخن پارسی- كزازی با کتاب معانی- سیروس شمیسا , مقایسه , کتاب معانی زیباشناسی سخن پارسی , كزازی , کتاب معانی سیروس شمیسا , مقایسه ی کتاب معانی زیباشناسی سخن پارسی كزازی با کتاب معانی سیروس شمیسا , پروژه , پژوهش , مقاله , جزوه , تحقیق , دانلود پروژه , دانلود پژوهش , دانلود مقاله , دانلود جزوه , دانلود تحقیق

admin بازدید : 43 یکشنبه 16 آبان 1395 نظرات (0)

ادبیات زنانه و مردانه

ادبیات زنانه و مردانهدسته: زبان و ادبیات فارسی
بازدید: 1 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 17 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 19

در دهه هاى اخیر شاهد به چالش كشیده شدن تصویر زن ازسوى حامیان برابرى بوده ایم، گاهى مناقشات دراین زمینه بالاگرفته و توجه مطبوعات را نیز جلب كرده است

قیمت فایل فقط 4,500 تومان

خرید

ادبیات زنانه و مردانه

 

زن رنجكشیده و كهن الگوها
در دهه هاى اخیر شاهد به چالش كشیده شدن تصویر زن ازسوى حامیان برابرى بوده ایم، گاهى مناقشات دراین زمینه بالاگرفته و توجه مطبوعات را نیز جلب كرده است. مقالات و حتى كتابهایى در باب نسوان به مثابه گروهى رنج كشیده یا دردناك بودن زنانگى نوشته شده و زوایاى گونه گونى عزیمت گاه مباحثى با محوریت زن شدند. از آنجا كه متون كهن ـ چه تاریخى، چه تربیتى و چه ادبى ـ شاهد سلوك زن درتاریخ بوده اند به عنوان سندهایى خاموش موردتوجه قرارگرفتند.
ارواح نویسندگان اینجا و آنجا درمصاحبه هاى بلند و كوتاه احضارشده و تأدیب كشتند. دركتابى (تاریخ مذكر) خواندم تنها زن ایرانى كه درمتون فارسى حضور فعال دارد مادر حسنك است كه البته او هم درنهایت جگرآور بودن به گریه نكردن اكتفامى كند. اما آیا به راستى راه دیگرى براى تحقیق نمانده است؟
درنگاه اول، اغلب كتابها ناامیدكننده اند اما پایگاههاى مقاومت نیز دیده مى شوند.
مثلاً مولوى [بین شعرا] مردانى را كه عاشق همسر خود نیستند ناقص مى داند و ابن عربى [بین عرفا] زن را قابل و حق را فاعل مى پندارد، آنگاه نتیجه مى گیرد كه او پذیراى صور حق است.
به تاریخ دور و كهن الگوها كه دقیق مى شوم نمى توانم جلوى تعجب خودم را بگیرم.
گذشته از مادر ـ خدابودن مادر بودا در شرق و مریم مقدس درغرب، در فرهنگ ما حضرت فاطمه (س) علت خلقت معرفى شده و حضرت على (ع) مى فرمایند: وقتى حضرت رسول(ص) درباره مقام و حق زن در برابر مرد مى گفتند احساس كردم كه مى خواهند بگویند هیچ مردى حق اف گفتن به زن خود را ندارد.
در دوره اشكانى حق مالكیت، سهم ارث و حق شكایت به دادگاه از بدرفتارى شوهر داشتند، كوروش برخلاف سنن و تحت تأثیر آتوسا، پسركوچكتر خودش «خشایار» را به ولیعهدى برمى گزیند، گردآفرید، فرنگیس و گردویه جنگ آور و فرمانده بودند و هما، دینك، پوراندخت و آزرمیدخت به پادشاهى رسیدند.
درآیین مزدایى سه تن از گروه فرشتگان یا ایزدان جاودانى زن اند. تا به حال به شاهنامه فكركرده اید، بیشتر پیشنهادهاى ازدواج ازسوى دختران است.
اما آیا عملاً همه چیز به همین خوشى بوده است؟
این عنصرالمعالى نیست كه در قابوسنامه تردید مى كند آیا دختران باید آموزش ببینند؟ آیا نظامى نمى گوید: «آیا نمى بینى كه ریحان را چون تروتازه باشد ببویند و چون به پژمردگى دگرگون حال شود در [پلیدى جاى] افكنند» و به این ترتیب زن همچون محصولى مصرف شدنى بررسى مى شود.
جمله هاى ضدونقیضى كه نوشته ام وقتى بحرانى تر مى شوند كه به یاد بیاوریم زبان فارسى ماهیتى خنثى دارد، به عنوان مثال ما در اشاره به زن و مرد فقط مى گوییم «او» اما در دیگر زبانها مجبور به روشن كردن جنسیت «مورداشاره پذیر» هستیم.
آیا ما سنتى زن ستیز را پشت سر نهاده ایم؟ براى پاسخ به این پرسش نمى توان به یك نگاه ایدئولوژیك متكى بود چرا كه ویژگى تقلیل دهنده ایدئولوژى بنا به آنچه مشهور است تولیدكننده نوعى آگاهى كاذب است در حالى كه ما به سازوكارى فرارونده وفراگیر نیازمندیم.
< گفتمان
چرخش دكارت به سمت انسان و اصالت بخشیدن به سوژه از مهمترین وقایع تاریخ فلسفه است.
او مى اندیشید، پس بود. وجود سوژه در ادبیات فلسفى دكارت وابسته است به توانایى اش به اینكه خود را یگانه و مستقل، متمایز از دیگران بداند و چیزى كه فوكو با آن مخالفت كرد همین سوژه خودمختار بود. سوژه درنگاه فوكو درموقعیت شدن است و نه درحالت بودن، بحرانى كه از آن یادمى شود به خاطر جابه جایى افراد در سوژه هاى مختلف است آنها گاهى به نقشهاى ناخواسته پرت مى شوند و گاهى فعالانه به فاعلیت در سوژه مشخصى مى پردازند.
از یك طرف آدمى نمى تواند به كمدهاى شخصى خود پناه ببرد [همه مى دانیم كه هیچ كمدى آشپزخانه ندارد] و ازسوى دیگر مجبور است منبع این فشارهاى خارجى را تحلیل كند.
به این ترتیب پاى گفتمان به بازى «آگاهى» بازمى شود.هرچه را كه دلالت مند است یا معنى دارد مى توان بخشى از گفتمان به حساب آورد.

قیمت فایل فقط 4,500 تومان

خرید

برچسب ها : ادبیات زنانه و مردانه , ادبیات , زنانه و مردانه , ادبیات زنانه و مردانه , پروژه , پژوهش , مقاله , جزوه , تحقیق , دانلود پروژه , دانلود پژوهش , دانلود مقاله , دانلود جزوه , دانلود تحقیق

admin بازدید : 52 یکشنبه 16 آبان 1395 نظرات (0)

سال شمار زندگی پروین اعتصامی

سال شمار زندگی پروین اعتصامیدسته: زبان و ادبیات فارسی
بازدید: 1 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 46 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 10

پروین اعتصامی که نام اصلی او رخشنده است در بیست و پنجم اسفند 1285 هجری شمسی در تبریز متولد شد

قیمت فایل فقط 3,000 تومان

خرید

سال شمار زندگی پروین اعتصامی

 

سال شمار زندگی پروین

25/2/1285خورشیدی:  تولد در تبریز.

1291: مهاجرت به تهران با خانواده.

1292: سرودن اولین اشعار.

1293: سرودن شعر به سبك انوری.

1303: فارغ التحصیل از مدرسه.

1303: ایراد خطابهی " زن و تاریخ".

1313: ازدواج با پسرعموی پدر ( همایون فال ).

1313

: بازگشت به منزل پدر.

11/5/1314: جدایی از همسر.

1314: آغاز به كار در كتابخانهی دانشرای عالی.

1314: چاپ اول دیوان اشعار.

1315: دریافت مدال لیاقت از وزارت فرهنگ.

12/10/1316 : مرگ پدر ( اعتصام المك ).

3/1/1320: تاریخ بستری شدن در اثر بیماری حصبه.

16/1/1320: تاریخ درگذشت.

1320: چاپ دوم دیوان.

26/2/1352: درگذشت مادر ( اخترالملوك ).

زندگی نامه

 

پروین اعتصامی که نام اصلی او "رخشنده " است در بیست و پنجم اسفند 1285 هجری شمسی در تبریز متولد شد ، در کودکی با خانواده اش به تهران آمد . پدرش که مردی بزرگ بود در زندگی او نقش مهمی داشت ، و هنگامیکه متوجه استعداد دخترش شد ، به پروین در زمینه سرایش شعر کمک کرد.

" پدر پروین"

یوسف اعتصامی معروف به اعتصام الملک از نویسندگان و دانشمندان بنام ایران بود. وی اولین "چاپخانه" را در تبریز بنا کرد ، مدتی هم نماینده ی مجلس بود.

اعتصام الملک مدیر مجله بنام "بهار" بود که اولین اشعار پروین در همین مجله منتشر شد ، ثمره ازدواج اعتصام الملک ، چهار پسر و یک دختر است.

"مادر پروین"

مادرش اختر اعتصامی نام داشت . او بانویی مدبر ، صبور ، خانه دار و عفیف بود ، وی در پرورش احساسات لطیف و شاعرانه دخترش نقش مهمی داشت و به دیوان اشعار او علاقه فراوانی نشان می داد.

"شروع تحصیلات و سرودن شعر"

پروین از کودکی با مطالعه آشنا شد . خانواده او اهل مطالعه بود و وی مطالب علمی و فرهنگی به ویژه ادبی را از لابه لای گفت و گوهای آنان درمی یافت در یازده سالگی به دیوان اشعار فردوسی ، نظامی ، مولوی ، ناصرخسرو ، منوچهری ، انوری ، فرخی که همه از شاعران بزرگ و نام آور زبان فارسی به شمار می آیند ، آشنا بود و از همان کودکی پدرش در زمینه وزن و شیوه های یادگیری آن با او تمرین می کرد.

گاهی شعری از شاعران قدیم به او می داد تا بر اساس آن ، شعر دیگری بسراید یا وزن آن را تغییر دهد ، و یا قافیه های نو برایش پیدا کند ، همین تمرین ها و تلاشها زمینه ای شد که با ترتیب قرارگیری کلمات و استفاده از آنها آشنا شود و در سرودن شعر تجربه بیاندوزد.

هر کس کمی با دنیای شعر و شاعری آشنا باشد ، با خواندن این بیت ها به توانائی او در آن سن و سال پی می برد برخی از زیباترین شعرهایش مربوط به دوران نوجوانی ، یعنی یازده تا چهارده سالگی او می باشد ، شعر " ای مرغک " او در 12 سالگی سروده شده است:

ای مُرغک خُرد ، ز آشیانه

پرواز کن و پریدن آموز

تا کی حرکات کودکانه؟

در باغ و چمن چمیدن آموز

رام تو نمی شود زمانه

رام از چه شدی ؟ رمیدن آموز

مندیش که دام هست یا نه

بر مردم چشم ، دیدن آموز

شو روز به فکر آب و دانه

هنگام شب آرمیدن آموز

 

 با خواندن این اشعار می توان دختر دوازده ساله ای را مجسم کرد که اسباب بازی اش " کتاب" است ؛ دختری که از همان نوجوانی هر روز در دستان کوچکش ، دیوان قطوری از شاعری کهن دیده می شود ، که اشعار آن را می خواند و در سینه نگه می دارد.

شعر " گوهر و سنگ " را نیز در 12 سالگی سروده است.

شاعران و دانشمندانی مانند استاد علی اکبر دهخدا ، ملک الشعرای بهار ، عباس اقبال آشتیانی ، سعید نفیسی و نصر الله تقوی از دوستان پدر پروین بودند ، و بعضی از آنها در یکی از روزهای هفته در خانه او جمع می شدند ، و در زمینه های مختلف ادبی بحث و گفتگو می کردند. هر بار که پروین شعری می خواند ، آنها با علاقه به آن گوش می دادند و او را تشویق می کردند.

قیمت فایل فقط 3,000 تومان

خرید

برچسب ها : سال شمار زندگی پروین اعتصامی , سال شمار زندگی , پروین اعتصامی , سال شمار زندگی پروین اعتصامی , پروژه , پژوهش , مقاله , جزوه , تحقیق , دانلود پروژه , دانلود پژوهش , دانلود مقاله , دانلود جزوه , دانلود تحقیق

admin بازدید : 125 یکشنبه 16 آبان 1395 نظرات (0)

اهداف آموزش املانویسی

اهداف آموزش املانویسیدسته: زبان و ادبیات فارسی
بازدید: 1 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 16 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 14

از ابتدای آموزش رسمی خواندن و نوشتن به كودكانمان می آموزیم كه چگونه بنویسند تا بتوانند آموخته های خویش را در هر دقیقه به كار بندند اما با كاستی ها و ضعف هایی كه درآموزش نادرست این درس وجود دارد

قیمت فایل فقط 4,000 تومان

خرید

اهداف آموزش املانویسی

 

چكیده

از ابتدای آموزش رسمی خواندن و نوشتن به كودكانمان می آموزیم كه چگونه بنویسند تا بتوانند آموخته های خویش را در هر دقیقه به كار بندند. اما با كاستی ها و ضعف هایی كه درآموزش نادرست این درس وجود دارد بسیاری از دانش آموزان درنوشتن كلمات آموخته شده در متن هایی به جز متن درسی مشكل ندارند. معمولاً آموزش املا به شیوه های زیر انجام میشود. 1- املای كامل كردنی 2- املای تقریری 3- املای گروهی 4- املای پای تخته ای 5- املای گروه كلمه  كه هریك ازاین 5 روش فواید و معایبی رابه دنبال دارد و بهتر است از این روشها به صورت تلفیقی استفاده شود و مشخص كردن اشتباهات املایی به تنهایی كافی نیست بلكه باید به بررسی دقیق نقاط ضعف فراگیران پرداخت و با رفع نارسانویسی وارونه نویسی و قرینه نویسی و ضعف حافظه دیداری و تمیز حافظه دیداری و حساسیت شنیداری و...  به تقویت این مهارتها پرداخت.متن های املا تا حد امكان باید هم به تربیت غیر مستقیم اجتماعی آنها كمك كند و هم موجب وسیع كردن اطلاعات لغوی و عمومی آنها شود و انگیزه لازم را در فراگیران برای صحیحی و زیبا نوشتن ایجاد كند.

 ارزشیابی املا به دو شیوه انجام می شود. 1- تصحیح فردی2- تصحیح جمعی یا گروهی :

تصحیح فردی به دو صورت انجام می گیرد:1- توسط معلم در حضور دانش آموز

                                            2- توسط معلم بدون حضور دانش آموز

                                                1- توسط دانش آموزازروی تخته یا كتاب

تصحیح جمعی به دو صورت انجام می گیرد: 2-توسط دانش آموزباتعویض دفاتراملا

                                            3- توسط دانش آموزان پس ازخواندن معلم

معلم بایستی هنگام ارزشیابی ازكارهایی كه موجب یأس و بیزاری دانش آموزان ازدرس املا می شود پرهیز كند. معلم باتنظیم جدول بررسی املا به شیوه جمعی یا فردی بهتر می تواند نقاط ضعف املایی هر كدام از دانش آموزان را زیر نظربگیرد و برای رفع آنها برنامه ریزی كندو تمرینهایی را متناسب با نوع اشكالات به دانش آموزان بدهد و حاصل این ارزیابیها منجرمی شود تا معلم بتواند ازپیشرفت تدریجی دانش آموز آگاه و شاهد موفقیت چشمگیراو باشد.

 

مقدمه

املا (نوشتن نیمه فعال )

املا كلمه ای است عربی به معنی پركردن ،تقریر مطلبی تا دیگری آن را بنویسد. طریقه نوشتن كلمات و به معنی رسم الخط و درست نویسی نیز آمده است .اما ((دیكته)) كلمه ای است فرانسوی و به معنی مطلبی است كه كسی بخواند و دیگری بنویسد. درزبان فارسی كلمه ای معادل املا و دیكته نداریم ولی می توان آن را ((از برنامه نویسی)) یا ((گفتارنویسی)) نامید و منظور این است كهشخص گفته های دیگران را بدون دیدن آن كلمات بنویسد.

هدفهای آموزش املا

1-ارزشیابی و تمرین آنچه كه دانش آموز دركتابهای درسی خود آمیخته است و تشخیص توانایی او درنوشتن صحیح آنها

2- آموختن كلمه های رایج و مورد نیاز درزبان امروز برای كمك به خواندن و نوشتن

3- تعلیم آیین نگارش و نوشتن صحیح كلمات و یادگیری شكل،معانی و مفاهیم كلمات جدید و موارد كاربرد آنها

4- تشخیص نقایص املایی دانش آموزان و كوشش برای رفع اشكالات و افزایش دامنه اطلاعات  لغوی او

5- افزایش مهارتهای زبان آموزی

شیوه های آموزش املا

1- املای كامل كردنی : این املا یا ابتكار آموزگاران ممكن است به روشهای متفاوت اجر اشود. متنی توسط معلم ساخته یا تهیه میشود كه درآن 20 كلمه كه دارای ارزش املایی می باشد،به كار رفته باشد كه متن تنظیم شده به تعداد فراگیران تكثیر و دراختیار آنان قرار می دهد،و یا این كه روی تخته سیاه نوشته و دانش آموزان در دفاتر املا خود می نویسند.

*مزایای املای كامل كردنی

الف- سرعت درتصحیح املا به ویژه دركلاسهای پر جمعیت

ب- ارزشیابی بیشترازدرسها و توجه به كلمات دارای ارزش به ویژه درسهای طولانی

ج- صرفه جویی دروقت معلم و رسیدگی بیشتربه وضعیت املایی دانش آموزان

د- امكان بررسی یكسان املاها با توجه به موارد درنظر گرفته شده

ه‍ - آشنایی دانش آموزان با متون جدید،نحوه نوشتن املا و كاربرد علایم نگارش و....

اشكالات كامل كردنی

الف-همیشه نمی توان استفاده كرد و كاربرد مستمر دركلاس ندارد

ب- درطول تهیه متن ممكن است كلمه های دیگری به تناسب محتوا به كلمات انتخابی افزوده و یا حذف شود كه لازم است معلم از كلمه های به كاررفته دركتاب اطلاع داشته باشد.

2- املای تقریری :بهتر است معلم متن خود ساخته را كه قبلاً آماده كرده یكبار كامل بخواند تا دانش آموز با متن آشنا شود و بعد به تدریج بخواند و دانش آموز بنویسد .

فواید املای تقریری :الف- افزایش مهارت گوش دادن

 ب- با تلفظ صحیح كلمه ها و جمله ها آشنا می شود.  

پ- دقت و حافظه خود را تقویت می كند.

ت- شنیده ها را بهتر درك می كند.

ج- گفتار را به نوشتار تبدیل می كند و دراین كار ،مهارت می یابند.

ح- شنیده ها را درست،زیباوخوانا  می نویسند.

مشكلات سمعی تلفظی دانش آموزان را بهتر شناسایی می كند به عوامل فیزیكی مؤثر دراشكالات املایی بیشتر توجه می كند.  نقایص شنیداری دانش آموزان را بهتر شناخته می شود. دانش آموزان كند نویس و تند نویس را شناسایی می كند.

اشكال املای تقریری :

بنا به تجربه ای كه دركلاس داشته ام اشكالی كه می توان برای این روش گرفت این است كه برای افزایش مهارت دقت در دانش آموزان چون كلمات 1 بار تكرار می شود منجربه افزایش استرس در دانش آموزان شده و كلماتی را در متن املا جا می اندازند چون با توجه به تفاوتهای فدی درهر كلاس دانش آموزان كند نویس و یا تند نویس می باشند.

3- املای گروهی : درگروه های 2 تا 4 نفری با مشورت یكدیگر املا می نویسند و ممكن است با هم فقط یك املا بنویسند یا همگی با مشورت یكدیگر در گروه ،املا را جداگانه دردفاتر خود بنویسند. 

قیمت فایل فقط 4,000 تومان

خرید

برچسب ها : اهداف آموزش املانویسی , اهداف آموزش , املانویسی , اهداف آموزش املانویسی , پروژه , پژوهش , مقاله , جزوه , تحقیق , دانلود پروژه , دانلود پژوهش , دانلود مقاله , دانلود جزوه , دانلود تحقیق

admin بازدید : 109 یکشنبه 16 آبان 1395 نظرات (0)

تعریف ادبیات

تعریف ادبیاتدسته: زبان و ادبیات فارسی
بازدید: 1 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 67 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 51

تعریف ادبیات مردمی فارسی ادبیات عرفانی که با زندگی و فرهنگ مردم پیوند دارد

قیمت فایل فقط 5,000 تومان

خرید

تعریف ادبیات

 

(‌مقدمه )

تعریف ادبیات   

گذشته : مجموعه آثار مکتوب و بر جامانده

حال : شعر و نثر داستانی و نمایشی و نوشته های ادبی و شاعرانه

تعریف مکتب یا سبک ادبی : ابتکار در زبان و معانی و شیوه ی بیان

تعریف ادبیات مردمی فارسی : ادبیات عرفانی که با زندگی و فرهنگ مردم پیوند دارد .

درس اول

خط تصویری : کشیدن تصویر چیزها به دور از ظرافت برای انتقال مفهوم

مراحل خط ... خط تصویری .... علامت نویسی .... منفی نگاری .... الفبایی

اولین بار الفبا .... فنیقی ها : سه هزار سال قبل از میلاد

الفبا در ایران = چند صد سال قبل از میلاد ..... مارها .... به تقلید از فنیقی ها

( انواع خط )‌

 

دوره رواج

تعداد

حروف

جهت نوشتن

علا نامگذاری

میخی

 

اوستایی

پهلوی

باستان و هخامنشینان

 

اواخر ساسانی

اشکانیو ساسانی

36

 

44

22

چپ به راست

 

راست به چپ

راست به چپ

چون شکل حروف و وسیله نوشتن آن شبیه میخ است

خط نوشتن کتاب مذهبی اوستا

از ریشه پرثو = پهلو

از نام قوم اشکانی گرفته شده

 

بخش های اوستا : یسنا – یشتها – ویسپرد – وندیداد –خرده اوستا         حاوی مناجاتها و ستایشها

تعریف زبان فارسی : زبان ایران پیش از اسلام

 

مراحل زبان

1- فارسی باستان : در زمان هخامنشی – نوشتن فرمانها و نامه های شاهان

                                    شرقی             شمالی

2- فارسی میانه :                                 جنوبی

                                     غربی             شمالی : پهلوانیک

                                                         جنوبی : پارسی میانه

3-فارسی نو             تحول فارسی از اسلام با تأثیر از زبان و دستور عربی

پیوستگی دوره سامانی با دوران اسلامی :

مهم ترین نوشته ها به فارسی میانه : خدای نامه

تأثیر خدای نامه

1- نوشتن سیرالملوک

2- شاهنامه ها             شاهنامه منثور عبدالرزاق توسی             منبع شاهنامه فردوسی

3- تاریخ نویسی

4- نوشتن کتابهای اخلاقی و آموزشی ، قابوسنامه – بحر الفواید – نصیحه الملوک – اخلاق ناصری

5- ادبیات داستانی : هزار افسان       منشا هزار ویک شب – خسرو شیرین – هفت پیکر

تقسیم بندی دوره های تاریخ ادبیات بر اساس : شاخص های ادبی است .

شاخص های ادبی کسانی هستند که :

1-ویژگی های آثار ادبی گذشته بطور مستقل و کامل در آثار آنهاست .

2- به دلیل درک درست از مقتضیات اجتماعی و فرهنگی و .... به خلق آثار می پردازند .

3- در روزگار خود و بعد از خود مورد احترام یا بغض یا تقلید قرار می گیرند .

علت عدم هماهنگی دوره های ادبی با تقسیمات سیاسی و اجتماعی و جغرافیایی :

- سلسله های تاریخی و حوادث سیاسی فقط سیر تحول یک دوره تا دوره دیگر را کند یا تند می کند و با دوره های ادبی ارتباط مستقیم ندارند .

عصر پیش از رودکی

اوضاع سیاسی و اجتماعی

 1- شکست ساسانیان از اعراب در جنگ فتح الفتوح (نهاوند) به دلیل نابسامانی اقتصادی و اجتماعی

2- دو قرن کشمکش مداوم در ایران

3-جنگ ایرانیان مخالف : به آفرید – المقفع – ابومسلم خراسانی

4-علاقه ایرنیان به یادگیری زبان عربی

5-تشکیل حکومتهای و نیمه مستقل و سامانی در شرق و شمال شرق

( درس دوم ) : پیشگامی ایرانیان

تأثیر اسلام بر ایرانیان به دلیل       - فرهنگ نیرومند

                                                - اندیشه استوار

- سیبویه فارسی : بزرگترین عالم علم نحو

- اخفش : شاگرد سیبویه و خلیل بن امر = واضع علم عروض (صاحب تحسین کتاب لغت فارسی )

علل تأثیر ایرانیان در نشر علوم انسانی

1-راه یافتن ایرانیان به دستگاه حکومت به ویژه در عصر عباسی

2- آشنایی قبلی ایرانیان با مسائل دینی و برخورد مذاهب و معتقدات عامل توجه مسلمانان به دانش های روزگار شد .

3-ترجمه علوم مختلف در فرهنگ ایران به زبان عربی باعث روحیه علمی مناسب با فرهنگ اسلامی شد .

(شعوبیه)

- به دلیل سیاست سخت گیرانه بنی امیه نسبت به ایرانیان ، آنها را بنده و فرودست می دانستند .

- چون اعراب زیر بار نرفتند ایرانیان مسأله برتری عجم بر عرب را مطرح کردند.

و در آثار خود به تحقیر اعراب پرداختند و همین گروه به شعوبیه معروف شدند .

در مخالفت با بنی امیه :‌

1- مختار ثقفی در سال 65 در کوفه – به خونخواهی حسین بن علی (ع) بر ضد امویان

2-ابومسلم خراسانی 129- برانداختن امویان و حکومت عباسیان

فارسی نو : (دری)

- کلمه دری = منسوب به در

- در اصطلاح : زبان دولتی دستگاه ساسانی

- دنباله پهلوی ساسانی و پهلوی اشکانی  - ابندا در ایران رایج بوده 

- بعد از اسلام در حکومتهای مستقل و نیمه مستقل خراسان و ماوراء النهر رسمیت یافت

- در امور اداری دربار و نوشتن آثار ادبی به کار می رفت

-پیش از رسمی شدن خط عربی بجای پهلوی در کتابهای اسلامی اشعار و  جمله ها و ضرب المثل هایی از زبان دری با خط عربی است .

خط عربی

- قدیمی ترین کتاب به خط فارسی = الانبیه عن حقایق الادویه = اسدی توسی = 447 سال = در زمینه پزشکی

نخستین سخن سرایان فارسی

زمان پیدایش شعر در بین اقوام عالم از زمانی آغاز شد که انسان توانست شور و هیجان درونی خود را با کلام خیال انگیز و مؤثر بیان کند .

-شعر فارسی = به تقلید از عربی

-رواج شعر به شیوه عروضی = نیمه اول قرن 3

- تحسین تذکره نویسان = ابوحفص سغری – عباس مروزی

- اولین شعر عروضی به زبان دری = دوره طاهریان         حنظله بادغیسی

- طبق تاریخ سیستان : اولین شار پارسی گوی = محمد بن وصیف سیستانی

- سال 251 : نقطه عطف زبان فارسی و شروع شعر فارسی

-شاعران معاصر عمرولیث          فیروز مشرقی – ابوسلیک گرگانی

عصر رودکی : دوره تغزل و خرد آزمایی

از نظر سیاسی = دوره اوج و اعتلای حکومت ساسانی در ماوراء النهر و خراسان = 100 سال طول کشید .

مرکز فرهنگی و ادبی : بخارا

ویژگیهای شعر این عصر :

1- گسترش شعر دری با تمام ویژگی های زبانی و مضمونی

2- تشویق و حمایت سامانیان از شعر و شاعران و کثرت شاعران

3-طرز شاعری : سادگی لفظ و آسانی معنی

4- توجه به بیرون و واقعیات حیات فقط در زمینه تعالیم کلی اخلاقی

5- موضوع شعر : وصف و ستایش و اندرز و معانی و رباعی

6- قالب شعری : قصیده و غزل و قطعه و رباعی

7- محور فکری         خود و تکیه بر دانش و فضیلت

( درس سوم ) : شهید بلخی : خردمندی اندوهگین

معاصر با : امیر نصربن احمد سامانی و ابوعبدا... جیهانی

پیش از فردوسی = عنوان شاعر خرد گرفت

دانش شهیر افزون – خطش نیکو – آشنایی با فلسفه و کلام

ویژگی حیات علمی : مناظره و مباحثه با محمد بن زکریای رازی

ویژگی شعر : لطف طبع و ذوق شاعری با چاشنی فکر و فلسفه

رودکی  شاعر و خرد آزمایی :

نام : ابوعبدا...   تخلص : رودکی = چون محل تولدش روستای رودک سمرقند بوده است – در هشت سالگی حافظ قرآن

از حمایت : نصربن احمد و بلعمی وزیر سامانی برخوردار بود .

شعر (بوی جوی مولیان ) = به مناسبت دورشدن امیر از بخارا و تنگ دلی همراهان برای بازگشت او سرود

عنصری : غزل (رودکی وار) را نیکو می دانست .

ناصرخسرو به او = شاعر تیره چشم روشن بین لقب داد .

آثار : 1- صد دفتر : که فقط هزار بیت ان باقی مانده است .

         2-مثنوی : کلیله و دمنه

         3-منظومه سندباد نامه

قالب : قصیده – غزل قطعه – رباعی

سبک رودکی : خراسانی یا ترکستانی با ویژگی سادگی در عین حال متانت و استحکام و قصیده : (پیری و جوانی ) بر همین سبک

ویژگی شعر او :

1- تخیل : نیرومند

2- زبان : ساده و روان

3- توصیف همراه قدرت خیال و خواننده را به طبیعت نزدیک می کند

4- القاب : پدر شعر فارسی و سلطان شاعران = چون شعر را به کمال نسبی نزدیک کرد .

5- آمیختن زهد و اندرز و شور و شادی و شک و یقین

6-بردباری در مقابل غم و اندوه روزگار 

قیمت فایل فقط 5,000 تومان

خرید

برچسب ها : تعریف ادبیات , تعریف ادبیات , پروژه , پژوهش , مقاله , جزوه , تحقیق , دانلود پروژه , دانلود پژوهش , دانلود مقاله , دانلود جزوه , دانلود تحقیق

admin بازدید : 53 یکشنبه 16 آبان 1395 نظرات (0)

جلد دوم دیوان زمانی

جلد دوم دیوان زمانیدسته: زبان و ادبیات فارسی
بازدید: 1 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 238 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 150

اول به نام خدا می كنم سخن گویا دوم سلام به روح محمد عربی

قیمت فایل فقط 10,000 تومان

خرید

جلد دوم دیوان زمانی

 

حمد خدا

اول به نام خدا می كنم سخن گویا

دوم سلام به روح محمد عربی

سوم سلام به شاه نجف علی ولی

دگر سلام به زهرا و هر دو عینینش

به عابدین حسین و محمد باقر 

به شاه طوس رضا بر تقی و هم به نقی

به حجت بن حسن آن یگانة دوران

خوشستاگر كه شوی ظاهرای امام زمان

در این طراز تو چشمان شیعه می باشد

سفارش این ز زمانیست بهر هر شیعه

قیمت فایل فقط 10,000 تومان

خرید

برچسب ها : جلد دوم دیوان زمانی , جلد دوم , دیوان زمانی , جلد دوم دیوان زمانی , پروژه , پژوهش , مقاله , جزوه , تحقیق , دانلود پروژه , دانلود پژوهش , دانلود مقاله , دانلود جزوه , دانلود تحقیق

admin بازدید : 45 یکشنبه 16 آبان 1395 نظرات (0)

مولوی ِصنم پرست

مولوی ِصنم پرستدسته: زبان و ادبیات فارسی
بازدید: 1 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 49 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 38

دراین ُجستار، بررسی خواهد شد که « صنم » در غزلیات مولوی ، همان « ایرج » در شاهنامه فردوسی است

قیمت فایل فقط 6,000 تومان

خرید

مولوی ِصنم پرست

 

« بخش دوم »

« صـنم ِ» مـولـوی و حـافـظ

همان

« ایرج » فـردوسـی است

پیدایش ِ سر اندیشه ِ«حکومتِ بدون قدرت»

درفرهنگ ایران= ارکه= ارتاخشتره=اردشیر

ای شادی آن شهری ، کش، « عشق» بوَد، سلطان

هرکوی ، بود بزمی ، هرخانه بود سوری

مولوی

نام دیگرصنم ، « زُون » بود، که نام « خورشید » است

درآلمانی « زونهSonne »، درانگلیسی « سان sun»

درکردی گورانی « سون = پرتو »

«صنم »، هم « ماه» درشب ، و هم« آفتاب» در روزبود

صنم = خورشید= ایرج(اصل مهریاعشق)

درون تست یکی« مه »، کزآسمان، « خورشید »

ندا همی کند ش ، کای َمنـَت ، غلام  غلام

زجیب خویش ، بجو« مه » ، چو موسی عمران

نگر به روزن خویش و ، بگو : سلام  سلام

دراین ُجستار، بررسی خواهد شد که « صنم » در غزلیات مولوی ، همان « ایرج » در شاهنامه فردوسی است . « ایرج که همان ارتا یا- اِ ر ِ ز- باشد » درشاهنامه ، بیان « پیکریابی ِ مهر» است که بدون آن ،  « داد »، که در فریدون، پیکر به خود گرفته ، واقعیت نمی یابد . بدینسان ، « مهر» درفرهنگ سیاسی ایران ، افزوده بر « داد» که درمیان همه ملل باید باشد ، به ویژه ،گوهرحکومت درایران میگردد. « مهر» درفرهنگ ایران ،« طیف همبستگیهاست» ، چه مهربه زندگی درگیتی ، چه مهر میان افراد، چه مهر میان زن ومرد ، وچه مهر اجتماعی ، و چه بستگی میان حکومت ها ، چه بستگی میان ملت ها ، چه همبستگی میان طبقات و اقوام ، همه « مهر» هستند . ازاینرو ، خدای مهر، تنها اصل «عشق میان افراد ، یا فرد وخدا...» نیست ، بلکه به همان اندازه نیز« اصل پیوستگی میان طبقات و اقوام و نژادها و ملتها و امت هاست »  . اینست که مهر، گوهر همبستگی های اجتماعی و سیاسی و اقتصادی نیزهست . دراثر فراموش شدن این برآیند ،از معنای « مهر» ، فرهنگ سیاسی ایران ناشناخته مانده است . داستان ایرج ، استوار براین سراندیشه است که : گوهرهستی حکومت در ایران ، مهر است ، و تا این مهراجتماعی و سیاسی و اقتصادی وحقوقی درحکومت ایران نیست ، ملت ، آن حکومت را ،  غاصب و « ناحق وبی اعتبارو اصل قهر» میشمارد. درپیکر « ایرج » ، نشان داده میشود که « مهر» بر « داد » درفرهنگ سیاسی ایران ، اولویت دارد . به عبارت دیگر، در سیاست و اقتصاد و اجتماع ، باید همبستگی و آمیزش ، بر قانون و برحقوق و بر عدالت ، ارجحیت داشته باشد.   اینست که پدیده « مهر» درایران ، با مفاهیم « محبت» ، درمسیحیت و اسلام، و «عشق جنسی» یا «عشق الهی » و«عشق افلاطونی » ، اینهمانی ندارد . درشاهنامه ، درپیکر « ایرج » ، مهر میان ملت ها واقوام ، مطرحست . برقرارکردن داد( قانون وحق و عدالت ) میان ملتها ومیان حکومتها ، « بـسـا » نیست، ونیاز به همبستگی و آمیزش (= مهر) میان ملل هست .  برادری ملتها واقوام و طبقات وامتها، برپایه « داد= قانون و حقوق و عدالت » ، پایدارنیست ، بلکه باید آنها را به هم بست وبه هم آمیخت . تنها آمیزش ملتها باهمدیگراست که میتواند « داد» را استوار سازد . ازسوئی ،  گوهرو بافت ِ حکومت ، نباید قدرت و بیم آوری و ارهاب و انذار، و« جان آزاری » و« خرد آزاری » باشد . درفرهنگ ایران درآغاز ، خورشید ، زن و خانم بود، ودرست نماد چنان« زیبائی » بود که همه را به مهرورزی به خود، میانگیخت . خورشید با مهر، اینهمانی داده میشد .

خورشید و مهر ، هردو « روشنی و پرتو » را « میافشانند » . « افشاندن » ، معنای بسیار ژرفی درفرهنگ ایران دارد . سیمرغ در خودرا افشاندن ، گیتی را میآفریند . خدا ، وجود خود را میافشاند ، و وجود اوست که تبدیل به گیتی میشود .  این « جانفشانی ، خویشتن افشانی » ، ازسوئی « مهر» خوانده میشد ، و از سوی دیگر ، « جوانمردی و رادی وایثار » خوانده میشد . جانفشانی خدا ، مهرورزی شمرده میشد .  اینست که در ایرج دیده میشود که گوهر « مهر» ، جانفشانی و جوانمردی و رادی و ایثار هست . کسی ، مهر میورزد که درعمل خود ، در اندیشه خود ، در احساسات خود ، در گفتارخود ، زندگی وجان وخرد خود را «بیفشاند » . وارونه الاهان درادیان ابراهیمی که جهان را با امر، فراسوی گوهرخود ، و عاری ازگوهرخود ، خلق میکنند ،  همه خدایان ایران ، برپایه جانفشانی ، ازگوهرخود ، گیتی را میافرینند ، واین کاررا ، هنر مهرورزی وجوانمردی و رادی و ایثار می نامند . ازاین رو بود که ماه و خورشید را ، افشاننده میدانستند. دراثر این افشاندن بود که نه تنها « مهرمیورزیدند » ، بلکه اصالت مهرورزی را به همه جانها ، میپراکندند ، و طبعا همه جانها و انسانها ، گوهر یا فطرت « مهرورزی » داشتند . آنها نیز به خورشید ، مهرمیورزیدند . هرکسی خود را میافشاند ، فطرت دیگران را به مهرورزی ، تحول میدهد . خورشید ، دراین راستا و بدین محتوا ، افشاننده ، و« سرچشمه مهرورزی » بود . این رد پا از سوئی در همنامی مهر و خورشید باقی مانده است . خورشید درادبیات ایران ، بنام همان مهر خوانده میشود .

اسدی گوید :  بدوگفت جم ، کای بت مهرچهر

( رخسارچون آفتاب،زیبا )

زچهرتو ، برهردلی ، مهر ِ مهر

حافظ ، رخ مهرفروغ را، به معنی معشوقه ای که رخش چون خورشید است بکار میبرد

حافظ ازشوق رخ مهر فروغ تو بسوخت

کامکارا ، نظری کن ، سوی ناکامی چند

یا مسعود سعد میگوید :

برملک تو، زمهر سپهر آن کند همی

کزمهر، باپسر ، پدرمهربانکن

یا آنکه

گرم شو ازمهر ، وزکین ، سرد باش

چون مه وخورشید ، جوانمرد باش

این بود که خورشید درنورافشانی( که همزمان به معنای آبفشان = باده گسار=ساقی ) ، نه تنها مهرمیورزید ، بلکه همه را به مهرورزی ، آبستن میکرد ، همه دراثر نورخورشید ، سرچشمه مهرورزی میشدند . در ذخیره خوارزمشاهی رد پائی از این اندیشه ، باقی مانده است . میآید که « تولد سودا ، بیشتر اندرفصل خریف باشد که به پارسی ، مهر ماه گویند » . درپائیزکه ایرانیها ، مهرماه مینامند ، ایجاد « سودا » میشود . هرچند که مقصود از ذخیرخوارزمشاهی ، سودا ، خلطی از اخلاط چهارگانه است ، به فارسی سودا ، به معنای « دیوانگی » است ( غیاث اللغات ) . البته « سودا » ، به معنای « محبت شدید » است ، و  مهرورزی شدید را گونه ای « دیوانگی » میدانسته اند. چون « دیوانه » هم دراصل ، به معنای « خانه زنخدا ی مهر » هست .  واژه « دین » نیز درکردی دارای معانی 1- بینش 2- آبستنی و3- دیوانگی است . این دیوانگی ، به معنای « عشق شدید» بوده است . دین ، بینشی است که چون ازانسان زاده شد ، انسان را لبریز ازمهرو شیدائی میکند . به هرحال ، مردم می انگاشتند که خورشید، درمهرورزیش ، تولید سودا یا عشق شدید درهمه میکند .

شگفت ازآنکه همه مغزمن ، محبت تست

چگونه داند غالب شدن براو سودا – حافظ

روزگاریست که سودای بتان ، دین منست

غم این کار، نشاط دل غمگین منست  حافظ

اینهمانی خورشید با مهر، دراثر همین افشاندن وجود خود ، همه را به مهرورزی ، وبه رقص وشادی میانگیزد و چون با هرچیزی میآمیزد ، همه را مست و آبستن میکند . منوچهری گوید :

بدهقان کدیور ، گفت : انگور    مرا خورشید کرد آبستن از دور

درست مولوی ، همان اندیشه عبید زاکان را ( که باز در این جستار، میاید ) درباره آفتاب ، بارها تکرار میکند . 

قیمت فایل فقط 6,000 تومان

خرید

برچسب ها : مولوی ِصنم پرست , مولوی ِصنم پرست , پروژه , پژوهش , مقاله , جزوه , تحقیق , دانلود پروژه , دانلود پژوهش , دانلود مقاله , دانلود جزوه , دانلود تحقیق

admin بازدید : 85 یکشنبه 16 آبان 1395 نظرات (0)

طرح درس روزانه فارسی پایه دوم درس امدادگران

طرح درس روزانه فارسی پایه دوم درس امدادگراندسته: زبان و ادبیات فارسی
بازدید: 1 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 15 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 8

طرح درس روزانه فارسی پایه دوم درس امدادگران

قیمت فایل فقط 3,000 تومان

خرید

طرح درس روزانه فارسی پایه دوم درس امدادگران

 

بسمه تعالی

 

مشخصات کلی :        طرح درس روزانه

1- نام درس                                فارسی

2- موضوع درس                   امدادگران

3- پایه                                             دوم

4-مقطع تحصیلی       مهارتهای حرفه ای

5- تعداد مهارت آموزان                  6 نفر

6- مدت تدریس                        30 دقیقه

7- مدل کلاس            گروههای کوچک

8- نام دبیر                       زکیه ایلی کیان

9- نام آموزشگاه          حاج احمد سوادی

10- تاریخ تدریس                                 ........

قیمت فایل فقط 3,000 تومان

خرید

برچسب ها : طرح درس روزانه فارسی پایه دوم درس امدادگران , طرح درس روزانه فارسی , پایه دوم , درس امدادگران , طرح درس روزانه فارسی پایه دوم درس امدادگران , پروژه , پژوهش , مقاله , جزوه , تحقیق , دانلود پروژه , دانلود پژوهش , دانلود مقاله , دانلود جزوه , دانلود تحقیق

admin بازدید : 99 یکشنبه 16 آبان 1395 نظرات (0)

زین العابدین مراغه ای

زین العابدین مراغه ایدسته: زبان و ادبیات فارسی
بازدید: 1 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 38 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 19

باری، فردای آن روز به عزم سیاحت تبریز حاضر شدیم رفتیم تا اسب کرایه کرده حرکت کنیم مکاری دیده، اسب خواستیم گفت باید چهار روز صبر کنید

قیمت فایل فقط 4,000 تومان

خرید

زین العابدین مراغه ای

 

از:  سیاحت نامه ابراهیم بیک

......

باری، فردای آن روز به عزم سیاحت تبریز حاضر شدیم . رفتیم تا اسب کرایه کرده حرکت کنیم . مکاری دیده، اسب خواستیم . گفت باید چهار روز صبر کنید . ده پانزده نفر مسافر دیگر نیز هست با ایشان متفقا برویم . ناچر بیعانه داده برگشتیم، در روز موعود چارپادار آمد، دو رأس استر آورده بود . ما نیز اسباب و لوازم سفر را بار کرده رو به طرف تبریز حرکت نمودیم .... هشت روز راه در نوریده وارد تبریز شدیم ... در ورود تبریز وضع مملکت قدری دهشت انگیز به نظر آمد . در میان اهل قافله نیز همهمه بود....دکاکین همه بسته اند . احدی دیده نمی شد که احوالپرسی شود، تا این که قدری هم پیش رفتیم . از دور چند نفری را دیدیم که تند می گذشتند . یکی از آن میان پرسید که برادر در این شهر چه حادثه ای اتفاق افتاده که دکانها بسته و از هر سو آثار پریشانی نمایان است ؟ گفت معلوم است که خبر ندارید . خانه پیشکار مملکت را اهالی غارت کردند، اما خودش گریخت . گفتم پیشکار کیست ؟ گفت : حاکم . گفتم : چطور، چطور، خانه حاکم را ؟ مرد که تندی کرده گفت : من اولوم قمش قویم 1من تا حال این لفظ را نشنیده بودم، ملتفت قبح آن نشده، گفتم برادر، ترا به خدا قسم می دهم جواب بده . چه شده ؟ گفت : بابا، خانه پیشکار، یعنی حاکم مملکت را اهالی شهر چاپیدند . گفتم تاکنون در هر مملکت ایران دیده و شنیدیم که اهالی خانه آنان را می چاپیدند . حالا چطور شده است که اهالی خانه آنان را می چاپند . گفت :

 

چنین است آئین چرخ درشت       گهی پشت زین و گهی زین به پشت

زمان هرروز طور دیگری اقتضا می کند . هر چیز در وقت خودش خوش است . این را گفته و گذشتند . حال جلودار و مسافرین را واهمه گرفت ...خلاصه همه ترسان و لرزان در همانجا که محله "هفت کچل" می گویند، جلودار در دم کاروانسرایی ما را فرود آورد. خود از دریچه داخل کاروانسرا گشته، بعد دالاندار را صدا کرده، آمده در را گشودند. ما هم داخل شدیم . باز فورا در را بست . حجره ای برای اقامت نشان دادند . رخت در آنجا فرو هشته اقامت گزیدیم ....

آن شب را به هزار واهمه به سر برده، سحرگاهان دیدم که خبری نیست . بازار و دکاکین شهر همه باز است و مملکت ساکت . ما نیز از آن بیغوله فراز آمده راه بازار و دکان رفیقی که داشتم ، پیش گرفته پس از پرسیدن یکی دو نقطه به دکان او رسیده سلام دادم . بعد از معرفی خود آن دوست عزیز برخاسته از سر و صورت من بوسیده و به کمال مهربانی احوال پرسی کرده ....از من پرسید پس اشیاء و اسباب شما کجاست . گفتم ما دیروز رسیدیم . شهر پر آشوب و دکانها همه بسته بود ناچار در هفت کچل به کاروانسرای فرود آمدیم . راستی برادر دیروز آن چه هنگامه ای بوده که مردم این شهر برپا کردند . گفت : آقاجان اینجا تبریز است، هرچه خواهند می کنند . بعد تفصیلش را به شما نقل می نمایم . گفتم : من در هیچ جا نشنیدم که رعیت خانه حاکم را غارت کند... گفت : در تبریز آنچه به خیال کسی نمی آید می کنند . در این اثنا آدمش را با یوسف عمو فرستاد که اسباب خورده ریز ما را از کاروانسرا به خانه اش نقل دهند . طرف عصری نیز دکان را بسته رفتیم به خانه . در اثنای راه گذار ما به کوچه ای افتاد دیدیم در دم در عمارتی چند سرباز "چماتمه" زده بقاولی ایستاده اند . پرسیدم این خانه کیست ؟ گفت خانه یک نفر تاجر است تازه از سفر آمده . حکومت احتراما سرباز فرستاده است، چاتمه زده اند . گفتم : درست نفهمیدم . مکرر گفت : گفتم بابا ، این چه معنی دارد، به احترام تاجری سرباز فرستادن و چاتمه زدن در کجا دیده و شنیده شده است . یعنی چه، تاجری تازه از سفر آمده ممکن است ، اما برای احترام آن تاجر سرباز بر در او به قراولی گماشتن چرا ؟ این شخص به حکومت مملکت نیامده ، از امرا و صاحب منصبان لشکری نیست . امری بسیار غریب است . گفت : علی الحال قاعده مملکت چنین است . آنگاه دست تأسف به همدیگر سوده گفتم : حالا شبهه ای نماند که درد این ملک و ملت بیدوا است . رعیت و تجار نیز راه بدی پیش گرفته اند . از امثال این تجار نیز برای مملکت سهل است به جهت اولادشان هم فائده ای نیست . زیرا که رندان حکومتی اینان را نیز به پاره احترامات مجعولیه به خودشان مشتبه کرده اند، پس هرچه خود و سایرین در دست دارند به سبب اینگونه بلند پروازیهای بی معنی در اندک زمانی خواهند باخت . این مردمان خانه برانداز به هر رنگی که باشد این جور تاجران را با الفاظ بی معنی بفرما، به سر مبارک شما، جنابعالی و غیره تمام خواهند کرد . بیچاره اولاد اینان که پس از عزت به انواع خواری مبتلا خواهند شد ....

چون به خانه رسیدیم دیدیم عمارت عالی و خوبی است . چند اطاق بیرونی داشت . نشستیم . چند مجموعه شیرینی و بعض میوه ها برای تشریفات ما چیده بودند . مشغول صحبت شدیم . در اثنای صحبت گفت داداش از مصر تمام احوالات شما را به من نوشته است که در غیرت و تعصب ملی سرآمد ایرانیان است . مقصود شما را از این سیاحت نوشته، ولی می گوید کاش نرفتی ایران را ندیدی . چه، می دانم که اکنون برای او خیلی بد خواهد گذشت . گفتم چه باید کرد ؟ وطن ماست بایستی ببینیم . خیال داشتم هرگاه جای را از مشهد، طهران برای اقامت مناسب یافته خانه ای خریده به وطن اصلی خود برگردم . گفت : چطور شد، جایی را پسند کردی ؟ بی اختیار آهی کشیده گفتم نه . گفت آه چرا می کشی ؟ گفتم : بی اختیار از دلم برخاست وگرنه موجب آه چیزی نیست . گفت : خوب چه دیدی ؟ گفتم : هرچه دیدنی و ندیدنی بود دیدم . تنها یک چیز ندیدم که منتهای مقصود من آن بود . گفت : مقصود شما چه بود . گفتم : دیدن مکتب که مایه تمامی سعادت و نیک بختی هاست . امروزه قوت دولت، عزت ملت و آبادی مملکت همه منوط به بودن مکتب است و بس . در این صحبت بودیم که به شام خبر کردند . رفتیم سر سفره . شام صرف شد . پس از شام باز چایی آوردند . یک پیاله خوردیم . پس از اندکی صحبت صاحب خانه گفت شما هنوز از رنج راه نیاسوده اید، قدری زودتر بخوابید تا راحت شوید . خوب هم دریافته بود . رختخواب انداختند، خوابیدیم . 

قیمت فایل فقط 4,000 تومان

خرید

برچسب ها : زین العابدین مراغه ای , زین العابدین مراغه ای , سیاحت نامه ابراهیم بیک , پروژه , پژوهش , مقاله , جزوه , تحقیق , دانلود پروژه , دانلود پژوهش , دانلود مقاله , دانلود جزوه , دانلود تحقیق

admin بازدید : 36 یکشنبه 16 آبان 1395 نظرات (0)

تعریف اسطوره و اسطوره شناسی

تعریف اسطوره و اسطوره شناسیدسته: زبان و ادبیات فارسی
بازدید: 1 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 86 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 25

مجموعة حاضر از پویاترین سایت ادبیات فارسی تهیه و تنظیم گردیده است كه در انتهای هر فصل فهرست پانویس و منابع آن و نام نویسندة مقاله ای كه از آن استفاده گردیده با رسم امانت داری بیان شده است

قیمت فایل فقط 5,000 تومان

خرید

تعریف اسطوره و اسطوره شناسی


مقدمه

 

مجموعة حاضر از پویاترین سایت ادبیات فارسی تهیه و تنظیم گردیده است كه در انتهای هر فصل فهرست پانویس و منابع آن و نام نویسندة مقاله ای كه از آن استفاده گردیده با رسم امانت داری بیان شده است.

 

در این تحقیق ابتدا به تعریف اسطوره و اسطوره شناسی پرداخته شده و بیان شده كه نخستین بار كلمة اسطوره در زبان فارسی توسط چه كسی و در كجا بوده است. سپس فهرست اساطیر ایران را در سه هزار سال نهضت نام برده ام و به توضیح چند مورد آن اكتفا نموده ام. در ادامه به جامعه شناسی اساطیر در شاهنامه، سرودة حكیم ابوالقاسم فردوسی پرداخته شده است. چون اسطوره ها در هر زمان و مكان تغییر می كنند در انتهای این مجموعه قسمتی با نام انسان و اسطوره های نوینش بیان گردیده كه نظر متفكرانی چون نتیجه فرانسیس بیكن و …. در این مورد و این كه چرا اسطوره ها ادامه دارند نقل گردیده. امید است مورد توجه قرار گیرد.

 


 

‹‹ فصل اول  ››

 

اسطوره شناسی

 

اسطوره شناسی : دانشی است كه به بررسی روابط میان افسانه ها، و جایگاه آنها در دنیای امروز می پردازد.

 

اسطوره نماد زندگی دوران پیش از دانش و صنعت و نشان مشخص روزگاران باستان است. تحول اساطیر هر قوم، معرف تحول شكل زندگی، دگرگونی ساختارهای اجتماعی و تحول اندیشه و دانش است. در واقع، اسطوره نشانگر یك دگرگونی بنیادی در پویش بالاروندة ذهن بشری است. اساطیر، روایاتی است كه از طبیعت و ذهن انسان بدوی ریشه می گیرد. و برآمده از رابطة دوسویه این دو است.

 

ریشة واژة اسطوره

 

این واژه كه جمع شكسته عربی آن به گونه اساطیر بیشتر بكار می رود، از واژه هایی است كه در بیشتر زبانهای هند و اروپایی مشتقاتی دارد. در سنسكریت Sutra به معنی داستان است كه بیشتر در نوشته های بودایی بكار رفته است. در یونانی Historia به معنی جستجو و آگاهی، در فرانسه (فرانسوی)   Histaire، در انگلیسی به دو صورت Story به معنی حكایت، داستان و قصة تاریخی، و History به معنی تاریخ، گزارش و روایت بكار می رود.

 

تعریف اسطوره

 

آن دسته از كسانیكه چه در گذشته و چه امروزه به پژوهش و شناخت اسطوره ها اشتغال دارند، تا كنون برای اسطوره تعریف مشخص، دقیق و پذیرفتنی برای همگان نیافته اند، بلكه هر یك به میل و اشتیاق و وابستگی های اجتماعی خویش آنرا تعریف كرده اند. گهگاه در تعریف متخصصان از اسطوره اشكالاتی دیده می شود، علت آن این است كه آنها به اسطوره از سر اعتقاد و ایمان مینگرند. آنان دنبال این اندیشة اشتروس كه «برای درك اندیشة وحشی باید با او و مثل او زندگی كرد» نه تنها به ساختار، بلكه به عملكرد جادویی اسطوره در جامعه، و در واقع، به اعجاز آن در ایجاد همبستگی قومی و عقیده ای ایمان می آورند و به همین دلیل برای آنها اسطوره یا نهاد زنده بسیار مهمتر از نهادهای كهن است. میرچا الیاده اسطوره را چنین تعریف می كند:

 

اسطوره نقل كنندة سرگذشت قدسی و مینوی است، راوی واقعه ایست كه در زمان نخستین، زمان شگرف بدایت همه چیز رخ داده است، به بیان دیگر: اسطوره حكایت می كند كه چگونه به بركت كارهای نمایان و برجستة موجودات فراطبیعی، واقعیتی، چه كل واقعیت، یا تنها جزیی از آن پا به عرصة وجود نهاده است. بنابراین، اسطوره همیشه متضمن روایت یك خلقت است، اسطوره فقط از چیزی كه براستی روی داده و به تمامی پدیدار گشته، سخن میگوید. شخصیتهای اسطوره موجواد فراطبیعی اند و تنها بدلیل كارهایی كه در زمان سرآغاز همه چیز انجام داده اند، شهرت دارند. اساطیر كار خلاق آنان را باز مینمایانند و قداست یا فراطبیعی بودن اعمالشان را
عیان میسازند.

 

در مقابل هستند عده دیگری كه به اسطوره صرفاً از سر انكار می نگرند. این گروه اسطوره را یكی از الگوهای تاریخی یا سازواره ای كهنه و از كارافتاده می بینند كه پیشرفت بشر آنرا از رده خارج كرده است.

 

اسطوره، قصه ایست با خصلتی خاص نقل روایتی كه در آن خدایان یكی یا چند نقش اساسی دارند. اسطوره شناسی علمی است كه كارش طبقه بندی و بررسی مواد و مصالح اسطوره شناختی بر حسب روش تحلیل و وارسی دقیقی كه در همه دیگر علوم تاریخی معمول است.

 

به عبارت دیگر، اسطوره تلاشی برای بیان واقعیت های پیرامونی با امور فراطبیعی است. انسان در تبیین پدیده هایی كه به علتشان واقف نبوده به تعبیرات فراطبیعی روی آورده و این زمانی است كه هنوز دانش بشری توجیه كننده حوادث پیرامونی اش نیست. به عبارت دیگر، انسان در تلاش ایجاد صلحی روحی میان طبیعت و خودش اسطوره ها را خلق كرده است.

 

نخستین بار كه از كلمه اسطوره در زبان فارسی استفاده شده، توسط خاقانی شاعر است كه كمابیش از اسطوره با معنایی منفی یاد می كند:

قیمت فایل فقط 5,000 تومان

خرید

برچسب ها : تعریف اسطوره و اسطوره شناسی , تعریف اسطوره , اسطوره شناسی , اساطیر , پروژه , پژوهش , مقاله , جزوه , تحقیق , دانلود پروژه , دانلود پژوهش , دانلود مقاله , دانلود جزوه , دانلود تحقیق

admin بازدید : 77 یکشنبه 16 آبان 1395 نظرات (0)

جلد سوم دیوان زمانی

جلد سوم دیوان زمانیدسته: زبان و ادبیات فارسی
بازدید: 1 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 183 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 137

حمد بی حد مر خدائی را كه او یكتا بود برتمام انبیاء او محمد ختم شد

قیمت فایل فقط 13,700 تومان

خرید

جلد سوم دیوان زمانی

 

حمد بی حد مر خدائی را كه او یكتا بود

برتمام انبیاء او محمد ختم شد

بر علی ابن عم او هم بدختش فاطمه

برهمین پنج تن قسم یارب كه بردم نامشان

برعلی ابن الحسین هم باقر آن شه قسم

برشهی هفت سال مأوا داشت در زندان غم

بر رضا فرزند دلبند امام هفتمین

برتقی فرزند سلطان خراسان ای خدا

برامام دهمین ای كردگار بی معین

برشه صاحب زمان آن یادگاری از حسن

بارالاها بر تمام انبیا هانت قسم

ظلم را كم ظالمان را ریشه كن از بیخ كن

گشته در بازارها پول ربا آخر زیاد

قلبها خردن ابر پول ربا باشد ولی

ای سیه رو توكه قلبت خوردن پول رباست

چون قیامت آید ازتودان شكم گردد بزرگ

تاتوراعمراست(زمانی)ازخدادرخواست كن

 

از طفیلش عالم هستی همه برپا بود       آخرین ختم رسولان اندر این دنیا بود       برحسن هم بر حسین سبطین برآنها بود      بخش جرم ما گنه بی حد اگر برما بود   هم به جعفر ششمین آن پیشوای ما بود    دست سندی لعین آن حضرت موسی بود  كشته از زهر ستم در طوس آن آقا بود       آن شهید از زهرام الفضل بی پروا بود       هم به فرزندش حسن یازده امام برما بود      قائم آل نبی آن حجت یكتا بود                 بر تمام مؤمنین هر كس به هر مأوا بود       ظالم بی رحم در هرجای دنیا این بود        چهل بصد لیكن اضافه این به بعضی ها بود راه شرع ظاهری در جامعه برپا بود          مكرسازی مكر حق از مكر تو بالا بود        آنچنان روی زمین در زیر دست و پا بود   تا كه از راه حلال روزی تو را پیدا بود     نبتینبتینبتسینبتنسمیتبنسیمتبنسیمتبمستبنیبیمن از تو باقی ماند اما زیرخاك او اندراست نخوت و كبر و تكبر تا بكی اندر سر است حمدبیسبتینسبتیسنمبتنیسمتبنمیستبنمیتبمیم حمد بی حد مر خدائی را كه او یكتا بود  برتمام انبیاء او محمد ختم شد                بر علی ابن عم او هم بدختش فاطمه          برهمین پنج تن قسم یارب كه بردم نامشان برعلی ابن الحسین هم باقر آن شه قسم       برشهی هفت سال مأوا داشت در زندان غم بر رضا فرزند دلبند امام هفتمین               برتقی فرزند سلطان خراسان ای خدا         برامام دهمین ای كردگار بی معین           برشه صاحب زمان آن یادگاری از حسن  بارالاها بر تمام انبیا هانت قسم                  ظلم را كم ظالمان را ریشه كن از بیخ كن گشته در بازارها پول ربا آخر زیاد            قلبها خردن ابر پول ربا باشد ولی              ای سیه رو توكه قلبت خوردن پول رباست چون قیامت آید ازتودان شكم گردد بزرگتاتوراعمراست(زمانی)ازخدادرخواست كن بیبیبتینمبتیسنمبتینبسیتبیسنبتینبكتیسكبتبینبت نام نیكو ماندش بهتر از آن گنج زر است   مست دنیا تا بكی دل بسته بر لذّات او        چون كه دست دیگر ازدست تودربالاتر استدان زدستت سختتر دستی تورا روی سر است نیت و قلب تو آگه دان خدای داور است هركه كرد این كارهاكی امت پیغمبر است باچنین اعمال بی جائی كه ازتوصادر است گرچه قارون جمع براودرهم سیم وزراست زادتوشه روسفید بی شك بروزمحشر است ساعتی فكر ای (زمانی)ازعبادت بهتر است یسنمبتسینمبتیسنمبتیسنمبتیسمنبتیسمنبتمت دم بدم لعنت كند بر قاتلانت یا حسین      پای بوس آیند اندر آستانت یا حسین         بررخ اكبر سلام آن نوجوانت یا حسین     هم بر اصغركودك شیرین زبانت یا حسین پای بوس آید ترا با دوستانت یا حسین  سنیتبسنیبتنیسمتبنیتبینسبتنسمتبینبتینتبیمبتنت زبهرش داشت زهراروزوشب چشمان ازخون تر نبودی روزوشبها جز فغان و ناله اش كاری دگربین گردش چرخ فلك ازاوچه شد ظاهر علی خانه نشین اف باد برتو روزگار دون نمودندی براین كاش اكتفا آن امت گمراه نمی كردی عذارماه او ایكاش او نیلی      دست توچون شد بلند بر فرق مظلومان مزن میزنی امروز اندر فرق افتاده تو دست         برربا پولت دهی تو شرع آن سازی درست قصد تو باشد كه گیری چهل صدم پول ربا وای برتو وای برتو می كنی با خود ستم    مال دنیا را نبرد همره كسی جز یك كفن  هركه پیش از خود فرستادی برای آخرت  پس عزیزم یك دمی بنشین بحالت فكر كن یبسنمبتیسنمبتیسنمبتیسنمبتنیسمبتینمتبنت   هركه یاد آرد زتو و زداستانت یا حسین   برتمام شیعیان این آرزو اندر دل است     یاحسین برتوسلام ای كشته در جنب فرات  برعلمدارت دگر بر قاسم نوكدخدا         بردل این باشد (زمانیرا) امید ای شاهدین نتبیكستنبنمیتبنیستبنیستبنمیستبنیستبنمتینتنت چه چشم خویش بربست از جهان پیغمبر اطهر هنوز از مرگ بابش بود اندر گریه و زاری نظر كن بر جفای روزگار و ظلم او آخر پس از مرگ نبی ازظلم جور آن بداندیشانفدك شد غصب كه اومیبود ازدخت رسول اللهنمیزد كاش آن بی دین به روی فاطمه سیلی(زمانی) آتش سوزان بدر زد آن سگ مرتد بسینبتسینمبتیسنمبتسینمبتیسنمبتیسنمبتیسی بدرب خانة زهرا كه دود آن بكیوان شد زضرب پای آن بیدین زجا بركنده شد آن دربخاك افتاد وپهلویش شكست ای آه و واویلاكه پهلویم شكست وروی خاك تیره افتادم مكان بین در و دیوار شد بردخت پیغمبر زدش با تازیانه چند او را پهلو و بازو         نشان این دگر یك تازیانه آشكار آمد      نمود آن تازیانه نیلگون پهلوی دختر را    بدادندی عبور آنها گروه شامی و كوفه      بیافكندند دوان در قتلگه با دیدة خونبار      سر نعش برادر رفت زینب با فغان و داد      بدستش تازیانه شمر آمد آن سك مردود  نمودی نیلگون پهلوی آن بی بی چنان مركب سخن كوته (زمانی) قلبهاراخون پرآذركرد ینمسبتسینمبتیسمنبتینمبتیبنمتسمنبتسینبمتسین روبر پسرعمش علی بنمود وگفت این فاطمه باتو مرا یكدم به نزد بستر زهرا نشین          یابن عما ده گوش تو بر گفته های فاطمه ازظلم خود آخرفلك این رشتة عمرم برید زسیلی صورتش نیلی بشد ای آه ازآن ساعت بنیبنسیبیسنبتینمبتینبتیسنبتیسمنبتیمسنبتیمنتبنی امان وآه ازآن دم آتش سوزان فروزان شد چه درشد سوخته باپا لگد زد آن جفاگستر فتاد آن در زجا ای آه آمد پهلوی زهرا     صدازدفاطمه گفتا علی جان رس به فریادم زجور این ستمكار بدور از خالق داور      فتادی فاطمه برخاك چون ازظلم آن بدخو در این جا تازیانه بر تن زهرای زار آمد كبود این تازیانه كرد گر پهلوی مادر را در آن وقتی اسیران نبی از قتلگه جمله زاشتر خویشتن را آن زنان و كودكان زار روان هریك بسمت كشته ای با ناله وفریاد بغل بگرفت جسم بی سر پاك حسین خود بزد با تازیانه آن لعین بر پهلوی زینب    جدا با تازیانه زینب از نعش برادر كرد      ینسكبتنیتبمیتبنیبتینمستبسنمبتسنیبتسینمبتنیت چون شد از این دار فنا پایان عمر فاطمه    گفتا پسرعم جان بیا باشد وداع آخرین    گویم وصیتهای خود برتو من زار غمین    بر نونهال عمر من باد خزان از كین وزید   اندر جوانی خاك شد منزل برای فاطمه   برسوی عقباره نما میدان پسر عما علی     این گونه از روز ازل شد سرنوشت فاطمه اظهار می سازم برت ده گوش برگفتار من در شب زبهر دفن برداری تو نعش فاطمه  خاموش اندر شب یتیمان را تو از گریه نما دشمن نگردد باخبر آخر زمرگ فاطمه     از بعد مرگ فاطمه تو ای شهنشاه نكو     چون فاطمه بر كودكان خردسال فاطمه    نعش مراچون خواستی بدهی توغسل ای حق پرست با پیرهن ده غسل این جسم كبود فاطمه آور برم اسماء تو آن قسمت كافور را        بابایم از آن قسمتی دادی برای فاطمه       باگریه داد از مهر دست دختر ختمی مأب چون ساعتی بگذشت و تو بیدار بنما فاطمه جان داده ام ازتن مرابیرون شده روح وروان برگو علی راشد برون زین دار فانی فاطمه   صدیقة روز جزا آن لحظه اندر خواب شد یكدم چه بگذشت شدبرون روح وروان فاطمهكردی صدا هرچند اورا نی جواب ازاو شنید تابلك گردد باز از هم دیدگان فاطمه    زین دار فانی می روم ازجور وظلم آن پلید من می شوم ازتو جدا میدان پسرعما علی  در نزد باب باوفا میدان پسرعما علی         پایان عمر من بود با تو همی دارم سخن      چون چشم خودبربستم ازاین دارپررنج ومحن باشد وصیت دیگرم برتو پسرعم جان مرا مگذارشان نالند این اطفال زار بینوا          دیگر پسرعما سخن اظهار بنمایم بتو        گیری امامه جای من چون مهربان میباشداو حرف دگر برتومرا ای ابن عم اینگونه است بیرون نیاری تو مرا این جامه ای اندرتنست بعد وصایا با علی كردی خطاب اسماء را آورد جبرئیل از بهشت از بهر بابم مصطفی آورد آن كافور را اسماء با چشم پرآب گفتابراسماءآنزمان من میروم یكدم بخوابكردی صداگرنامدی ازمن جواب اسماءدان روكن پسرعمم خبرازمرگ من توآن زمان دخت نبی ای آه آه آن لحظه اندرخواب شد آن همسرشیرخداآن لحظه اندر خواب شد پس بر سر بالین او اسماء در آندم رسید       اورا صدامی زد همی اسماءبودش این امید دیدآنكه زهرارا زتن روح وروان بیرون شده زد دست خود اسماءبسر وانگه زداغ فاطمه درفصل هیجده سالگی ازاین جهان كج مدار نوحه سرائی روزوشب كن از برای فاطمه نسیمبتسینمبتنسیمبتسنیمتبسنمیتبسمنیبتنتنت گفتا پسرعم جان علی اندر بر زهرا بیا       برتو مراست آخر وداع نزدم پسرعما بیا     گویم وصیت های خود توگوش گفتارم نما چون كه مرا آخر رسیده عمر زین دار فنا دیدار آخر هست بنما تو حلالم از وفا راضی ززهرا شو پسرعم جان تو ازبهر خدا گردند بی مادر زجور روزگار پرجفا           آگه نگردند اهل كین از مرگ زهرا حالیا ده غسل بنمایم كفن از مهر تو دفنم نما      با پیرهن ده غسل تو این جسم افكار مرا  درحق من كردندظلم آخر (زمانی) بس نما بنیتبنتیسبنمسیتبنمسیتبنسمیبتیسنمبتسمنبت بی خبر از آن ستمكاران مردود دنی         نعش من را غسل ده تو در دل شب دفن كن پانگهدار یك زمان تو یاعلی برقبر من در بر آن كودكان زار دل بریان برو           بگشود روی فاطمه بیند كه حالش چون شدهازاین جهان اورا مكان بر روضة رضوان شده اندر جوانی شد برون زهرای زار داغ را  درماتم اورا ای(زمانی)خون توازچشمان به بار بینتبنیبتسینمبتسینمبتینسمتبینسبتمنیتنتبنتنیبی چون شدزمان رحلت دخت نبی المصطفی پایان عمر فاطمه شد زین جهان پرستم  اندر بر زهرا بیا بنشین زمانی یا علی          برتو وصیتهای خود گویم یكایك یابن عم عمرم تمامست و مرا با تو بود آخر وداع گردیده ای ازمن تو رنج بنما حلالم ازكرم دیگر سفارش برتو من زین نونهالانم كنم بنمای از گریه خموش شاها صغیران حزین نعش مرا بردار بهر غسل اندر نیم شب دروقت غسلم پیرهن ازجسم من بیرون میار راضی نیم آیند بر تشییع نعشم آن گروه بتنیستبینمتبینسمبتیبیسمبسینیتبینبسبنمتسبم گفت زهرا نعش من بردار در شب یا علی نیستم راضی زبهر دفنم آیند آن خسان چون سپردی تو بخاكم ای شهنشاه زمن بعد از آن سوی خانه ای شه شاهان برو       از وفا دست محبت بركش آنانرا برو درگذر جرم (زمانی) زحمت او كن قبول بیسبیسبتیبایسبلیسبیستنبذیتسنبذیستنذبتیسن نعشم پسرعم تو بشب ده غسل درخاكم نما وانگه پرستاری كن از مهرووفا بر طفلها كن اختیار زن دگر ای پادشاه لافتی           او مهربان چون من بود البته بر این طفلها بوداین چه ظلمی ازشماگریان شدی زان دیده ها زان دجله گردد دجلة دیگر یقین من به پا   در زمزمه روز وشبان اندر چمن دارد نوا    وز جغد ویرانه نشین آید مدام از او صدا   اف برتو ای چرخ فلك ای روزگار پرجفا خواهی سعادت تو اگر در عرصة روز جزا یبنمیتبنسیمتبینبتنیستبنیمستبنمیستبینمستب چه ها گویم كه روزفاطمه چون شام تارآمد وزان بین درودیوار گردیدش ورا مأوا      زدی برفاطمه چندی كه ازدل بركشیدی دادبرس دادم علی من را بكشت این بدترازنمرود زمسمار ستم نیلی همه اعضای من گشته پسرعما خلاصم كن زچنگ ظلم او آخر وزان ظلمی بجان فاطمه آمد از آن مرتد    كودكانم را پرستاری نما از مهر تو           بارالاها خالقا برحق زهرای بتول             نسمبتكسینبتسینبمستیبسنمیبتسیبتیسنمبتین گفتا بوقت جان سپردن دخت پاك مصطفینعشم چه بسپردی بخاك برگشتی اندرخانه توچندی زمرگ فاطمه چون ای پسرعماگذشت آور امامه جای من ای ابن عم اندر نكاح اف بروفایت روزگاردادازجفایت ای فلك ماهی بقعردجله نالد خون بریزدجای اشك بلبل به باغ وبوستان زین غم كشد فریادوداد اندر خرابه داد و بیداد فغان آید بگوش اندرجوانی رفت رفت زهرای مضطرزیرخاك آخر (زمانی) در عزای فاطمه تو اشك ریز بیانتسبكیسنبتیسنمبتیسنمبتیسكبنیسمبتیسنمب لگد بر در چه از آن بی حیای نابكار آمد زجا بركنده شد در آمد اندر پهلوی زهرا   به مسمار ستم آن بی حیای شوم بی بنیاد    به آواز ضعیف آن بی نوا از سوزدل فرمود برس فریاد من تاب و توانم از كفم رفته    برون شد ازتنم جان ازجفای ظلم این فاجر فغان ای آه چون گویم كه یارای زبان نبود  از این دنیای پرمحنت برفتی جانب عقبا    بهار عمر زهرا شد خزان ازدست آن بیدین سوی فردوس اعلا زین جهان پرمشقت رفت دگربخشا (زمانی) را گناهش گربود افزون ولی چشم شفاعت درجزا ازمصطفی داریم لنبیلتینبلتبینملتبیلنیبملتبیلنمیبتلمنیتبلبینمتلب شكست ازضرب درپهلویم این بدترزشدادم ازاین جوروستم ها برمن ای شاه عرب آمد سیه اعضایم ازمسماراین بیدین ملعون رفت شدم بیجان زدست ظلم این دورازحق ظلمن مكانم ازجفایش بین این دیوار و در باشد اگرشرحش دهم زین بیش یقینم خشك وترسوزد برفتی خرمن عمرش وزان ظلم و ستم برباد وسیله شد بمرگ فاطمه آن مرتد ابتر         ولی یاد آمدم از كربلا و شاه مظلومان بگودال بلا افتاده بود از كین بروی خاك چه برگویم كه ازآن بی حیاآندم چه شد ظاهر شكستی او بچكمه سینة آن پادشاه دین   سه روزوشب حسین اوبروی خاك افكندند میان آفتاب گرم آن شاه زمن بودی          براو گرد و غبار مركبان كفر بنشسته         به هیجده سالگی كردی وداع این دارفانی را زآفات جهان و دیگر از باد سموم كین بنزد باب خود پیغمبر اطهر بجنت رفت الهی حق زهرا بگذر از جرم گنه كاران الهی خالقا ما روسیاهیم و گنهكاریم نبیتبنمیستبنیسمبتیسنمبكتیسنبتكیسنمبتینمت فتادم برزمین آخر علی جان رس بفریادم   بفریادم پسرعما برس جانم بلب آمد        نباشد طاقتم دیگر زدل صبروتوانم رفت   نشینی تا بكی در جای خود ای ابن عم من مرا همچون اجل این روسیه بالای سر باشد چه گوید ذاكر دل خون كه قلب وهم جگرسوزد همی گویم بروی بستر تب فاطمه افتاد  بشدشش ماهه طفلش سقط ازآن صدیقه اطهر بفصل نوجوانی قاتل زهرا شد آن ملعون بظهر روز عاشورا حسین با پیكر صدچاك زبهر كشتنش آمد بسر شمر لعین آخر          اگر پهلوی زهرا را زدر بشكست این بیدین تن زهرای مرضیه اگر غسل و كفن كردند سه روزوشب حسین روی زمین عریان بدن بودی تنش برآفتاب گرم سوزان بود افتاده         

قیمت فایل فقط 13,700 تومان

خرید

برچسب ها : جلد سوم دیوان زمانی , جلد سوم , دیوان زمانی , جلد سوم دیوان زمانی , پروژه , پژوهش , مقاله , جزوه , تحقیق , دانلود پروژه , دانلود پژوهش , دانلود مقاله , دانلود جزوه , دانلود تحقیق

admin بازدید : 54 یکشنبه 16 آبان 1395 نظرات (0)

زبان شناسی

زبان شناسیدسته: زبان و ادبیات فارسی
بازدید: 4 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 93 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 10

او ناخودآگاه را دارای ساختار همچون زبان می‌داند او طفل خردسالی را كه در مقابل آیینه در خود تامل می‌كند، نوعی دال می‌داند كه می تواند معنا ببخشد و تصویری را كه در آینه می‌بیند مدلول در نظر می‌آورد

قیمت فایل فقط 3,000 تومان

خرید

زبان شناسی

 

او ناخودآگاه را دارای ساختار همچون زبان می‌داند. او طفل خردسالی را كه در مقابل آیینه در خود تامل می‌كند، نوعی دال می‌داند كه می تواند معنا ببخشد و تصویری را كه در آینه می‌بیند مدلول در نظر می‌آورد.

كاركرد آینه در این مثال روانشناسانه، همچون كاركرد استعاره در زبان است، اما كودك شبیه یا جانشین خود را در سویی دیگر می‌بیند. تا این مرحله بین دال و مدلول یگانگی حاكم است، اما با ورود پدر، كودك به آگاهی اضطراب آوری می‌رسد.

« او اكنون باید این نكته سوسوری را دریابد كه هویت‌ها بر اثر تمایز شكل می‌گیرند.»

می‌دانیم كه سوسور گفته بود در زبان چیزی جز تمایز وجود ندارد. روش رولان بارت در استخراج سازه‌های موضوعات بعضاً پیش پا افتاده‌ای چون نظام مد لباس نظام فهرست غذا اثاثیه و معماری از این هم جالب‌تر است. او با تجارب فراوانی كه با نشانه‌شناسی بدست آورده بود،‌عنوان كرد كه زبان پوشاك - و نظام های دیگر ـ « مانند یك زبان عمل می‌كند. وی زبان پوشاك را به دو قسمت نظام و گفتار ( زنجیره ) تقسیم می‌كند... یك مجموعه لباس شامل كت اسپورت، شلوار فلانل خاكستری و پیراهن یقه باز سفید، معادل با جمله خاصی است كه به وسیله یك فرد به منظوری خاص ادا شده باشد. تناسب این اجزا با یكدیگر، نوع خاصی از گفته را پدید می‌آورد و معنا یا سبك خاصی را بر می‌انگیزد. بارت تنها به سازه‌های نظام‌ها علاقه دارد، نه دلالت‌های دیگر آن او می‌نویسد: « آشكار است كه مد لباس، لوازم و تبعات اقتصادی و جامعه شناسی دارد، اما نشانه شناسی با اقتصاد و جامعه شناسی مدلباس سروكار ندارد».

روش ساختاری كلورلوی استروس در مردم شناسی و اسطوره شناسی و همچنین نقادانی چون تزوتان، تودورف، كلودبرمون، ژولین كرماس و ولادیسیرپراپ در روایت شناسی ساختاری شاید از جهانی دیگر برای ما جذاب باشند.

اساسی‌ترین محور در اندیشه‌های لوی استروس باور او به نظامی نهایی و عنصری دگرگونی ناپذیر بود كه تمامی پدیدارهای فرهنگی بخشی از آن نظام بودند،«یعنی ساختاری كه دگرگونی ناپذیر است و تمام عناصر و اشكال فرهنگی و مناسبات میان آنها در دل آن جاری دارند ... همان طور كه در زبان شناسی، پس از سوسور، دانسته‌ایم زبان ساختاری نهایی است كه اشكال گفتار و سخن دل این نظام یا ساختار اصلی جای دارند. » بنابراین نزد لوی استروس ذهن پیشرفته معاصر ـ و به ظاهر اندیشمند ـ هیچ مزیتی بر ذهن ابتدایی انسان نخستین ندارد. این هر دو یك گونه كاركرد دارند: تفاوت تنها در پدیده‌هایی است كه در برابر این دو گونه ذهن وجود دارد. از این رو هدف نهایی لوی استروس شناسایی كاركرد و ساختار ذهن آدمی بود. «او مانند فروید می‌كوشید كه اصول تكوین اندیشه را كه در همه جا و برای همه اذهان انسانی معتبر است، كشف كند. این اصول عام بر مغزهای ما به همان اندازه حكومت می‌كند كه بر مغزهای سرخپوستان آمریكای جنوبی، ولی ما چون در جامعه صنعتی بسیار پیشرفته‌ای زیسته‌ایم و به مدرسه یا دانشگاه رفته‌ایم، برخورداری ما از تربیت فرهنگی سبب شده است كه منطق عام اندیشه ابتدایی ما در زیر پوششی از انواع ملاحظات منطقی خاص كه مقتضای اوضاع مصنوعی محیط اجتماعی مان است پنهان بماند.

اساطیر برای لویی استروس همچون صفحه نت ( پارتیتور ) یك اركستر است، یعنی اجزا آن ضمن هماهنگی با هم معنایی واحد و روشن را بروز می‌دهند. او در كتاب منطق اسطوره تحلیل اسطوره ادیب شهریار را، به قیاس با روش تحلیل ساختاری زبان شناسی، به گونه‌ای كاملاً ساخت گرا پیش می‌برد. او اسطوره و موسیقی هر دو از سر چشمه واحدی یعنی زبان جدا شده‌اند.

باید توجه داشت كه بیش از لویی استروس، متخصص فرهنگ عامه روسی، ولایمیر پراپ، با به كار بستن نظریات فرمالیتها و زبان شناسان موفق شد داستان‌های عامیانه را از جهت ساختاری بررسی كند.

در روایت شناسی ساختارگرا نحو از اهمیت فراوانی برخوردار است. اولین تقسیم یك جمله به نهاد و گزاره است. به این جمله توجه كنید:« پهلوان آژدها را كشت » در این جا پهلوان نهاد، و اژدها را كشت گزاره است این جمله می‌تواند هسته یك قطعه یا حتی یك قصه كامل باشد. ما می‌توانیم در محور جانشینی به جای پهلوان، آشیل، رستم و یا امیرارسلان را جایگزین كرده و گزاره را نیز بسط دهیم. به این ترتیب در این جمله محور هم نشینی سازنده روایت و محور جانشینی سازنده انواع روایت خواهد بود.

ولایمیر پروپ ادعا كرد كه ساختار سیاسی همه قصه‌ها و افسانه‌ها یگانه است. طبق نظر او، شخصیت‌ها در افسانه‌ها، به تنهایی اهمیت ندارند، بلكه كار ویژه‌های آنان است كه در ساختار افسانه‌ها اهمیت دارد و یا به بیانی درست‌تر ساختار افسانه‌ها كاركرد قهرمان و ضد قهرمان را مشخص می‌سازد.

او با بررسی صد حكایت عامیانه توانست، ساختار همگانی افسانه را عیان سازد. شاید تاكنون چنین به نظر می‌رسد كه ساختارگرایی روشی ایدئولوژیك در تحلیل مسایل گوناگون فرهنگی است همواره می‌كوشد عناصر گوناگون را در ساختارهای واحد تقلیل دهد. البته چنین انتقادی را فیلسوف معاصر فرانسوی ژاك دریدا نیز بر آن وارد ساخته كه در جای خود به آن نیز خواهیم پرداخت. اما ساختارگرایان خود چنین برداشتی ندارند، به نظر آنان این ساختارها آن چنان عام هستند كه خارج بودن از آن بی‌معناست. انان از جهتی دیگر كوشیده‌اند كه در ادبیات، به تعالی نوع نیز بیندیشند و ساختارهای تعالی ژانرها را نیز به دست آورند. به طوری كه رولان بارت گفته است:« اثر ادبی درست از همان جایی كه صورت نمونه از تغییر می‌دهد، آغاز می‌گردد». در واقع مشكل ساختارگرایی در چیز دیگری نهفته است كه به آن می‌پردازیم.

ساخت‌گرایی نخست توسط نقد سنتی یا به تعبیر بارت نقد دانشگاهی یا رسمی مورد حمله قرار گرفت؛ نقد مدرن همان چالشی را با نقد سنتی داشت كه زبان شناسی با دستور سنتی. نقد سنتی همچون دستور سنتی تجویزی و نه توصیفی است، در پی یافتن شیوه‌های متعالی و جاودان ادبیات است و از این جهت به تعبیر میشل فوكو چنین سخنی، آشكارا اقتدارگرا است. قوانین ادبیات برای نقد سنتی جاودانی و ابدی است. بدین معنا كه همواره در برابر خروج از اصول نوع (ژانر) پایداری می‌كند. كافی است به جنجالی در كشور خودمان هنوز هم به سر مشروعیت شعر نو در برخی محافل سنتی برپا است، توجه كنیم . اما اصلی ترین خصیصه نقد تجویزی، پرداختن به حواشی متن است نه تشریح خود آن برای منتقد یا بهتر بگوییم محقق ادبی همه چیز اهمیت دارد جز خود متن، او به جای تشریح جهان متن، به تحقیق در باب زندگی مولف، با وقایع داستان، تاریخ نگاری چگونگی نگارش، هدف مولف و سایر حوادث فرعی مشغول می‌شود. به هنگام تشریح متن، گزاره‌ها برای او ساحتی تك معنا دارند. فی المثل شرح سودی بر حافظ از این جهت كه ابیات حافظ را شرح كرده در نقد سنتی جای نمی‌گیرد، بلكه به خاطر قائل بودن به تك معنایی آن ابیات در آن گروه جای می‌گیرد، حال آنكه ادبیات به خصوص از نوع ادبیات مرزی و شگرف، ساحتی چندگونه و منشورگون دارد و معانی گوناگونی را باز می‌تاباند. شیوه نقد سنتی و نقد معاصر از جهتی درونی كاملاً یادآور نگرش در زمانی و همزمانی به زبان، در مطالعات سوسور است. در حالی كه نقد معاصر می‌كوشد، متن را با توجه به ویژگی‌های دوران خود بررسی نماید، نقد سنتی همچنان در تار و پود قوانین جاودان خود ساخته اسیر است. رولان بارت در مقاله نقد دانشگاهی و نقد تفسیری، موضوع نقد را ادبیات و نه راز زندگی نامه نویسنده می‌داند: « هر چیزی در نقد دانشگاهی بار عام می‌یابد، به شرطی كه بشود اثر هنری را به چیز دیگری جز خود اثر، یعنی جز ادبیات مربوط ساخت.»

اصلی‌ترین دلیل جدال بر همان سوالی استوار است كه در ابتدای این نوشتار آوردیم. آیا می‌توان در روش‌های زبان شناسی در بررسی ادبیات سود جست؟ یاكوبسن گفته است: «از آنجا كه زبان شناسی علم جهانی ساختار كلامی است، شعر شناسی را باید جزو مكمل زبان شناسی دانست.» 

قیمت فایل فقط 3,000 تومان

خرید

برچسب ها : زبان شناسی , زبان شناسی , پروژه , پژوهش , مقاله , جزوه , تحقیق , دانلود پروژه , دانلود پژوهش , دانلود مقاله , دانلود جزوه , دانلود تحقیق

admin بازدید : 101 یکشنبه 16 آبان 1395 نظرات (0)

درباره شاهنامه فردوسی (چگونه جمشید، با خرد درب دوزخ را بـست ؟)

درباره شاهنامه فردوسی (چگونه جمشید، با خرد درب دوزخ را بـست   ؟)دسته: زبان و ادبیات فارسی
بازدید: 1 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 86 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 101

ما خدائی را میجوئیم که آب روانست، و تخم هستی ما، آنرا شب و روز مینوشد، تا بروید و درفرازش ، خوشه بینش شود

قیمت فایل فقط 15,000 تومان

خرید

 درباره شاهنامه فردوسی (چگونه جمشید، با خرد درب دوزخ را بـست   ؟)

 

ما آنچیزی نیستیم ، که ساخته اند

ما آنچیزی میشَـویم ، که میجوئیم

 

ما خدائی را میجوئیم که آب روانست، و تخم هستی ما، آنرا شب و روز مینوشد، تا بروید و درفرازش ، خوشه بینش شود ، وتا ازمکیدن این آب، تخم هستی ما ، بروید و دراین گیتی بهشت ازما برآید، و سراپایمان ، خنده شود . تا ازخنده وشاد شدن ، گوهرما و اوباهم، زیباشود ، تا باهم اصل زیبائی  باشیم .ما خدائی را میجوئیم که درهم به پیچیم ، مانند پیچه به تنه درخت ، تا باهم ، اصل زیبائی و هم آهنگی وجشن و بینش باشیم . جائی ترس و بیم هست، که خدا و انسان، همآغوش و جفت و آمیخته باهم نیستند . از بریدگی خدا ازانسان، زشتی و بیم درگیتی، پیدایش می یابد . انسان ، زشت میشود، چون دراین بریدن ، گناهکارمیشود، و خدا ، زشت میشود، و میترسد که صورت خود را بنماید و ازانسان ، زشت تصویر گردد .هنگامی خدا از انسان، بریده میشود، خدا ، تبدیل به خالق ومعبود ، و انسان، تبدیل به مخلوق وعبد میشود ، و دیگر،« یارهمدیگر» نیستند، و با این بریدگی ازهم ، زشتی ودوزخ، پیدایش می یابد، که پیکر یابی « بیم وترس» است ، وهردو ازهم میترسند وازهمدیگر میگریزند . یکی منکرخدا میگردد ، تا ازاو، آزادی بیابد، و دیگری ، قدرت انحصاری میطلبد، تا انسان را بزنجیروبند بکشد .هنگامی خدا از انسان بریده و پاره کرده شد، و ناهمسرشت شدند، گناه و بیم و دوزخ ، پیدایش یافت . آنگاه خدا، از دنیا بریده شد، دنیا زشت وفانی شد ، و بهشت ازدنیا ، تبعید گردید ، ونیازبه ایمان آوردن به غیب بود .آنگاه که خدا را ازانسان بریدند، انسان دررنج و کین ورزی هبوط کرد وگناهکارشد،و خدا،محکوم به خودپرستی وقدرتپرستی و انحصارکردن قدرت به خود شد .

آنگاه که خدارا ازانسان بریدند، انسان برآن شد، که خدارا فراموش کند، و خدا برآن شد، که انسان را عبد خودش کند، و فراموشی انسان را گناه بداند .  آنگاه که خدا را ازانسان بریدند ، انسان کوشید که در دنیا، بهشت برای خودش بسازد، و خدا ، آن بهشت را ویران ساخت، و کوشید که بهشتی، فراسوی دنیا برای غلامان حلقه بگوشش بسازد که عمرخود را صرف عبودیت او کرده اند و هیچگاه از آن یاد نیاورده اند که باخدا ، جفت و یارند . ودرهردو، عشق،خشکید.آنگاه که خداراازانسان بریدند، خدا برای انسان،عظیم ووحشت آورشد، وانسان، پشت به خدا کرد وازاو گریخت،وخدا، تنها ماند .آنگاه که خدا را ازانسان بریدند،  جشن گاهها، تبدیل به معابدشدند ، و خدا وانسان ، دیگر نمیتوانستند باهم برقصند، با هم بنوازند ، با هم آواز بخوانند و باهم بخندند .

آنگاه که خدارا ازانسان بریدند ، خدا، قدرت پرست شد و هرکه را خواست، عزیزکرد و هرکه را خواست ذلیل کرد، و قدرت را به خود منحصر ساخت، وانسان را ازآن محروم ساخت ، وفضیلت انسان را تسلیم شدن و مطیع بودن و عبودیت کرد . تا انسان دربرابراو، همیشه احساس تقصیر و نقص وعجزکند ، و تنها خداست که حق به « کبر« دارد ، و کبر فروختن برای خدا، حتا فضیلت است و او خودش را بنام« اکبر» ستود .آنگاه که خدا را ازانسان بریدند ، این بزرگترین توهین شد که انسان لب برلب خدا بنهد و اورا ببوسد ، گیسوی خدا را با انگشتانش، شانه کند و اورا در آغوش بگیرد و با او دریکجا مانند زال خانه بگیرد ، و برای خدا، برترین نقص شد که با انسان بیامیزد، تا آلوده به عجزو فقرو نقص و ضعف نگردد ، تا متعالی وپاک بماند .آنگاه که خدا را ازانسان بریدند ، انسان از دیدن چهره خدا ، چنان به وحشت میافتد که جادرجا میمیرد و جانش ازقالب تهی میگرددو خدا ، حق ندارد که صورتهائی ازخود بکشد و آنهارا رنگین کند و پیکرهای خودرا بتراشد . خدا، نقاشی و پیکرسازی و رنگرزی را فراموش کرد .آنگاه که خدارا ازانسان بریدند ، انسان حق نداشت ، هیچکس را جز خدا دوست بدارد . بدینسان، سرچشمه عشق دراو خشکید ، چون خدا هم ، که ازاو بریده شده بود ، دیگر دوست داشتنی نبود . او به کسی که ازاو بریده است، تعظیم میکند ، ولی نمیتواند اورا دوست بدارد .آنگاه که خدارا ازانسان بریدند، خدا ، کامل شد، و با رسیدن به کمال ، آزادی را ازدست داد ، چون درکمال، آزادی نیست . وانسان، ناقص شد، و هرناقصی، آزاد است ، ولی گناهکار. ودرانسان ، جمع  گناه ِناقص بودن وداشتن ِ آزادی، مزه آزادی را هم از بین برد .

اینست که خدا و انسان، به فکرآن افتادند که بازباهم بیامیزند و همگوهروهمسرشت بشوند، و باز به هم بپیچند ، وبازیکی آب ، و دیگری ، تخم بشود تا باهم بیامیزند و برویند ، و باز یکی تارو دیگری پود بشود ، تا باهم یک جامه بشوند، و تا خدا، جنینی درزهدان انسان بشود .  آنگاه که انسان وخدا باهم سرشته و ازهم جدا ناپذیرشدند ، آنگاه کسانی که میخواستند از « واسطه گری میان خدا و انسان» ، عایدات داشته باشند ، دشمن عشق ورزی میان خدا و انسان  شدند. اینها ارّ ه شدند ، تا درختی را که خدا ریشه اش و انسان شاخه وبرش هست ازهم ببرند ، اینها مقراض شدند تا پارچه ای را که خدا تارش و انسان، پودش هست ازهم ببرند ، اینها تیغی شدند تا شاهرگ انسان را که خدادرآن خون روانست ، ببرند .

اینها، همان ارّه و تیغ و مقراض نوری بودند، که جمشید را که بُن همه انسانها بود ، ازجفتش که سیمرغ یا خدا بود ، بریدند . چون جمشید ، ازاین آب روان که ساقی آسمان ، سیمرغ ، درجامش فرومیریخت، روشن میشد ، وحقیقتی را می یافت که برّندگی تیغ و اره و مقراض را نداشت .

 

تادرب ِدوزخ ِ

 الله و پدرآسمانی و اهورامزدا

رانـبـنـدیم

 گیتی ، بهشتِ جمشیدی نمیشود

.............................................................. صفحه 7

 

سکولاریته و مفهوم« نقد»

.............................................................صفحه24

 

اصل سکولار، یا « زنخداخرداد»

خدای ِ« رسیدن به آرزو» درگیتی

خد ائی که آرزورادرگیتی نقد میکند

..............................................................صفحه 50

 

 

از« ارج ِ انسان »

یااز« معراج انسان» با خردش ، به مینو

ارج= سیمرغ درون انسان

.............................................................صفحه 83

 

 

کتابنامه

 

.........................................................صفحه 103

 

 

 

تادرب ِدوزخ ِ

 الله و پدرآسمانی و اهورامزدا

رانـبـنـدیم

 گیتی ، بهشتِ جمشیدی نمیشود

 

سکولاریته ، بستن درب ِ همه دوزخها ، یا

نفی ِ « ترس ازعذاب درفراسوی گیتی» است

 

وهمچنین، گرفتن ِحقانیت

از«حکومت کردن ِ برپایه ترس» است

جمشید با خرداد ، در ِدوزخ را می بندند

 

برای سکولار ساختن جامعه،

باید « درب ِ دوزخ » را بَست

درفرهنگ ایران، کار ِ بنیادی ِانسان

درگیتی ، بستن ِ دربِ  دوزخ  است

 

 

نخستین پیام وامرالله به رسولش، محمّد درقرآن ،آنست که « برخیز و مردمان را بترسان وارهاب کن و به وحشت انداز= قم فانذر » ، ولی نخستین  ،خویشکاری جمشید ، بُن همه انسانها درجهان، درفرهنگ ایران آنست که : برمیخیزد و درب ِ دوزخ و درب ِ همه گونه ترسها وهمه ترسانندگان و همه گونه رزمها و خونریزیها را می بندد . آنکه میترساند، جان وخرد را می آزارد ، و ازآ زردن ، کام می برد . آنکه میترساند،ستمکاراست.ترساندن،بُن همه بیدادگریهاست.« ترساندن » ، رسانیدن ِ برترین آزار به جان وخرد انسان است، که نزد ایرانیان ، هردو مقدسند . رسول الله ، باید با ترساندن ، مردمان را مطیع الله سازد ، وجمشید باید ، ِالاهان بیم آور، و آموزه هائی را که بیم آور و وحشت زا و جنگخواه و جهاد خواه هستند ، ازگستره زندگی وخرد، طرد و تبعید کند . جمشید باید ِالاهان دوزخسازو بیم آوررا از جهان براند . جمشید باید نگذارد که خدایان و پیامبرانشان ، بهشت خود را، بر زیر  بنای دوزخ بسازند . دادن « دوزخ نقد دراین جهان وامروز » ، برای دادن « بهشت نسیه درآن جهان و فردا»، خویشکاری خدایاانیست که نمیتوانند « بهشت نقد درهمین گیتی » بسازند.  چرا ایرانیان ، بُن خود را که جمشید هست ، فراموش ساخته اند ؟ چرا آنها « نیروی جمشیدی » را که درب ِ دوزخ  ، و راه رسیدن به بهشتی را که از آتش ِ سوزنده دوزخ میگذرد ، می بندد ، از دست داده اند ؟ جمشیدی که بهشت ( خرداد = خوشزیستی ، مرداد = دیر زیستی )  خود را، نقد درگیتی، بدون کاربرد ترس و وحشت و ارهاب و انذار، بر پایه «خرد خندان » و « اصل بزم » میساخت ، هنوز در ما زنده است ، و باید ازسر، برانگیخته شود .

جمشید با همان کلید خردی که همه بندهای مشکلاتِ گیتی را میگشود ، میتوانست درب همه دوزخها و بیم ها و بیم آوران  را به بندد . این جمشیدِ درضمیرماست که به ما میگوید : آنگاه که انسان درب ِ دوزخ را، در قرآن و درانجیل ودر هرکتاب مقدسی ببندد ، آنگاه  خواهد توانست بهشت  را در روی زمین بسازد . جمشید میگوید که بهشتی بدون دوزخ، درهمین گیتی میتوان ساخت . دوزخ ، هیچگاه راه رسیدن به بهشت نیست . راه رسیدن به بهشت ، ازمیان ِ دوزخ نمیگذرد . خردِ ضد خشم وقهرِ ِ بهمنی ِجمشید ، معمارساختن « بهشت بدون دوزخ » است . دوزخ ، آنجائیست که خشم وقهر هر ِالاهی ، در اوج خود، واقعیت می یابد ، وکوچکترین اندیشه ویادآوری تلخگین وزهرآلود ِ آن ، زندگی در گیتی را فلج میکند . وقتی مردمان، از دوزخ آنها نترسند، و به اندیشه بهشت نسیه ِ آنها دل نبندند ، به فکرساختن بهشت نقد در گیتی میافتند . فرهنگ ایران ، بسراغ خشکاندن، سرچشمه های بیم و وحشت و هراس میرود. دوزخ ، چهره غضب آلود الله وپدرآسمانی و .... است . عمل واندیشه ِ انسان ، نباید استوار برترس  ازدوزخ باشد . حکومت نباید استوار بر ترس مردمان ازشکنجه وعذاب ( ازسیاست کردن ) باشد . فرهنگ ایران ، برضد « سیاست » است ، و میخواهد « جهان را بیاراید»فرهنگ ایران ، پشت به « سیاست » ، و روی به « جهان آرائی » میکند . ما آراینده جهان میخواهیم ، نه سیاستمدار. « آراستن » ، نظم دادن کشور، با زیبائی است، و آنچه ترس آوراست ، زشت است . واژه « زشت » در فرهنگ ایران ، به معنای ترسناک است . این، هسته ِ فرهنگ ایران میباشد که همیشه پایدار خواهد ماند .  جمشید با همکاری ِ زنخدا خرداد ، درب ِ دوزخ را می بندد ، و کیهان را با او، بی بیم و بی رزم میکند . یک اندیشه ترسناک ، خودِ خرد وروان ِانسانی را فلج میسازد ، واز هرترساننده ای ، آزارنده تراست ، چون سرچشمه اندیشه را در آباد کردن گیتی ، میخشکاند. « ایمان به وجود دوزخ » را باید از روانها و خردها ریشه کن ساخت ، تا خرد و روان ، رامش ِ خود را درهمین گیتی بجوید . یهوه والله  ، وقتی که « چهره زشت غضبناک خود » را درآئینه دیدند ، امر کردند که کسی نباید صورت آنها را بکشد . گفتند که صورت خدا را نباید کشید ، چون  خودشان هم نمیتوانستند دیدن صورت غضبناک وزشت وترسناک خود را تحمل کنند . خدایانی که زیبایند ، مردمان را بدان میخوانند تا صورت زیبای آنهارا همه جا بکشند . دوزخ ، دیدن  چهره ِالاهان ِ بیم آور، درخیال وفکرو روان است . ولی انسان باید چهره خدای خود را بکشد ، تا خدای زیبای خود را بشناسد، و چهره ای را که ازغضب ، زشت میشود ، دوربیندازید .

این بود که جمشید در« روزنوروز بزرگ » که روز ششم فرودین ماه است، با زنخدا خرداد ، درب دوزخ را بست، و خدائی که صورتش زشت بود ، حق به خدابودن نداشت . واژه « زشت » درفرهنگ ایران، به معنای« مخوف و غضبناک» ست . خشم ، زشت وترسناک است .اگرخدا ، جمیل است ، میگذارد که همه دیده به جمال او بیندازند . وخدا ، موقعی خداست که هرگز زشت نشود . بُن شادی ،  نابود کردن ِ« هراس ِ خرد ، از دوزخ ِنسیه » است . عمل، باید بتواند شادی از پیآیندهای خود را دراین گیتی  دریابد .

شیوه درک « خوشی و بینش نقد » که گرانیگاه سکولاریته است درفرهنگ ایران ، درهمان پیوندِ « جمشید و زنخدا خرداد» بیان کرده میشود . ازآنجا که موبدان زرتشتی ، بکلی تصویر زنخدا خرداد و مفهوم زمان را تغییر داده اند ، ما این اندیشه های ژرف فرهنگ ایران را فراموش کرده ایم . ولی با ژرف بینی و دقت، میتوانیم این پیوند جمشید با زنخدا خرداد را درفرهنگ ایران بازسازی کنیم . آنچه در روزگاری دراز ، « همکاری جمشید و خرداد » بوده است ، در روایات زرتشتی ، تبدیل به « کار جمشید در روزخرداد » شده است .اینکه جم در روزخرداد، درب دوزخ را می بندد ، و بدینسان ، مردمان ، در گیتی دیگر نمی میرند و همیشه شاد و خوشند ، گره به تصویر خرداد و امرداد، پیش از زرتشت میخورد. خرداد، اصل آبادانی، و ساختن بهشت درگیتی است، و طبعا دربهشتِ آباد ، نه بیم ازکسی وچیزی وازخود اوهست، ونه رزم وجنگ و خونریزی ، و نه میخواهد که کسی برای فیروزساختن ِ او به جهاد برود. پس هرجا گام ِ خرداد برسد ، درآنجا نمیتوان دوزخ ساخت، و اندیشه وجود دوزخ را تلقین کرد و رایج ساخت .

خرداد ، امکان ایمان آوردن ِ به دوزخ را درفراسوی گیتی ، در روان انسان ازبین میبرد ، چون چنین اندیشه ای، سرچشمه ترس ووحشت درهرعملی ودرهرفکری درگیتی است. به همین علت ، همه ادیان نوری، دشمنان درجه یک این خرداد ومرداد ( هاروت و ماروت ) بودندوهستند . این اندیشه که جمشید در روز خرداد ، درب دوزخ را می بندد ، در متون دیگر پهلوی نیزبا محتویات بیشترآمده است ، که دامنه  بررسی  را بسیار میگسترد و روشنتر میسازد . دراین متون میتوان دید که دراین روز، جمشید ، گیتی را « بی بیم » و « بی رزمان » نیزمیکند. از اینجا میتوان دید که « بی بیم ساختن ، و بی رزم و جنگ وبی قهر ساختن »  گیتی ، گوهر وجود خرداد است. نخستین پیآیند  این عبارتها آنست که روایت « منی کردن جمشید درشاهنامه » داستانیست که موبدان زرتشتی، درخدمت الهیات خود ساخته اند. نه آنکه فردوسی ، دست به چنین کاری زده باشد ، بلکه این روایتیست که دست ساخته همان موبدان زرتشتی در دوره ساسانیان است .

جمشید ، همانقدر که محبوب و مطلوب همه ایرانیان بود ، درهمین کارش که « بستن در دوزخ » باشد ، عملی کاملا ضد الهیات زرتشتی نیز میکند .ازاین رو موبدان زرتشتی درباره جمشید ، درنوسان میان دوقطب متضاد بودند . هم اورا میستودند و هم اورا می نکوهیدند . خرداد هم ، گرفتار چنین دردسری بود . وقتی جمشید ، در دوزخ را ببندد ، دیگر موبدان ،مردمی را که طبق خواست اهورامزدا رفتار نکنند ، نمیتوانند به دوزخ بفرستند و کیفر بدهند . بستن در دوزخ بوسیله جمشید ، قدرت پاداش و کیفر دادن را ازاهورامزدا میگیرد . دریک روایت ، اندیشه فرهنگ سیمرغی باقی مانده است که هنوز زرتشتیان نیزآن را دوست میداشتند ، و در روایت دیگر، درک تضاد آن باالهیات زرتشتی باقی مانده است .  

در روایت دیگر پهلوی ، همچنین میآید که جمشید در روز خرداد ، « پیمان » را از دوزخ  بازآورد که از کیهان دزدیده شده بود ، و آنرا  اندرکیهان به پیدائی آورد . این چه پیمانی بوده است ؟ « پیمان » چه معنائی و محتوائی داشته است ؟ چه پیمانی است که اگر از گیتی ، دزدیده شود ، دوزخ، پیدایش می یابد ؟ نبود پیمان درکیهان ، ایجاد دوزخ در کیهان را میکند ، و با « پیدایش پیمان، و پایدارشدن پیمان درگیتی » ، گیتی را بهشت میکند . این بی رزمی و بی خشمی و بی بیمی و بهشت سازی، با پیدایش یابی « پیمان » درکیهان ، از ویژگیهای گوهری زنخدا خرداد است . روزخرداد ، تنها یک روز، مانند سایر روزها نبود که نام خدای خرداد را بدان داده بودند ، بلکه زمانی بود که « بُن کیهان وزمان » میتوانست فقط در ویژگی های خردادی پدیدارشود .

اینکه ما معنای این عبارات را بلافاصله درنمی یابیم ، برای آنست که مفهوم مااز زمان ، با مفهوم آنان از زمان ، بسیارفرق داشته است . برای ما ، روز خرداد ، یک روز مانند سایر روزهاست که ازپس همدیگر میآیند و میروند . برای ما فرق ندارد اگر، به روزها، نامهای دیگر بدهیم . ما میتوانیم حتا بجای این نامهای خدایان ، روزها را با اعداد بشماریم . ما میانگاریم که آنها این روزهارا فقط بنام خدایان خود نامیده اند. وجود روز یا زمان ، ازوجود خود ِآن خدا ، بریده میباشد ، فقط نامی ازآن خدا ، براین روز نهاده شده است . درست سوء تفاهم  ،ازهمین جا آغازمیشود .

در فرهنگ ایران ، هرروزی ، گوهر بُن جهان ، در ویژگیهای دیگر، درگیتی ( درهمه چیزها و انسانها ) پیدایش می یابد ، که شکل خدائی به آن داده میشود . این بُن زمان و جان است که در روز ششم هرماهی ، با ویژگیهای « پیمان » ، « بی بیمی» ، « بی خشمی وبی رزمی» و .... پیدایش می یابد . به همین علت ، عدد « شش » را درسانسکریت ، « رسا » هم مینامیده اند که صفت گوهری خرداد است .  البته اصطلاح « پیمان » دراینجا ، معنای قرار داد و عهد و میثاق را ندارد . دراینجا، پیمان ، همان معنای«  مزاج » را در « مزاج دهر» دارد، که به هم آمیختگی شیره ها  در تناسب وهمآهنگی و اندازه » باشد ( رجوع به مقاله خرداد شود ) .

جمشید در روزخرداد در ماه فرورین ، ویژگیهای نهفته در بُن کیهان و جان را ، میزایاند . جمشید ، ماما یا دایه این ویژگیهای بُن کیهان در کیهان، این شیره کیهان ازکیهان است .

روزششم ماه فروردین ، که زنخدا خرداد ، ازبُن زمان ، پیدایش می یافت ، واوج اصل آبادانی  جهان بود، و در مدنیت ، واقعیت می یافت ، به اندازه ای نزد ایرانیان اهمیت داشت که آنرا بزرگترین روزهای نوروز میشمردند .جشن نوروز، دراین روز به اوجش میرسید، و ازاین رو آن روز را « نوروز بزرگ »  میخواندند . ازاین رو ، تولد زرتشت را هم به این روز انداخته اند . اتفاقات بزرگ را به این روز می انداختند یا نسبت میدادند ، تا به  آنها، گوهر خردادی بدهند . زرتشت ، چون دراین روز زاده شده است ، فطرت زنخدا خرداد را ، که خدای آبادانی و خوشزیستی وامید نیزهست، دارد. زرتشت ، میخواهد مانند جمشید ، همین ویژگی خرداد را در جهان به پیدائی آورد، و رزم را ازجهان محوسازد ، و ریشه همه بیم ها و بیم آوران را ازجا بکند.

با« بستن در دوزخ  ، و بستن راه به همه آموزه هائی که مردم را با تصویر دوزخ دراین گیتی، بیم میدهند »،  بنیاد مدنیتی گذاشته میشود که ایرانی، در تصویر جمشید وخرداد نهاده است .

فرهنگ ایرانی ، خدائی را که بیم آور باشد ، و همیشه مردمان را بترساند ، و حکومتی را که بر پایه بیم دادن و ترساندن استوارشود ،  نفی و طرد میکند .

قیمت فایل فقط 15,000 تومان

خرید

برچسب ها : درباره شاهنامه فردوسی (چگونه جمشید، با خرد درب دوزخ را بـست ؟) , پژوهشی , شاهنامه فردوسی , جمشید , خرد , درب دوزخ , پژوهشی درباره شاهنامه فردوسی (چگونه جمشید، با خرد درب دوزخ را بـست ؟) , پروژه , پژوهش , مقاله , جزوه , تحقیق , دانلود پروژه , دانلود پژوهش , دانلود مقاله , دانلود جزوه , دانلود تحقیق

admin بازدید : 77 یکشنبه 16 آبان 1395 نظرات (0)

آمادگی برای نوشتن با شیوه های جذاب و کارآمد و منطبق بر تخیل زیبای کودکان

آمادگی برای نوشتن با شیوه های جذاب و کارآمد و منطبق بر تخیل زیبای کودکاندسته: زبان و ادبیات فارسی
بازدید: 4 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 16 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 14

زمان ما زمان پایبندی حقایق و عینیت ها ی سفت و سختی است که تخیل را بی قدر و مقدار کرده است اغلب هنر و تخیل به جای غذای مقوی و ناب زندگی منجمد کننده زندگی به حساب می آید در صورتی که می شود هنر و تخیل منجمد کننده نباشد بلکه سرچشمه ی تجربه های ارزشمند انسان به حساب آید

قیمت فایل فقط 4,000 تومان

خرید

آمادگی برای نوشتن با شیوه های جذاب و کارآمد و منطبق بر تخیل زیبای کودکان

 

چکیده

زمان ما زمان پایبندی حقایق و عینیت ها ی سفت و سختی است که تخیل را بی قدر و مقدار کرده است . اغلب هنر و تخیل به جای غذای مقوی و ناب زندگی منجمد کننده زندگی به حساب می آید در صورتی که می شود هنر و تخیل منجمد کننده نباشد بلکه سرچشمه ی تجربه های ارزشمند انسان به حساب آید و از آنجایی که خواندن و نوشتن پایه و اساس یادگیری می باشد و در جوهر آن هنر و تخیل نهفته است و اگر قرار است که کودکان به مفهوم کامل با سواد شوند ، باید بین تجربه ی تخیلی و هنری هر کودک و برنامه کار ( فعالیتهای گفتاری و نوشتاری ) ارتباط تنگاتنگی بوجود آورد تا این دو به هم گره بخورند و ارائه برنامه هایی برای نوشتن در سال اول دبستان و قبل از آن یکی از راههای ترکیب این عناصر حیاتی است که سبب ارتقاء و پیشرفت کودکان می شود در متن مقاله نیز سعی کرده ام با بهره گیری از شیوه های جذاب و کارآمد و منطبق بر تخیل زیبای کودکان رهنمودهایی را تحت عنوان شیوه ی گام به گام برای آمادگی نوشتن بچه ها ارائه نمایم .

والسلام    - سید محمد حسین دقیق

 

نگاهی به تحقیقات صورت گرفته پیرامون آمادگی برای نوشتن

در سال ها ی اخیر نوشتن کودکان ، به ویژه نوشتن کودکان خرد سال ، مرکز نوجه قابل ملاحظه ای بوده است . ( شیکن دانز 1986 )[1] ‍‍« توصیه های این تحقیقات پیرامون نوشتن روشن است ولی فقط درصد ناچیزی از کودکستان ها و کلاس های سال اول دبستان برنامه های را برای نوشتن به کار بسته اند . پاره ای از دلائل که چرا چنین است به شرح زیرند :

1-    بسیاری از تحقیقات و نظریه ها در تضاد مستقیم با سنت ها ،‌ برنامه های کار ، اسلوب ها و مواد مورد استفاده هستند .

2-  بیشتر مربی ها آمادگی کافی برای آغاز یک برنامه برای آموزش نوشتن به کودکان 5-6 ساله را ندارند بنابراین احساس سر خوردگی می کنند و خطر شکست را زیاد می پندارند .

3-    بسیاری از مربی ها و والدین گمان می کنند که چون خردسالان نمی توانند بنویسند ، پس اصلا ننویسند .

4-    اغلب حمایت های اداری و اجتماعی برا ی آمادگی برای نوشتن کافی نیست .

آیا برنامه های آمادگی برای نوشتن یک ضرورت است

بنظر بنده کلمات موجب شگفتی خردسالان می شوند اگر نسبت به این مسأله شک دارید کافی است که شعف یک طفل را هنگامیکه (( بای بای )) را کشف می کند در نظر بگیرید یا یک کودک نوپا که قدرت کلمه (( نه )) را سبک سنگین می کند مشاهده کنید .

دونالد گریوز ( 1983 ) یکی از صاحب نظران پیشرو در زمینه تعلیمات مؤثر برای نوشتن معتقد است که :

(( بچه ها می خواهند بنویسند ... آنها می خواهند همان روز اول که به مدرسه می روند بنویسند و این استثتاء نیست زیرا قبل ازاینکه به مدرسه بروند با گچ و مداد شمعی و قلم و خودکار ، دیوارها ‌، پیاده روها و روزنامه ها را علامت زده و خط خطی کرده اند این علامت ها معنایش این است که من هستم .))[2]

اما برخورد با آموزش نوشتن در بیشتر مدارس به این صورت است که می گویند نه نو نیستی ما اشتیاق کودکان را برای نشان دادن آنچه که می دانند در نظر نمی گیریم و سپس می گوییم ( آنها نمی خواهند بنویسند ) پس ما چگونه می توانیم در آنها انگیزه ایجاد کنیم .

چگونه می توان در کودکان آمادگی لازم برای نوشتن را ایجاد کرد

زمانی که در منزل سر گرم مطالعه کتاب بودم سعی می کردم به جای خلوت و دنجی پناه ببرم که فرزند خردسالم به من دسترسی نداشته باشد چون هر موقع که مرا سرگرم خواندن و نوشتن می دید سریعاً‌ کناب را از دستم می گرفت و چنان به خط های کتاب خیره نگاه می کرد و متفکرانه آنرا و رانداز مینمود و آنرا ورق می زد که انگار او خود نویسنده کتاب است و یا زمانی که مشغول نوشتن بودم مداد یا خودکار را از دستم می گرفت و شروع به کشیدن خط های کج و معوج میکرد که فکر کنم به نظر خودش نویسنده ای توانا و زبر دست است .

همه اینها حاکی از این امر مهم است که کودکان حتی در سنین خردسالی یک میل ذاتی برا ی خواندن و نوشتن دارند . و ما باید از این علاقه وافر آنها بهره بگیریم .

× چه دلایلی برا ی آمادگی برای نوشتن بچه ها وجود دارد ؟

به نظر من سه دلیل مهم برای تشویق کودکان و تلاش آنان برای نوشتن وجود دارد که این دلایل زمینه های لازم را برا ی آمادگی بچه ها جهت نوشتن فراهم می نماید ، که عبارتند از :

1- شناخت بهتر شاگردان

زمانی که بچه ها کنابی را از دست پدر خود میگیرند و در گوشه ای نشسته و متفکرانه آن را ورق میزنند و یا دفتز خواهر بزرگتر خود را از پیش روی او برداشته و یا دور از چشمان او از داخل کیفش بر میدارد و شروع به خط خطی کردن آن می نماید .

در حقیقت می خواهد به نوعی ابراز عقیده نماید ، که اگر هر روز مدتی از وقت خود را در اختیار بچه ها قرار داده و اجازه بدهیم آنان حرف بزنند و یا نقاشی کنند و یا بهتر بگویم دفتر مشق خود را بیاورند . در حضور پدر و یا مادر با کشیدن خط های کج و معوج نشان دهند که دارند مشق می نویسند . در خواهیم یافت که بنوعی نگرانی ها و علایق و نظرهایشان در کارشان متجلی می شود اگر کودک سال اول دبستان یک نقاشی برای معلم خود می کشد نقاشی او بی شباهت به حرف های او در زمین بازی با دوستانش نیست که می گوید ببینید خانم معلم به من نگاه کنید من این کار را بلدم شما هم بلدید ؟

بچه ها هنگام بازی در حیاط مدرسه ، به دنبال جلب توجه و تأیید از طریق نمایش تواناییهای خود هستند . پس باید از سوی مربی تأیید شوند و مورد تشویق قرا ر گیرند .

برای درک بهتر مطلب و اهمیت موضوع مطالب زیر را که  یک مربی کودکستان که برنامه هایی برای آمادگی نوشتن بچه ها داشته است را ارائه می نمایم .  

(( در یک کلاس شلوغ تنها برنامه ی نوشتن باعث می شود که من با تک تک بچه ها کار کنم ، نگاه کردن به آنها به من اجازه داد که یک یک کودکان را بشناسم . هنگام نوشتن ، هنگام شریک شدن ، هنگام قصه گفتن ، بچه ها من را به عنوان شخصی که به کتاب و نوشتن و خواندن آنها عشق می ورزد شناختند )). [3]

پس همانطور که در ابتدای این مبحث اشاره نمودم والدین و مربیان و معلمین سال های اول تأثیر مهمی در آمادگی برای نوشتن بچه ها دارند .

با مطالعه و مشاهده خردسالان معلوم می شود که زمانی که بزرگترها به نوعی اعمالی را در ارتباط با نوشتن و یا خواندن انجام میدهند مانند خواندن یک برنامه و یا نوشتن فهرست تهیه مواد غذایی لازم برای خانه خود به نوعی برای تلاش اولیه ی کودکان برای نوشتن ایجاد انگیزه کرده اند و از این انگیزه قوی میتوا ن استفاده نمود . و با جهت دهی به نقش الگویی والدین و مربیان و معلمین سال اول دبستان برنامه هایی را در دستور کار قرار داد .

اما لازم است که بزرگترها ( والدین – مربیان – معلمین سال اول ) برای فعالیتهایی که بچه ها از خود برای نوشتن و یا خواندن بروز می دهند . اهمیت بیشتری قائل شوند در واقع در آن خط خطی کردن دیوار و یا نامه های من در آوردی که برای دوست و یا عمه و خاله و دایی خود مینویسد ، آنقدر برای نوشتن اساسی هستند که باید رفتارهای آنان توجه کرد و اگر می خواهید بدانید تا چه حد به این فعالیتها توجه نشان می دهید بهتر است از خودتان سؤال کنید .

                      هر یک از شاگردان خود را تا چه  اندازه می شناسم ؟

آیا کلاس من محیطی برای آموزش خواندن و نوشتن ایجاد کرده است ؟

آیا الگو و یا نمونه رفتارهای شخص با سوادی را که مایل هستم در خردسالان ببینم بوجود آورده ام ؟

 


[1] - آموزش برای نوشتن – نوشته ی مری رنگ جا لونگو وسلی زیگلر – ترجمه ی جمشید هادیان     ( Schickendanz‌ ‌)

[2] - مقاله – رشد و تکامل خردسال – راتینگ جی ،  ترجمه پشا شریفی

[3] - فون رین  1985

قیمت فایل فقط 4,000 تومان

خرید

برچسب ها : آمادگی برای نوشتن با شیوه های جذاب و کارآمد و منطبق بر تخیل زیبای کودکان , آمادگی برای نوشتن , شیوه های جذاب , کارآمد , منطبق بر تخیل زیبای کودکان , آمادگی برای نوشتن با شیوه های جذاب و کارآمد و منطبق بر تخیل زیبای کودکان , پروژه , پژوهش , مقاله , جزوه , تحقیق , دانلود پروژه , دانلود پژوهش , دانلود مقاله , دانلود جزوه , دانلود تحقیق

admin بازدید : 103 یکشنبه 16 آبان 1395 نظرات (0)

قیصر امین پور

قیصر امین پوردسته: زبان و ادبیات فارسی
بازدید: 3 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 122 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 13

وی در دوم اردیبهشت سال ۱۳۳۸ متولد شد او اهل گتوند دزفول است امین پور تحصیلات ابتدایی ا ش را در زادگاهش گذراند از سال ۱۳۶۷ تدریس در دانشگاه را به فعالیتهای فرهنگی اش اضافه کرد

قیمت فایل فقط 3,000 تومان

خرید

قیصر امین پور

 

وی در دوم اردیبهشت سال ۱۳۳۸ متولد شد . او اهل گتوند دزفول است. امین پور تحصیلات ابتدایی ا ش را در زادگاهش گذراند. از سال ۱۳۶۷ تدریس در دانشگاه را به فعالیتهای فرهنگی اش اضافه کرد و از جمله فعالیتهای دیگر وی باید به دبیری بخش ادبیات فصل نامه هنر و مسوولیت در دفتر شعر جوان اشاره کرد. وی در همان سال موفق شد که دکترای ادبیات فارسی خود را از دانشگاه تهران بگیرد.

دکتر قیصر امین پور، رشته های تحصیلی مختلفی را تجربه کرد وی سال ۵۷ از رشته دامپزشکی دانشگاه تهران ترک تحصیل کرد. امین پور همچنین از رشته علوم اجتماعی دانشگاه تهران در سال ۱۳۶۳ ترک تحصیل کرد و در سال ۱۳۷۶ با راهنمایی دکتر شفعی کدکنی موفق به اخذ دکترای ادبیات فارسی از دانشگاه تهران شد.

وی همچنین تدریس در دانشگاه الزهرا ۷۰ - ۱۳۶۷ و تدریس در دانشگاه تهران از سال ۱۳۷۰ تاکنون را عهده دار بوده است.

امین پور دبیر شعر هفته نامه سروش طی سال های ۷۱-۶۰، سردبیر ماهنامه ادبی - هنری سروش نوجوان ۸۳- ۶۷، عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی بوده است.

اگر بخواهیم شعری از جنگ بگوییم حتماً سرآمد شاعران آن، قیصر امین پور به یادمان خواهد آمد همانکه روزگاری سروده بود:

می خواستم شعری برای جنگ بگویم

دیدم نمی شود

دیگر قلم زبان دلم نیست.

گفت:

باید زمین گذاشت قلم ها را

دیگر سلاح سرد سخن کار ساز نیست

باید برای جنگ

از لوله تفنگ بخوانم

با واژه فشنگ

قیصر امین پور در آستانه دهه پنجم عمرش اما دیگر به دنبال واژه و فشنگ نیست. چه مدتهاست که زادگاه و سرزمین مادری اش به دور از وضعیت خطر و آژیر قرمز نفس می کشد. با این همه گویی غبار آن سالهای نه چندان همچنان بر چهره شاعر خانه های خونین و عروسک خون آلود تازه مانده که گاه به گاه به یاد آن ایام داغ ولی تازه می کند. گر چه این حرمهای داغ دلش را دیوار هم توان شنیدن نداشته است.

امین پور جوان در بدو ورودش به تهران و آغاز تحصیلات دانشگاهی جذب حوزه هنری آن سالها می شود و آشنایی اش با شاعران جوانی که در حوزه هنری گردآمده بودند او را به حضور در جمع آنان کشاند و باعث شد تا او تحت تأثیر یاران هم سلک و مرامش و به اشتیاق شاعرانگی هایش رشته تحصیلی اش را از علوم اجتماعی به ادبیات تغییر دهد.

او در سال ۱۳۶۶ به همراه دوستان نویسنده و شاعرش، بیوک ملکی و فریدون عموزاده خلیلی، نشریه سروش نوجوان را طراحی و منتشر کرد که تا چندی پیش هم انتشار این مجله و مسؤولیت قیصر امین پور در سمت سردبیری ادامه داشت.

از سال ۱۳۶۷ امین پور تدریس در دانشگاه الزهرا را آغاز کرد و دبیری بخش ادبیات فصلنامه هنر و مسؤولیت در دفتر شعر جوان را به کارهای خود ضمیمه کرد که تاکنون ادامه دارد. امین پور در سال ۱۳۷۶ با دفاع از رساله خود با عنوان سنت و نو آوری در شعر معاصر که با راهنمایی دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی به سامان رسیده بود و موفق به اخذ مدرک دکترای ادبیات فارسی از دانشگاه تهران شد و بعدها این پایان نامه در شمارگان بالایی به چاپ رسید.

قیصر امین پور درباره این اثر می گوید: پیشنهاد بررسی درباره این موضوع از طرف استاد ارجمند دکتر شفیعی کدکنی بود و من از میان موضوعات مختلف، این موضوع را به ضرورت بحث سنت و نوآوری، برای پایان نامه دکتری برگزیدم.

او می گوید: دشواری کار آنجا بود که چون من به نسلی آرمانگرا تعلق دارم و کار ادبی و خلاق را برای خود انجام می دهم، شعری که دلم می خواهد می نویسم و هیچ کس هم در آن دخالت ندارد، فکر کردم در کار تحقیقی هم می شود، این گونه بود؛ اما چنین نبود.

او ادامه می دهد: به هر حال من، آدمی دوزیست بودم. هم در مطبوعات هستم و هم در دانشگاه. دانشگاه از من توقعی داشت و لابد انتظار داشت از چشم انداز سنت، نوآوری را بررسی کنم و دوستان مطبوعات بر عکس. بین این دو دیدگاه سرگردان بودن مشکل کار من بود و موقعی این مسأله حل شد که تصمیم گرفتم یک چشم سوم برگزینم و به قول گادامر یک جور فاصله گرایی.

با این همه آنچه پس از بررسی این کتاب نصیب خواننده می شود، این موضوع است که امین پور در این کتاب قصد نداشته تا تاریخ معاصر ادبیات را به رشته تحریر درآورد. چه ،کار این کتاب به جای اینکه تاریخ ادبیات باشد، این است که سنت و نو آوری را با توجه به تفکیک تعاریف سنت به معنای دینی و ادبی، به شکل دو عرصه لازم و ملزوم نگاه می کند. او در این کتاب از نظریه پردازی پرهیز کرده و به بررسی مکاتب مختلف پرداخته است.

گرچه این کتاب در سال ۱۳۷۲ آماده به چاپ بود اما به اقتضای اینگونه پژوهشهای دانشگاهی دامنه موضوع معین و محدود بود و تبدیل آن به کتاب نیازمند گسترش و پرورش یا پردازش بیشتر بود. پس قیصر امین پور به امید ادامه پژوهش و کشاندن دامنه سخن تا شعر امروز و شاخه های گونه گونش، در چاپ آن تا سال ۱۳۸۳ دریغ کرد. با این همه خودش می گوید: دریغا که در این درنگ ۵ ساله، از بسیاری کار و گرفتاری و بیماری و دیگر پیشامدهای ناگوار روزگار، حتی فرصت و فراغت بازنگری در آن را نداشته ام چه رسد به بازنگاری.

آثار قیصر امین پور در محافل و جشنواره های ادبی همواره مطرح بوده و هستند. چنانکه او درسال ۱۳۶۸ توانست تندیس مرغ آمین را از جایزه ویژه نیما دریافت کند و دو کتابش با نام های ظهر روز دهم و به قولی پرستو در همان سالهای نشریعنی در سال های ۱۳۶۵ و ۱۳۷۵ جایزه جشنواره کتاب کانون پرورش فکری کودکان و نوجوان را از آن خود کرد.

قیصر امین پور همچنین جایزه تندیس ماه طلایی را که به برگزیدگان شعر کودک و نوجوان ۲۰ ساله اخیر تقدیم شده است، به دست آورده است.

چنانچه پیش از این آمد امین پور محصول تلاش فکری سالهای ۵۷ و نسل دوم انقلاب است. او که در سال ۱۳۵۷ زادگاهش را برای تحصیل در رشته دامپزشکی در دانشگاه تهران ترک کرده بود و پس از مدتی از این رشته انصراف داده بود و به رشته علوم اجتماعی نقل مکان کرده بود و باز هم این رشته را پس زد و در رشته موردعلاقه اش ادبیات سرانجام گرفته بود، در همان سالها در شکل گیری حلقه هنری و اندیشه اسلامی در حوزه هنری با افرادی چون سید حسن حسینی، سلمان هراتی، محسن مخملباف، حسام الدین سراج، محمدعلی محمدی، یوسفعلی میر شکاک، حسین خسروجردی و ... همکاری داشت. گروهی که بنیانگذاران جوان حوزه هنری نام گرفتند و بعد ترها چهره هایی چون سهیل محمودی، ساعد باقری، عبدالملکیان، کاکایی و فاطمه راکعی و علیرضا قزوه نیز به آنان پیوستند. البته هشت سال بعد یعنی در سال ۱۳۶۶ او به همراه بسیاری از هم دوره ای هایش، از حوزه هنری خارج شد و ۲ سال بعد به کمک دوستانش دفتر شعر جوان را راه اندازی کرد.

امین پور در دهه های دوم و سوم زندگی اش شاعری انقلابی و جنگ زده می نماید و شعرهای دوران جنگش از نوادر ادبیات جنگ و پایداری آن سالهاست. اوخودش در پاسخ به این سؤال که قضاوت شما در مورد شعر دفاع مقدس از ابتدا تا کنون چیست؟ می گوید: قضاوت به ویژه برای ادبیات و هنر دوره های خاص، بسیار دشوار است. منظور از دوره های خاص دوره هایی مانند مشروطیت، انقلاب، جنگ و دفاع مقدس است که انگار شعر و ادبیات در این دوره ها وظیفه، کار کرد و رسالت و در نتیجه گویی تعریف دیگری پیدا می کند. بنابراین اگر بخواهیم با همان معیارهای آرمانی و همیشگی دوره های دیگر به سراغ این دوره ها برویم چه بسا که دست خالی بر گردیم و گمان کنیم که خبری از هنر و ادبیات نبوده است. در حالی که در بررسی چنین دوره هایی بهتر است که به جای نقد ایده آل به نقد رئال بیشتر بپردازیم. یعنی واقعگرایانه تر نگاه کنیم نه صرفاً آرمانی و ایده آل.

امین پور که تجربه تدریس و مقطع راهنمایی را در فاصله سال های ۶۰ تا ۶۲ در کارنامه خود دارد، از سال ۶۷ نیز به تدریس در دانشگاه الزهرا پرداخت، اما شروع تدریس او در دانشگاه تهران به سال ۱۳۷۰ بر می گردد که همچنان ادامه دارد.

فعالیت های قیصر امین پور سال گذشته از فعالیت های مطبوعاتی اش فاصله گرفت و از مهرماه سال گذشته نیز به همراه کامران فانی، حسن انوری، محمد علی موحد، یدالله ثمره، سلیم نیساری و هوشنگ مرادی کرمانی، به عضویت فرهنگستان زبان و ادب فارسی در آمد.

قیصر امین پور و اشعارش هر چه که باشند، نمونه کامل زبان نسل دوم انقلاب است. نسلی که از آرمان گرایی رفته رفته به واقع گرایی رخ پوشانده و همین واقع گرایی موجب نوشدن افکار و آرای آنها را داشته است. شاید به همین خاطر باشد که اشعار دهه آخر عمر امین پوربیش از پیش مورد استقبال و اشتیاق نسل سوم انقلاب قرار گرفته است و آنها در کتابخانه های خود لااقل یکی از دیوان های او را در کتابخانه خود به غنیمت برده اند. 

قیمت فایل فقط 3,000 تومان

خرید

برچسب ها : قیصر امین پور , قیصر امین پور , پروژه , پژوهش , مقاله , جزوه , تحقیق , دانلود پروژه , دانلود پژوهش , دانلود مقاله , دانلود جزوه , دانلود تحقیق

admin بازدید : 87 شنبه 15 آبان 1395 نظرات (0)

معیارها و موانع وحدت اسلامی اتحاد اسلامی در آثار شهید آیت الله مطهری

معیارها و موانع وحدت اسلامی اتحاد اسلامی در آثار شهید آیت الله مطهریدسته: زبان و ادبیات فارسی
بازدید: 1 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 20 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 11

یکی از نیرنگهای غرب این بود که در پوست ملل مسلمان رفت (و میان آنها در باب تمدن اسلامی تفرقه ایجاد کرد) چون نمی شد این تمدن گذشته را انکار کرد در پوست عربها رفت و گفت تمدن عرب

قیمت فایل فقط 3,000 تومان

خرید

معیارها و موانع وحدت اسلامی اتحاد اسلامی در آثار شهید آیت الله مطهری

 

معیارها و موانع وحدت اسلامی اتحاد اسلامی در آثار شهید آیت الله مطهری

            یکی از نیرنگهای غرب این بود که در پوست ملل مسلمان رفت (و میان آنها در باب تمدن اسلامی تفرقه ایجاد کرد.) چون نمی شد این تمدن گذشته را انکار کرد در پوست عربها رفت و گفت تمدن عرب .    

کتاب « اتحاد اسلامی در آثار شهید آیت الله مطهری » به کوشش سیدحمید جاوید موسوی تدوین شده و انتشارات صدرا آن را در ۱۶۰ صفحه منتشر کرده است . این کتاب هشت فصل دارد وعناوین موجود در فهرست مطالب آن به شرح زیر می باشد :

شبنم یک صبح خندان وحدت کلمه درکلام قدسی علی (ع ) و اتحاد اسلامی علی (ع ) فدایی وحدت اسلامی پیشگامان وحدت اسلامی اسلام فرامرزی و وحدت اسلامی حج همایش اتحاد حج و وحدت اجتماعی حج و اتحاد دل ها تقویت پیوند مسلمانان جلوه های اتحاد غوغای تفرقه و عناوین متعدد دیگر. به دلیل اهمیت مطالبی که شهید مطهری پیرامون وحدت اسلامی نوشته و یا بیان کرده اند گزیده هایی از کتاب مذکور را برای استفاده خوانندگان درج می کنیم .

● علی علیه السلام فدایی وحدت

الان کار تبلیغات استعماری به آنجا رسیده که اگر کسی سخن از وحدت اسلامی بگوید عده ای از نظر مذهبی او را تکفیر می کنند که تو می گویی وحدت اسلامی ! وحدت اسلامی بر خلاف مذهب تشیع است !

علی فدای وحدت اسلامی شد. چه کسی به اندازه علی برای وحدت اسلامی احترام قائل بود این دیگران بودند که می بریدند و این علی بود که وصل می کرد. یک آقایی روی منبر می گفت : الحمدلله یادم هست که از اول عمرم با وحدت اسلامی مخالف بودم !(خدا مثل تو را زیاد نکند در این جامعه !) قرآن می فرماید : واعتصموابحبل الله جمیعا و لاتفرقوا و اذکروانعمه الله علیکم اذکنتم اعدا فالف بین قلوبکم آیه دیگر : و لاتکونوا کالذین تفرقو واختلفوا من بعد ما جا هم البینات . آیه دیگر : ولاتنازعوا فتفشلوا وتذهب ریحکم . مسلمین ! با یکدیگر تنازع و اختلاف نداشته باشید که فشل و سست می شوید نیروی شما گرفته می شود بعد بو و خاصیت از شما گرفته می شود یک جمعیتی که وحدت نداشته باشد و اختلاف داشته باشدسست است دیگر آن بو و رایحه خوشی که از یک جامعه واقعی اسلامی بلند می شود از آن جامعه بلند نمی شود. علی علیه السلام در آن لحظات آخر عمرشان وصیتی کرده اند که مجموعا بیست ماده است یکی از آنها در باره وحدت و اتفاق است . حال این که در این زمینه هم دشمنان چه کرده اند از ده دوازده قرن پیش تا قرن خودمان چه شده است . خود مسلمین چقدر مسئول این کارند(که واقعا هم مسئول اند) و عوامل خارجی بالاخص یهودی ها چقدر نقش موثر داشته اند این هم داستان مفصلی است .

● تمدن اسلامی و نیرنگ غرب

یکی از نیرنگهای غرب این بود که در پوست ملل مسلمان رفت (و میان آنها در باب تمدن اسلامی تفرقه ایجاد کرد.) چون نمی شد این تمدن گذشته را انکار کرد در پوست عربها رفت و گفت تمدن عرب . حتی گوستاولویون وقتی کتاب می نویسد می گوید تمدن عرب گو این که مترجم فارسی اش گفته تمدن اسلام و عرب ولی او می گوید تمدن عرب برای این که عرب بگوید این تمدن مال من بود. ولی وقتی که به ایران می آمدند نقیض و ضد آن را به ایران تلقین می کردند که این تمدنی که در گذشته بوده تمدن ایرانی بوده بوعلی سینا وابسته به تمدن ایرانی است و از بقایای تمدن ۲۵۰۰ ساله پیش تر است ! در جشن ۲۵۰۰ ساله چقدر کوشش می کردند روی مسئله استمرار فرهنگی تکیه کنند که ما در ۲۵۰۰ سال پیش یک فرهنگ را آغاز کردیم و آن فرهنگ با روح خاصی که داشته است ادامه داشته تا به زمان ما رسیده است . بوعلی سینا ابوریحان بیرونی حافظ مولوی و خواجه نصیرالدین طوسی زاده آن فرهنگ اند همان روح است که تا زمان ما استمرار پیدا کرده در صورتی که این یک دروغ محض است . تمدنی که در دوره اسلام شروع شد با یک روح مخصوص شروع شد. این تمدن مثل هر تمدن دیگری از تمدنهای دیگر جهان استفاده کرد اما به صورت تغذیه نه به صورت التقاط مثل هر جاندار جوانی که پیدا می شود و از محیط خودش تغذیه می کند ولی معنی تغذیه این است که او را هضم می برد و به شکل خودش در می آورد و روح خودش را به او می دهد. اما کاری کردند که ملت ما از تاریخ خودش بی خبر و به آن بی اعتقاد وبی اعتماد باشد.

جزوه کوچکی اخیرا نوشتم به نام کتابسوزی ایران و مصر. من در موضوع کتابسوزی ایران و مصر سالهاست که مطالعه کرده ام .

در سالهایی که در حسینیه ارشاد سخنرانی می کردم در میان همه سخنرانی هایی که چه من غیر من در حسینیه ارشاد کردیم هیچ وقت اتفاق نیفتاد که ما اعلان به روزنامه ها بدهیم و روزنامه ها حاضر به چاپ کردن آن نشوند و بااین که سخنرانی بود جلو اعلان را بگیرند جز دو هفته ای که من در باره کتابسوزی مصر و ایران می خواستم سخنرانی کنم و بگویم داستان کتابسوزی مصر و داستان کتابسوزی ایران مجعول است . دیدم نه اطلاعات چاپ کرده نه کیهان هفته بعدش هم نه اطلاعات چاپ کرد نه کیهان رفتیم سراغشان گفتند از بالا دستور دادند این اعلان را نباید چاپ کنید. درآن زمان من صلاح ندیدم مطالب کتابسوزی را درکتاب خدمات متقابل اسلام و ایران قرار دهم چون می دانستم اگراین مطالب باشد اجازه نشرنمی دهند. یادداشتهایش را کنار گذاشتم یکی دوماه پیش هم در چاپ هشتم آن کتاب گنجاندم و هم به طور مستقل آن را چاپ کردم .

سالهاست که در میان ما تبلیغ می کنند. یک تبلیغ دروغ که اسلام نه تنها تمدنی را پایه گذاری نکرد تمدنهای گذشته راهم نابود کرد تمدن مصر و تمدن ایران رااز بین برد.اینها کارهای حساب شده است می خواهند ملت مسلمان به تاریخ اسلامی خودش بدبین شود. 

قیمت فایل فقط 3,000 تومان

خرید

برچسب ها : معیارها و موانع وحدت اسلامی اتحاد اسلامی در آثار شهید آیت الله مطهری , معیارها و موانع , وحدت اسلامی , اتحاد اسلامی , آثار شهید آیت الله مطهری , معیارها و موانع وحدت اسلامی اتحاد اسلامی , معیارها و موانع وحدت اسلامی اتحاد اسلامی در آثار شهید آیت الله مطهری , پروژه , پژوهش , مقاله , جزوه , تحقیق , دانلود پروژه , دانلود پژوهش , دانلود مقاله , دانلود جزوه , دانلود تحقیق

admin بازدید : 29 شنبه 15 آبان 1395 نظرات (0)

صادق هدایت و ادبیات جدید فارسی

صادق هدایت و ادبیات جدید فارسیدسته: زبان و ادبیات فارسی
بازدید: 1 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 100 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 8

هدایت نوشتن را از همان مدرسه آغاز کرد و در آن زمان دو جزوه منتشر کرد ، رباعیات خیام و انسان و حیوان که هر دو شناختی از تصورات و حالات آن هنگام او به دست می دهد

قیمت فایل فقط 3,000 تومان

خرید

صادق هدایت و ادبیات جدید فارسی

 

مطلب با گذار به دوره بعدی زندگی مرحوم هدایت پی گرفته می شودعنوان مطلب «  آثار دوره جوانی » است :

 (( هدایت نوشتن را از همان مدرسه آغاز کرد و در آن زمان دو جزوه منتشر کرد ، " رباعیات خیام " و " انسان و حیوان " که هر دو شناختی از تصورات و حالات آن هنگام او به دست می دهد که چشم پوشی از آن ممکن نیست و منبعی ارزشمند برای فهمیدن زندگی و کارهای بعدی اوست . ))

در مورد فعالیت مرحوم هدایت در مدرسه می توان به طور مثال به انتشار روزنامه دیواری « ندای اموات » در مدرسه ی دارالفنون اشاره کرد .

 دکتر کاتوزیان در ادامه به تحلیل دو جزوه ی " رباعیات خیام " و " انسان و حیوان " می پردازند :

 (( او رباعیات خیام را در سال ۱۳۰۲ و در هجده سالگی منتشر ساخت .

مقدمه ی این اثر نشان رشد فکری و روانی اوست و آگاهی گسترده اشاز منابع فارسی و عربی ، همچنین آشنایی او با منابع و افکار فرنگیرا ( شاید تا حدی عمدا ) به نمایش می گذارد . این اثر از جمیع جهات اثری چشمگیر است ، زیرا یک محقق با تجربه آن عصر هم نمی توانست شرح بهتری از زندگی و افکار خیام در  همین مقیاس ارائه دهد .

راستی هم ، به لحاظ روش شناسی محکم تر و به لحاظ تحلیلی منزه تر از بسیاری از کارهای تحقیقی عاصر اوست . به راحتی می توان دریافت که آنچه از حقیقت در آن است نو نیست و آنچه نو در آن است عمدتا   حقیقت ندارد . با این وصف ، آنچه نو و عمدتا دور از حقیقت است در ارتباط با شکل گیری دید هدایت از زندگی و مرگ فوق العاده راهگشا ست . ))

 

ایشان سپس به تفسیر رساله ی رباعیات خیام می پردازند و خواننده را با  پایه هایی که این نوشته بر آن استوار است آشنا می کنند . به آن لحظاتی اشاره می کنند که :

(( درست از این نقطه است که خیام به تدریج به پس زمینه رانده می شود و افکار و حالات خود هدایت در لباس تفسیری از خیام روی صحنه می آید و حتی کمی جلوتر ، هدایت جوان با تمام نیرو جای خیام

را می گیرد . ))

ایشان در پایان به این نکته ی مهم اشاره می کنند که مرحوم هدایت در این رساله :

 (( نکات غریبی در باره روحیه مغموم ، میل به افسردگی او ،خشم و ناامیدی از ظلم و « ریا کاری اطرافی های او » « لا ابالی بودنش نسبت به زندگی و زندگان » و « رنج هایی » که پیوسته آزارش می داد ، می گوید که بیشتر ما را از ساخت فکری و روانی هدایت جوان آگاه می کنند تا خیام و همین اشارت اولیه اما واضح ، در باره ی شخصیت کلی هدایت جای چندانی برای نظریه پردازی در باب علل اصلی اندیشه ها و حالات او در دوره های بعدی زندگی باقی  نمی گذارد . زیرا همانطور که می بینیم ، حتی خیام را نیز نمی توان عامل موثر اصلی در شکلدادن به اندیشه های او به شمار آورد .

این خود هدایت است که از همان هجده سالگی می کوشد تا شخصیت خود ، افکار ، ترس ها ، رنج ها و ماتم زدگی هایش را درلباس تفسیری از خیام ابراز کند . ))

 دکتر کاتوزیان با این جملات تفسیر خود را درباره ی رساله ی خیام به پایان برده و تحلیل رساله ی " انسان و حیوان " را آغاز می کنند :

(( رساله ی " انسان و حیوان " به مراتب طولانی تر است . می توان آن را پیش نویسی برای یک کار گسترده تر درباره ی گیاهخواری دانست که او پنج سال بعد در اروپا منتشر ساخت . 

قیمت فایل فقط 3,000 تومان

خرید

برچسب ها : صادق هدایت و ادبیات جدید فارسی , صادق هدایت , ادبیات جدید فارسی , صادق هدایت و ادبیات جدید فارسی , پروژه , پژوهش , مقاله , جزوه , تحقیق , دانلود پروژه , دانلود پژوهش , دانلود مقاله , دانلود جزوه , دانلود تحقیق

admin بازدید : 45 شنبه 15 آبان 1395 نظرات (0)

حکیم ابولقاسم فردوسی

حکیم ابولقاسم فردوسیدسته: زبان و ادبیات فارسی
بازدید: 1 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 25 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 13

حکیم ابولقاسم فردوسی ، حماسه سرا و شاعر بزرگ ایرانی در سال 329 هجری قمری در روستایی در نزدیکی شهر طوس به دنیا آمد طول عمر فردوسی را نزدیک به 80 سال دانسته اند، که اکنون حدود هزار سال از تاریخ درگذشت وی می گذرد

قیمت فایل فقط 3,000 تومان

خرید

حکیم ابولقاسم فردوسی

 

حکیم ابولقاسم فردوسی ، حماسه سرا و شاعر بزرگ ایرانی در سال 329 هجری قمری در روستایی در نزدیکی شهر طوس به دنیا آمد . طول عمر فردوسی را نزدیک به 80 سال دانسته اند، که اکنون حدود هزار سال از تاریخ درگذشت وی می گذرد.
فردوسی اوایل حیات را به کسب مقدمات علوم و ادب گذرانید و از همان جوانی شور شاعری در سر داشت . و از همان زمان برای احیای مفاخر پهلوانان و پادشاهان بزرگ ایرانی بسیار کوشید و همین طبع و ذوق شاعری و شور و دلبستگی او بر زنده کردن مفاخر ملی، باعث بوجود آمدن شاهکاری برزگ به نام «شاهنامه» شد .
شاهنامه فردوسی که نزدیک به پنجاه هزار بیت دارد ، مجموعه ای از داستانهای ملی و تاریخ باستانی پادشاهان قدیم ایران و پهلوانان بزرگ سرزمین ماست که کارهای پهلوانی آنها را همراه با فتح و ظفر و مردانگی و شجاعت و دینداری توصیف می کند .
فردوسی پس از آنکه تمام وقت و همت خود را در مدت سی و پنج سال صرف ساختن چنین اثر گرانبهایی کرد ،در پایان کار آن را به سلطان محمود غزنوی که تازه به سلطنت رسیده بود ، عرضه داشت ،
تا شاید از سلطان محمود صله و پاداشی دریافت نماید و باعث ولایت خود شود.سلطان محمود هم نخست وعده داد که شصت هزار دینار به عنوان پاداش و جایزه به فردوسی بپردازد. ولی اندکی بعد از پیمان خود برگشت و تنها شصت هزار درم یعنی یک دهم مبلغی را که وعده داده بود برای وی فرستاد.
و فردوسی از این پیمان شکنی سلطان محمود رنجیده خاطر شد و از غزنین که پایتخت غزنویان بود بیرون آمد و مدتی را در سفر بسر برد و سپس به زادگاه خود بازگشت.
علت این پیمان شکنی آن بود که فردوسی مردی موحد و پایبند مذهب تشیع بود و در شاهنامه در ستایش یزدان سخنان نغز و دلکشی سروده بود ، ولی سلطان محمود پیرو مذهب تسنن بود و بعلاوه تمام شاهنامه در مفاخر ایرانیان و مذمت ترکان آن روزگار که نیاکان سلطان محمود بودند سروده شده بود.
همین امر باعث شد که وی به پیمان خود وفادار نماند اما چندی بعد سلطان محمود از کرده خود پشیمان شد و فرمان داد که همان شصت هزار دینار را به طوس ببزند و به فردوسی تقدیم کنند ولی هدیه سلطان روزی به طوس رسید که فردوسی با سر بلندی و افتخار حیات فانی را بدرود گفته بود و در گذشته بود.
و جالب این است که دختر والا همت فردوسی از پذیرفتن هدیه چادشاه خودداری نمود و آن را پس فرستاد و افتخار دیگری بر افتخارات پدر بزرگوارش افزود

باید دانست که بن‌مایه‌های داستان‌های شاهنامه ساختهٔ فردوسی نیست و این داستان‌ها از دیرباز در میان ایرانیان رواج داشته‌اند. مثلاً در کتب پهلوی مانند بندهشن، ایاتکار زریران (که مشابهتهای بسیار با گشتاسب‌نامهٔ دقیقی دارد) و دینکرد تلمیحات و اشارات بسیاری به قهرمانان و پهلوانان شاهنامه وجود دارد. همچنین در اوستا خصوصا در نسک یشت‌ها اشارات فراوانی به بسیاری از شخصیتهای شاهنامه (پیشدادیان و کیانیان) شده است.

این قضیه در تمام آثار حماسی بزرگ به چشم می‌خورد به این معنا که در آغاز (و شاید برای مدتی مدید) داستان‌های حماسی در میان مردم دهان به دهان و از نسلی به نسلی سینه به سینه می‌گردد تا آنکه شاعر توانا و با ذوق و قریحه‌ای پدیدار شده و اثری بزرگ از روی آنها می‌آفریند.

مأخذ اصلی فردوسی در به‌نظم کشیدن داستان‌ها، شاهنامهٔ منثور ابومنصوری بود که چندی پیش از آن توسط یکی از سپهداران ایران‌دوست خراسان از روی آثار و روایات موجود گردآوری شده بود.

نیز شایان ذکر است که کتاب بسیار عظیمی در اواخر روزگار ساسانی به نام خوتای ‌نامگ (خدای‌نامه) تالیف شده بود که به یک معنا کتاب تاریخ رسمی شاهنشاهی به شمار می‌آمد. روزبه پسر دادوویه با کنیهٔ عربی «عبدالله بن مقفع» یا همان ابن مقفع مترجم کلیله و دمنه آن را به عربی ترجمه کرد. این کتاب یکی از مآخذ تقریباً همهٔ تاریخنگاران سده‌های آغازین اسلامی به شمار می‌آمد. از خوتای نامگ در شاهنامه با نام نامهٔ خسروان یاد شده‌است. «خوتای» برابر پهلوی «خدای» است که به معنی پادشاه به کار می‌رفته است. معنی مشابهی برای خدا هنوز هم در نامهایی چون «کدخدا» دیده می‌شود.

قیمت فایل فقط 3,000 تومان

خرید

برچسب ها : حکیم ابولقاسم فردوسی , حکیم , ابولقاسم , فردوسی , ابولقاسم فردوسی , حکیم ابولقاسم فردوسی , پروژه , پژوهش , مقاله , جزوه , تحقیق , دانلود پروژه , دانلود پژوهش , دانلود مقاله , دانلود جزوه , دانلود تحقیق

admin بازدید : 41 شنبه 15 آبان 1395 نظرات (0)

یغما نیشابوری

یغما نیشابوریدسته: زبان و ادبیات فارسی
بازدید: 1 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 12 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 10

بیش از 10 سال است كه یغما در نیشابور زندگی نمی كند و در هیچ جای دیگر این دنیا هم زندگی نمی كند امروز اگر بخواهی او را ببینی با تمام كوشش نبوغ بشری ، باز هم كار به جایی نمی رسد

قیمت فایل فقط 3,000 تومان

خرید

یغما نیشابوری

 

من یكی كارگر بیل به دستم ، بر من

نام شاعر مگذارید و حرامم مكنید

یغما نیشابوری

بیش از 10 سال است كه یغما در نیشابور زندگی نمی كند و در هیچ جای دیگر این دنیا هم زندگی نمی كند . امروز اگر بخواهی او را ببینی با تمام كوشش نبوغ بشری ، باز هم كار به جایی نمی رسد . یغما 16 سال است كه روی در نقاب خاك كشیده حیدرش می گفتند و خشتمال بود ، مرد بود و آزاده . در تمام روزهای زندگیش كار كرد و در تمام ایام حیاتش شعر گفت .

او در جایی می گوید : (( من از همان روزهای كودكی كه بزرگترهای صومعه در شبهای بی پایانی زمستان ، دور كرسی ، شاهنامه و امیر ارسلان می خواندند ، با لذت و ولع گوش می دادم . شاید می دانستم كه شعر در خونم می جوشد )) .

از آن روزها تا دوم اسفند 1366 هجری شمسی ، حتی یك بار ، نام قدر ، نزاع و خشم را نبرد و حتی یك نظر ، چشم از فقر برنداشت . آخرین شب عمرش را زیر یك سقف چوبی و در میان دیوارهای گلی كه با خشتهای خودش سامان گرفته بود خوابید و چنان آرامشی در درون داشت ، كه خوابش تا ابد خواهد پایید .

در جای دیگری می گوید : (( نام شناسنامه من ((یغما)) است . اما مردم هنوز این را باور نكرده اند . گمان می كنند تخلص من است . مردم در بسیاری از موارد گمان می كنند ، مردم اند دیگر ! ))

تحقیقاً هیچ آدمی از دیدنش ، جسارتش ، محبتش و خشتش پی به شعرش نمی بردد ، اما از شعرش همه اینها بر می آید . در طول 20 سال كه عقل داشتنم ، می دیدمش و می شناختمش .

از هیچ انسانی بد نگفت و هیچ حیوانی را آزار نداد . آدمها انسانها ، حیوانها ، هر كدام در جای خود بودند ، همه در جای خود .

حیدر ، فرزند محمد و كشور یغما ، از مهاجران كویر یزد – خور و بیابانك – بود كه دو نسل پیش از حیدر ، برای زیارت امام هشتم (ع) به مشهد آمدند و در بازگشت ، درماندند . هر طایفه به گوشه ای رفت و خانواده حیدر بیگ در صومعه مسكن گرفت .

حیدر ، پس از تولد تا 30 سال ، آدم خاصی نبود . شاید اصلاً آدمی نبود . بچه ای فقیر ، كودكی شرور ، نوجوانی نا آرام و عاشق پیشه ، جوانی كنجكاو ، بی سواد و باز هم عاشق ، مردمی در آستانه نیمه عمر .

هنوز به درستی نمی دانم یغما چگونه یكباره آنقدر خواندن آموخت و تا آن حد – نه فیلسوف بشود – به برخی رموز و دقایق ادبی ، تاریخ ادبیات ، علوم دینی و قرآن پی برد . آنچه از خودش شنیده ام این است كه این یك روند تدریجی و بطئی بود و در طول ده پانزده سال از ((آب ، بابا)) به سرایش شعر رسید . مادرم اما اعتقاد دیگری دارد و چون با او می ریسته ، نمی توان یكسره اعتقادش را انكار كرد ، اگر چه كاملاً هم پذیرفتنی نیست .

او می گوید : ((پدر خواب نما شد . او هیچ ، نه می دانست ، نه می خواند و یكباره . . . ))

(همسر یغما) سالها قبل از مرگش به دیگران گفته بود كه حیدر از سرباز خانه برای او نامه می نوشته و می فرستاده .

و هر چه بیشتر جستجو كردم كمتر به نتیجه رسیدم . نظر من همان است كه از یغما شنیدم. كوشش سالها ، قریحه ناب و خواهش بی انتها در دانستن به این كار استوارش كرد.

باید در حدود 40 سالگی ، او با این ابیاتش را سروده باشد و آخرین شعرش را دو سه روز قبل از مرگ . 24 سال و می گفت كه 40 هزار بیت شعر دارد . هرگز این گفته اش را نیاز مردم و اشعارش را نشمردم . و آنچه از این 40 هزار بیت شعر بشودش نامید ، آنقدر است كه 40 ساعت مدام طول می كشد بخوانی و بفهمی .

بیشترین سطور زندگی اش را در عشق نوشته و در سیاست ، هیچ نگفته است . اما همان گونه كه هر انسانی – حتی شاعر هم نباشد از هر درس سخن می گوید ، این آشفته فقیر و ازاد نیز در همه مقوله ، سخن دارد .

قیمت فایل فقط 3,000 تومان

خرید

برچسب ها : یغما نیشابوری , یغما نیشابوری , پروژه , پژوهش , مقاله , جزوه , تحقیق , دانلود پروژه , دانلود پژوهش , دانلود مقاله , دانلود جزوه , دانلود تحقیق

admin بازدید : 67 شنبه 15 آبان 1395 نظرات (0)

تاریخ زبان فارسی

تاریخ زبان فارسیدسته: زبان و ادبیات فارسی
بازدید: 1 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 22 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 12

نخست بخش یک هجایی (یک سیلابی) و این قسم زبانها را زبان­های ریشگی نامند، زیرا لغات این زبانها تنها یک ریشه است که به اول یا آخر آن هجاهایی نیفزودهاند

قیمت فایل فقط 3,000 تومان

خرید

تاریخ زبان فارسی

 

زبان ایرانی

دانشمندان زبان شناس برآنند که زبان های امروزی دنیا بر سه بخش است :

نخست - بخش یک هجایی (یک سیلابی) و این قسم زبانها را زبان­های ریشگی نامند، زیرا لغات این زبانها تنها یک ریشه است که به اول یا آخر آن هجاهایی نیفزودهاند. زبان چینی، آنامی و سیامی را از این دسته میدانند، در زبانهای ریشگی شمارهی لغتها محدود است، چنانکه گویند چینیان برای بیان فکر خود ناگریزند لغات را پس و پیش کنند یا مراد خود را با تغییر لحن و آهنگ کلمه بفهمانند.

دوم - بخش زبانهای ملتصق این زبانها یک هجایی نیست چه در لغات این زبان به هنگام اشتقاق هجاهایی بر ریشهی اصلی افزوده میشود ولی ریشهی اصلی از افزودن هجاها هیچگاه تغییر نمی‌کند و دست نمی‌خورد و هرچه بر او افزایند به آخر او الحاق میشود. مردمی که زبانشان را ملتصق خوانند اینانند :

1- مردم اورال و آلتایی که شاخهای از نژاد زردپوست میباشند مانند مغولان و تاتاران و ترکان و مردم دونغوز و فین و ساموئید و بیشتر ساکنان سیبریا و دشت قبچاق

2- مردم ژاپن و اهالی کره

3- دراوید و باسک از مردم هند

4-  بومیان آمریکا‌

5- مردم نوبی (جنوب مصر در آفریقا) مردم هُوتْ تِنْ تُتْ مردم کافرْ و سیاه پوستان آفریقا

6- مردم استرالیا

سوم - بخش زبانهای پیوندی، در این زبانها بر ریشه و مادهی  لغات هجاهایی افزوده میشود ولی نه تنها به آخر ریشه، بلکه به آخر و اول ریشه هم - دیگر اینکه ریشهی  لغت بر اثر افزایش تغییر می‌کند، گویی که ریشه با آنچه بر وی افزوده شده است جوش خورده و پیوند یافته است - به خلاف زبان ملتصق که چون ریشه تغییر نمی‌کند هجاهایی که بر ریشه افزوده است مثل آن است که به ریشه چسبانده باشند نه با او پیوسته باشد.

زبانهای پیوندی اینهاست :

الف - زبانهای سامی مانند عبری، عربی و آرامی که بعد سُریانی نامیده شد، و در عهد قدیم زبانهای فنیقی و بابلی و آشوری و زبان مردم «قرطاجنه» که شعبه بودهاند از فنیقیان و زبان حیمری.

ب - زبانهای مردم هند و اروپایی به معنی اعم: آریاییان هند - آریاییان ایران - یونانیان - ایتالیاییان - مردا سِلْت (بومیان اروپایی غربی) ژرمنی (آلمان و آنگلوساکسون و مردم اسکاندیناوی) - لِتْ و لیتوانی و سلاو (که روس و سلاوهای شرقی اروپا و مردم بلغار و صرب و سایر سلاوهای بالکان باشند)

علمای زبان شناسی برآنند که زبانهای بخش سوم از مراحل زبانهای بخش اول و دوم در گذشته و ترقی کرده تا بدین درجه رسیده است - یعنی این زبانها مستقلا در سیر تطور کمال یافته و به مرحلهای رسیده است که اکنون مشاهده میکنیم و ما در این پاره به تفصیل گفتگو خواهیم کرد.

 

زبان پارسی

فارسی زبانی است که امروز بیشتر مردم ایران، افغانستان، تاجیکستان و قسمتی از هند، ترکستان، قفقاز و بین النهرین بدان زبان سخن میگویند، نامه مینویسند و شعر می‌سرایند.

تاریخ زبان ایران تا هفتصد سال پیش از مسیح روشن و در دست است و از آن پیش نیز از روی آگاهیهای علمی دیگر میدانیم که در سرزمین پهناور ایران - سرزمینی که از سوی خراسان (مشرق) به مرز تبت و ریگزار ترکستان چین و از جنوب شرقی به کشور پنجاب و از نیمروز (جنوب) به سند و خلیج پارس و بحر عمان و از شمال به کشور سکاها و سارماتها (جنوبی روسیه امروز) تا دانوب و یونان و از مغرب به کشور سوریه و دشت حجاز و یمن میپیوست مردم به زبانی که ریشه و اصل زبان امروز ماست سخن می‌گفته‌اند.

زرتشت پیمبر ایرانی میگوید که ایرانیان از سرزمینی که «اَیْرانَ وَیجَ» نام داشت و ویژهی ایرانیان بود، به سبب سرمای سخت و پیدا آمدن ارواح اهریمنی کوچ کردند و به سرزمین ایران درآمدند. دانشمندان دیگر نیز دریافتهاند که طایفه ی «اَیْریا» از سرزمینی که زادگاه اصلی آنان بود برخاسته گروهی به ایران، گروهی به پنجاب و برخی به اروپا شتافتهاند و در این کشورها به کار کشاورزی و چوپانی پرداختهاند و زبان مردم ایران، هند و اروپا همه شاخههایی هستند که از آن بیخ رسته و باز هر شاخ شاخهی دیگر زده و هر شاخهبرگ و باری دیگرگون برآورده است.

در علم نژادشناسی مردم اروپایی را به هشت شعبه بخش کردهاند و زبان آنان را نیز از یک اصل دانستهاند به طریقی که گذشت.

ما را اینجا به سایر زبانها کاری نیست، چه آن علم خود به دانستنیهای دیگر که آن را زبان ‌شناسی و فقه اللغه گویند باز بسته است. ما باید بدانیم که تاریخ زبان مادری ما از روزی که نیاکان ما بدین سرزمین درآمدهاند تا به امروز چه بوده است و چه شده است و چه تطورها و گردشهایی در آن یافته است، از این رو به قدیمترین زبانهای ایران باز می­گردیم.

قیمت فایل فقط 3,000 تومان

خرید

برچسب ها : تاریخ زبان فارسی , تاریخ , زبان فارسی , تاریخ زبان فارسی , پروژه , پژوهش , مقاله , جزوه , تحقیق , دانلود پروژه , دانلود پژوهش , دانلود مقاله , دانلود جزوه , دانلود تحقیق

admin بازدید : 99 شنبه 15 آبان 1395 نظرات (0)

تباین و تنش در ساختار شعر « نشانی» سروده سهراب

تباین و تنش در ساختار شعر « نشانی» سروده  سهرابدسته: زبان و ادبیات فارسی
بازدید: 1 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 30 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 14

شعر کوتاه «نشانی» در زمره‌ی معروف‌ترین سروده‌های سهراب سپهری است و از بسیاری جهات ‏می‌توان آن را در زمره‌ی شعرهای شاخص و خصیصه‌نمای این شاعر نامدار معاصر دانست

قیمت فایل فقط 3,000 تومان

خرید

تباین و تنش در ساختار شعر « نشانی» سروده  سهراب

 

شعر کوتاه «نشانی» در زمره‌ی معروف‌ترین سروده‌های سهراب سپهری است و از بسیاری جهات ‏می‌توان آن را در زمره‌ی شعرهای شاخص و خصیصه‌نمای این شاعر نامدار معاصر دانست. این شعر ‏نخستین بار در سال 1346 در مجموعه‌ای با عنوان حجم سبز منتشر گردید که مجلد هفتم (ماقبل ‏آخر) از هشت کتاب سپهری است. همچون اکثر شاعران،  سپهری با گذشت زمان اشعار پخته‌تری ‏نوشت که هم به‌لحاظ پیچیدگیِ اندیشه‌های مطرح شده در آن‌ها و هم از نظر فُرم و صناعات ادبی، ‏در مقایسه با شعرهای اولیه‌ی او (مثلاً در مجموعه‌ی مرگ رنگ یا زندگی خواب‌ها) در مرتبه‌ای ‏عالی‌تر قرار دارند. لذا « نشانی» را باید حاصل مرحله‌ای از شعرسراییِ سپهری دانست که او به مقام ‏شاعری صاحب‌ سبک نائل شده بود

از جمله به دلیلی که ذکر شد، بسیاری از منتقدان ادبی و محققانِ شعر معاصر « نشانی» را در ‏زمره‌ی اشعار مهم سپهری دانسته‌اند و بعضاً قرائت‌های نقادانه‌ای از آن به دست داده‌اند. برای مثال، ‏رضا براهنی در کتاب طلا در مس به منظور ارزیابی جایگاه سپهری در شعر معاصر ایران از «نشانی» ‏با عبارت « بهترین شعر کوتاه سپهری» یاد می‌کند (514) و در تحلیل نقادانه‌ی آن به‌منزله‌ی « یک ‏اسطوره‌ی جست‌ وجو» (515) می‌نویسد: «”نشانی“ از نظر تصویرگری و از نظر نشان دادن روح ‏جوینده‌ی بشر، یک شاهکار است» (519). ایضاً سیروس شمیسا هم در کتاب نقد شعر سهراب ‏سپهری اشاره می‌کند که: « یکی از شعرهای سپهری که شهرت بسیار یافته است، شعر ”نشانی“ از ‏کتاب حجم سبز است که برخی آن را بهترین شعر او دانسته‌اند»، هرچند که شمیسا خود با این ‏انتخاب موافق نیست (263).‏

صَرف نظر از دلایل متفاوتی که منتقدان و محققان برای برگزیدن «نشانی» به‌عنوان بهترین ‏شعر سپهری برشمرده‌اند، نکته‌ی مهم‌ تر این است که همگیِ ایشان تفسیری عرفانی (یا متکی به ‏مفاهیم عرفانی) از این شعر به دست داده‌اند. برای مثال، براهنی در تبیین سطر اول شعر («خانه‌ی ‏دوست کجاست؟») استدلال می‌کند که «خانه وسیله‌ی نجات از دربه‌ دری و بی هدفی است؛ و ‏دوست، عارفانه‌اش معبود، عاشقانه‌اش معشوق، و دوستانه‌اش همان خود دوست است. و یا شاید ‏تلفیقی از سه: یعنی هم معبود و معشوق و هم محبوب» (516). لذا « رهگذر» در این شعر « راهبر ‏است و نوعی پیر مغان است که رازها را از تیرگی نجات می‌دهد» (همان‌جا) و « گل تنهایی » ‏می‌تواند « گل اشراق و گل خلوت کردن معنوی و روحی » باشد (518). شمیسا نیز با استناد به ‏مفاهیم و مصطلحات عرفانی و با شاهد آوردن از آیات قرآن و متون ادبیِ عرفانی از قبیل مثنوی و ‏گلشن راز و منطق الطیر و اشعار حافظ و صائب، « نشانی » را قرائت می‌کند. از نظر او، « در این شعر، ‏دوست رمز خداوند است . . . نشانی، نشانیِ همین دوست است که در عرفان سنّتی بعد از طی ‏منازل هفتگانه می‌توان به او رسید» (4-263). مطابق قرائت شمیسا، این شعر واجد رمزگانی است ‏که در پرتو آموزه‌های عرفانی می‌توان از آن رمزگشایی کرد. در تلاش برای همین رمزگشایی، ‏شمیسا هفت نشانی‌ای را که سپهری در شعر خود برای رسیدن به خانه‌ی دوست برشمرده است ‏برحسب هفت منزل یا هفت وادیِ عرفان چنین معادل‌ سازی می‌کند:« درخت سپیدار = طلب، ‏کوچه‌باغ = عشق، گل تنهایی = استغنا، فواره‌ی اساطیر و ترس شفاف = معرفت و حیرت، صمیمیت ‏سیّال فضا = توحید، کودک روی کاج = حیرت، لانه‌ی نور = فقر و فنا» (264).‏

وجه اشتراک هر دو قرائتی که اشاره شد، استفاده از یک زمینه‌ی نظری برای یافتن معنا در ‏متن این شعر است. به عبارتی، هم براهنی و هم شمیسا فهم معنای شعر سپهری را در گرو دانستن ‏اصول و مفاهیمی فلسفی می‌دانند که خارج از متن این شعر و از راه تحقیقی تاریخی در کتب ‏عرفان باید جست. قصد من در مقاله‌ی حاضر این است که رهیافت متفاوتی را برای فهم معنای این ‏شعر اِعمال کنم. در این رهیافتِ فرمالیستی (یا شکل‌مبنایانه)، اُسِ اساس نقد را خود متنِ شعر ‏تشکیل می‌دهد و لاغیر. لذا در این‌جا ابتدا آراء فرمالیست‌ها («منتقدان نو») را درباره‌ی اهمیت ‏شکل در شعر به اجمال مرور خواهم کرد و در پایان قرائت نقادانه‌ای از « نشانی» به دست خواهم داد ‏که ــ برخلاف تفسیرهایی که اشاره شد ــ متن شعر سپهری را یگانه شالوده‌ی بحث درباره‌ی آن ‏محسوب می‌کند، با این هدف که از این طریق نمونه‌ای از توانمندی‌های نقد فرمالیستی در ادبیات ‏ارائه کرده باشم.‏

الف- نحله‌ی موسوم به « نقد نو» در دهه‌ی 1930 توسط محققان برجسته‌ای پایه‌گذاری شد که برخی از ‏مشهورترین آن‌ها عبارت بودند از کلینت بروکس، جان کرو رنسم، ویلیام ک. ویمست، الن تِیت و ‏رابرت پن وارن. شالوده‌ی آراء این نظریه ‌پردازان این بود که ادبیات را نباید محمل تبیین مکاتب ‏فلسفی یا راهی برای شناخت رویدادهای تاریخی یا بازتاب زندگینامه‌ی مؤلف پنداشت. دیدگاه غالب ‏در نقد ادبی تا آن زمان، آثار ادبی را واجد موجودیتی قائم به ذات نمی‌دانست. ادبیات مجموعه‌ای از ‏متون محسوب می‌گردید که امکان شناخت امری دیگر را فراهم می‌ساخت. این « امر دیگر» ‏می‌ توانست یک نظام اخلاقی باشد و لذا استدلال می‌شد که عمده‌ ترین فایده‌ی‌ خواندن ادبیات، ‏تهذیب اخلاق است. از نظر گروهی دیگر از منتقدانِ سنتی که ادبیات را آینه‌ی تمام ‌نمای ذهنیت ‏مؤلف می‌دانستند، خواندن هر اثر ادبی حقایقی را درباره‌ی احوال شخصیِ نویسنده بر خواننده معلوم ‏می‌کرد. پیداست که در همه‌ی این رویکردها، آنچه اهمیت می ‌یافت محتوای آثار ادبی بود، اما خود ‏آن محتوا نیز در نهایت تابعی از عوامل تعیین‌کننده‌ی بیرونی محسوب می‌گردید، عواملی مانند ‏مکاتب فلسفی یا نظام‌های اخلاقی یا روانشناسیِ نویسنده. خدمت بزرگ فرمالیست‌ها به مطالعات ‏نقادانه‌ی ادبی این بود که با محوری‌ ساختن جایگاه شکل در نقد ادبی، ادبیات را به حوزه‌ای قائم به ‏ذات تبدیل کردند و آن را از جایگاهی برخوردار ساختند که تا پیش از آن زمان نداشت. 

قیمت فایل فقط 3,000 تومان

خرید

برچسب ها : تباین و تنش در ساختار شعر « نشانی» سروده سهراب , تباین , تنش , ساختار شعر , نشانی , سروده سهراب , تباین و تنش , ساختار شعر « نشانی» , تباین و تنش در ساختار شعر « نشانی» , تباین و تنش در ساختار شعر « نشانی» سروده سهراب , پروژه , پژوهش , مقاله , جزوه , تحقیق , دانلود پروژه , دانلود پژوهش , دانلود مقاله , دانلود جزوه , دانلود تحقیق

admin بازدید : 139 شنبه 15 آبان 1395 نظرات (0)

حکیم عمر خیام

حکیم عمر خیامدسته: زبان و ادبیات فارسی
بازدید: 1 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 155 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 45

عمرخیام یگانه بلبل داستان سرای گلشن شعر وشاعری ایران است که ترانه های دلپذیر ونغمات شورانگیز او دنیا پسند است

قیمت فایل فقط 8,000 تومان

خرید

حکیم عمر خیام

 

مقدمه

 

عمرخیام یگانه بلبل داستان سرای گلشن شعر وشاعری ایران است, که ترانه های دلپذیر ونغمات شورانگیز او دنیا پسند است. تاکنون هیچ یک از شعرا ونویسندگان وحکما واهل سیاست این سرزمین به اندازه ی او در فراخنای جهان شهرت نیافته اند. خیام تنها متفکر ایرانی است که زنده وپاینده بودن نام وگفته ی او در میان تمام دنیا مسلم است. نه بس در پیش شرق شناسان وعلما وادبای مغرب زمین, بلکه در نزد عامه ی کسانی که با خواندن ونوشتن سرکاری دارند. شاید بیش از یک نیمه از متمدنین عرصه ی گیتی به نام او آشنا وبه رباعیاتی که حکیم از روی ذوق طبیعی می سروده است مفتون اند. ایران باید به خود ببالد که درآغوش خویش چنین گوینده ای پرورده که مایه سرافرازی وبلند آوازگی او گردیده است. (1)  

 

داشتن قضاوتی عادلانه راجع به هر موضوعی ، تحلیلی همه جانبه را طلب می كند حكیم عمر خیام نیشابوری چهره ای است كه گر چه در یكصد و پنجاه سال گذشته چه در داخل ایران و چه در خارج از ایران رفته رفته به شهرت و جایگاهی بالنسبه درخور دست یافته است، ولی هنوز برای بازشناخت تمامی ابعاد این شخصیت والای فرهنگی ایران و رسیدن به قضاوتی نسبتا صحیح درباره او به كاركردن بیشتر وبیشتر برروی آثار او و دقیق شدن در گفته هاو نوشته ها راجع به وی و بویژه مروری دوباره بر اوضاع و احوالی كه اوتحت آن زیست و تلاش كرد، نیاز است.(2)

 

حكیم عمر خیام ریاضی دان ومنجم ایرانی وسراینده رباعیات نغز را همه می شناسند. چند هزار مقاله وكتاب درباره او به زبانهای مختلف در جهان به چاپ رسیده,كه بیش از نودوپنج در صد آنها با رباعیات وی پیوند می یابد.انبوه كتابها ومقالاتی كه غربیها درباره عمر خیام نوشته اند,غالبا در گرد محور " می نوش" و "خوش نوش"  می گردد,كه در نگاه اول بعضی از رباعیات منسوب به او به چشم می خورد,ولی از مقام والای علمی خیام كمتر سخن به میان می آورند.

 

كارهای علمی خیام, تقریبا تا آغاز شهرت رباعیات اودرغرب(1859 م)ونخستین ترجمه رساله جبر ومقابله وی از تازی,به نظر ناشناخته مانده بود,ولی پس از آن پژوهشگران تاریخ علوم ریاضی بدان بیشتر روی آورده اند.       

 

در جهان تند رو امروز,كشفیات علمی زود كهنه می شوند,از این رو پژوهش در فراورده های دانش سده های دور,مانند كارهای ریاضی عمر خیام كه مورد توجه كارشناسان تاریخ علم است,برای دانشوران علوم جدید تازگی خواهد یافت,ولی دلیری او در عیارگیری از دانشهای سنتی وكوشش او در نو آوری كهنگی نمی پذیرد. همچنین بدایع هنری وادبی كه از كارگاه مغزاین متفكرخراسانی جهان بین,بیرون تراویده شعر ناب وسخن ماندگار است.

 

سیمای خیام در اذهان چنین به نظر می آید: دانشمندی متفكر,اهل حساب وتیز بین,به دور از مسائل خرد,مكتبی واجتماعی,قهرمان هم آوردی با دشواریهای بنیادی فلسفی وریاضی مانند چگونگی حد ها وامكانات عقلی در برابر محالات,اندیشمندی دلیر كه از سیطره امپراطوری گسترده هزار وپانصد ساله هندسه اقلیدسی به در می رودوپرچم استفلال بر می افرازد,آزاد اندیشی بی پروا كه مدعیان علم وداوریهای جزمی را به چیزی نمی گیرد,ولی آنگاه كه با مردم معمولی سخن می گوید,عصاره تفكرات بلند فلسفی خود را بی تقید وپیچیدگی,در قالب چهار پارههای زیبا برایشان بیان می كند.

 

خیام بی انكه درس مكتبی بدهد,پند وموعظه در میان بیاورد خواننده را آگاهی و هوشیاری می بخشد. چیزهایی را كه فیلسوفان در الفاظ پیچیده و نامانوس و دور و دراز می پوشانند,او به سادگی وزیبایی وكوتاهی می آفریند وجلوه گر میكند.

 

زندگینامه  عمر خیام

 

دوران کودکی

 

خواجه امام الحق حكیم عمر بن ابوالفتح عمربن ابراهیم خیامی مشهور به خیام, فیلسوف, ریاضی دان, منجم, شاعرو یكی از بزرگترین دانشمندان ایرانی واز مفاخر ملی ایران است كه در 12 محرم سال439ه.ق در نیشابور متولد شد.

 

حکیم عمر خیام سنین پنج وشش سالگی را در حالی پشت سر گذاشت که پدرش ابراهیم با کوره سوادی که داشت کم کم احساس می کرد که برا ی بیشتر سوالات او پاسخ کاملی ندارد. وی در فاصله حدود سه ماه, قرا ئت ظاهر قرآن را به خوبی آموخت ولی در مورد معنای آن نمی توانست از پدرش کمک بگیرد. ابراهیم پدرش در نظر داشت که عمر را به مکتبی بسپارد که زیر نظر مولوی قاضی محمد اداره می شد, به همین جهت به مدسه ی علمیه ای در کنار مسجد جامع بود رفت, مدرسه ای دارای حجرات متعددی بود ودرآنجا دروس مقدماتی از قبیل خواندن فارسی, خواندن قرآن, مقدمات عربی- مقدمات حساب, احکام فقهی وکمی ادبیات وعربی تدریس می شد. عمر در کمتر از فاصله ی دوسال همه ی دانستنی های مقدماتی را که طلاب و کودکان دیگر در فاصله چند سال می خواندند, فراگرفت. سر عت او درفراگیری به قدری شدید بود که مولوی قاضی محمد شخصا به پدرش پیشنهاد کرد تا عمر را به مکتب " خواجه ابوالحسن انباری " راهنمایی کند, زیرا ذهن خارق العاده عمر تقاضای علمی بیش از میزان تعلیمات مدرسه قاضی را داشت.

 

قاضی ابو الحسن انباری, حکیم وریاضی دان معروفی بود, در مکتب او بیشتر به تدریس هندسه وهیئت پرداخته می شد. نبوغ, ذهن باز, قدرت تجزیه وتحلیل چشمگیرعمرزبانزد همگان شده بود ودربدو ورود توجه خواجه را نیز به خود جلب کرد. خواجه مبانی واصول هندسه, ریاضیات وهیات را به عمر آموخت.

 

که پس از مدتی خود قاضی ابوالحسن انباری, از هوش ودقت نظر وذکاوتی بسیار بیشتر از همه شاگردان برای پدرعمر سخن گفت وبیان کرد که تنها نباید وی رابه همین مکتب بفرستد بلکه برای تحصیل علوم حکمت, عرفان, اخلاق وتکمیل معلومات قرآنیه به مکتب " امام موفق نیشابوری" برود تا از نفس مبارک واخلاق مهذب ایشان هم بهره گیرد, همچنین اگر بتواند پس از تکمیل این دروس به محضرجناب ناصرالمله والدین " شیخ محمد منصور" برای تحصیل فلسفه حاضر شود.

 

عمر اکنون جوانی رشید, اما بسیار مودب نکته سنج وکم سخن بود. در این ایام شوق تحصیل در مکتب بزرگترین دانشمند نیشابور سراسر وجودش را فراگرفته بود.عمر به مکتب امام موفق نیشابوری راه یافت و باشوقی وافر آنچه را که استاد تدریس می کرد به خوبی می آموخت, ضمنا هم زمان با این مکتب, پس از پایان یافتن تحصیل ازمکتب خواجه ابوالحسن, راه محضر شیخ منصور, استاد سنایی شاعر معروف نیز به روی وی باز شد. در خشش بنیه ی علمی عمر آنچنان بود که هر چند از لحاظ سنی, از سایر همشاگردیهای خود کوچکتر بود ولی آنان را وامی داشت تا اولا به او احترام بگذارند, ثانیا هر مشکل درسی را که برایشان پیش می آمد به او رجوع می کردند. دراین ایام به تدریج به جز دوستان نزدیک عمر, بقیه او را  "عمرخیامی" یا "خیامی" صدا می زدند. او نیز در میان شاگردان امام موفق به دو"حسن" بیشتر علاقه مند شده بود. " حسن بن علی طوسی" و "حسن بن علی صباح حمیری" که چون هر دونامشان حسن ونام پدرشان علی بود, خیامی ودیگران آنها را به نام "حسن صباح" و"حسن طوسی" می نامیدند.

 

تحصیل عمر خیامی نزد استادش "محمدمنصور" که درفلسفه ی عصر خویش استادی نامور بود , شور وحالی دیگر داشت. دراین مکتب, عمر خیامی با کتب ابن سینا وآراء این فیلسوف نابغه آشنا شد وچنان شیفته ی آثار وی گردید که مطالعه ی کلیه ی آثار بوعلی سینا را وجهه همت خویش قرار داد وبه تدریج آنچنان در شناخت آراء الهی, فلسفی وعلمی بوعلی تبحـّر پیدا کرد که او را شاگرد بوعلی نامیدند, به گونه ای که هر کس درآثار وافکار بوعلی سوالی داشت به عمر خیامی رجوع می کرد. خیامی تقریبا اکثر نظریات بوعلی را بااستنباط های خود منطبق می دید.

 

دوران نوجوانی وجوانی

 

مکتب امام موفق نیشابوری, شیخ محمد منصوری ودگر اساتید نیشابور, دیگر پاسخ سوالات ذهن کجکاو عمر خیامی را نمی داد, او هر چه بزرگتر می شد, هر چه بیشتر مطالعه می کرد وهرچه بیشتر می جست, کمتر می یافت. رسیدن به هر پاسخی برای او مساوی با دسترسی به دهها سوال جدید بود. کم کم محیط علمی نیشابور تشنگی سیراب ناشدنی خیامی را پاسخگو نبود. او دیگر چهره ای موقر, نامی وشناخته شده داشت, در این ایام کم کم به خیام معروف شد.(1)

 

سپس به سمرقند مهاجرت كرد ودر این زمان دو رساله تحریركردوبه جستجوی حامی ومشوقی برآمد.وی رساله هایی را که به تحریر در آورده بودرا به ابوطاهرعبدالرحمن احمد(484_430)قاضی القضات سمرقند تقدیم كرده و مورد توجه وحمایت ابوطاهر وسایر بزرگان سمرقند قرار گرفت.در آنجا كتاب بی نهایت مهم جبرومقابله را به زبان عربی نوشت.

 

روزی از مسافری دانشمند که از بلخ می آمد وبرای کسب و تجارب بیشتر جهانگردی می کرد شنید که در شهر بلخ, مدارس علمی وسیع تری وجود دارد, به ویژه نام کتاب "مخروطات" نوشته "آپولونیوس" ریاضیدان معروف یونانی را نیز شنید, که نسخه ای از آن در تملک یکی از مشاهیر شهر بلخ است, خیام به شوق دیدن آن کتاب واحتمال اجازه ی نسخه برداری از آن راهی بلخ شد.

 

خیام پس از مدتی که در بلخ زیست وبا علوم آن مرکز آشنا شد, تصمیم داشت که برای تکمیل دانش خود به " ری" برود که ناگهان قاصدی از نیشابور رسید وبیماری سخت پدر را به او خبر داد.خیام نیز با عجله اسباب سفر مهیا کرد وبدین منظور که بار دیگر چهره پدر راببیند عازم نیشابور شد. وقتی خیام به نیشابور رسید , ابراهیم هنوز رمقی داشت, وهنوز شب به پایان نرسیده بود که دست در دست عمر وسربر زانوی فرزندش جان سپرد.

 

خیام در بازگشت به نیشابور, درعین اینکه از زندگی متنعمی برخوردار نبود, اما به موقعیت علمی واجتماعی خویش قانع بود وعرصه ی تدریس و ادامه تحقیق را وجهه همت خویش قرار داد. او ازمیان همه ی دانشها بیشتر به نجوم, ریاضیات وفلسفه عشق می ورزید وهرچند در ادب فارسی وعربی , حدیث وقرآن وفقه نیز متبحر بود اما مشرب فلسفی را انتخاب کرده واز شهرت وگرایش به فقه وعلوم دینی اکراه داشت. (2)

 

كسی كه گوهر یگانه نیشابور بود,نیشابوری كه به خاطر مهاجرت دانشمندان سراسر عالم مركزیت فرهنگی داشت وخیل دانشجویان از دورترین نقاط مغرب و مشرق به این شهر جذب می شدند.در عنفوان جوانی چنان در كارش معروف شد كه سلطان جلال الدین ملك شاه سلجوقی در سال 467ق(والبته به تدبیر وزیر ایرانی اش)برای اصلاح تقویم نجومی به كار دعوتش كرد.او این دعوت را پذیرفت ودر اصفهان همراه با منجمین روزگارش رصدخانه مهم اصفهان را بنا كرد.پس از اقامت در نیشابور به كارهای مختلف اشتغال داشت,پایه اصلی شهرتش پزشكی و تنجیم بود. به عنوان حاذق ترین پزشك روزگار برای معالجه سلاطین مقتدر سلجوقی به دربار میرفت,معالجه اش بر روی سنجر سلجوقی معروف است.ستاره خوانی را از جنبه های نامطلوب شغل خویش می شمرد و به ندرت پیشگویی می كرداما به شهادت تاریخ همواره پیش گویی هایش درست از آب در میامد.

 

به گفته علی بن القاضی_الاشرف یوسف القفظی(در اخبار الحكما)علامه زمان بود وبه تدریس تمام علوم یونان می پرداخت.دقت وپاكیزگی نوروز ما از اوست ونو شدن سال یا تحویل آفتاب را از برج حوت به برج حمل تغییر دادوكتاب اقلیدس او در كتاب خانه لیدن هلند است ,رساله وجود وی در موزه لندن,رساله جسم مركب او در كتابخانه آلمان است,با رساله كون و تكلیف سعی به حل علمی مساله خیر وشر كرد,و موسیقی دان بزرگی در عصر وزمان خود بوده و كتاب شرح المسائل من كتاب الموسیقی را نوشته.

 

قیمت فایل فقط 8,000 تومان

خرید

برچسب ها : حکیم عمر خیام , حکیم عمر خیام , پروژه , پژوهش , مقاله , جزوه , تحقیق , دانلود پروژه , دانلود پژوهش , دانلود مقاله , دانلود جزوه , دانلود تحقیق

admin بازدید : 63 شنبه 15 آبان 1395 نظرات (0)

آرایه‌های لفظی

آرایه‌های لفظیدسته: زبان و ادبیات فارسی
بازدید: 2 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 10 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 6

به آن دسته از آرایه‌های ادبی که از تناسب های آوایی و لفظی میان واژه ها پدید می‌آید می‌گو یند

قیمت فایل فقط 3,000 تومان

خرید

آرایه‌های لفظی

 


به آن دسته از آرایه‌های ادبی که از تناسب های آوایی و لفظی میان واژه ها پدید می‌آید می‌گو یند.

 

واج آرایی (نغمه حروف)

 

به تکرار یک واج صامت یا مصوت در یک بیت یا عبارت گفته می‌شود به گونه‌ای طنین آن در گوش بر جای بماند و باعث پیدایش موسیقی آوایی در آن بخش از سخن شود

 

رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار          دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود

 

سجع

 

هر گاه واژه‌های پایانی دو قرینه کلام در واج آخر مشترک باشند آرایه سجع پدید می‌آید و آن دو جمله را مسجع می‌خوانند. معمولا هر قرینه از یک جمله تشکیل می‌شود.اما گاهی نیز یک قرینه از دو یا چند جمله کوتاه پدید آمده است. همچنین در اغلب نمونه‌های نثر مسجع واژه‌های پایانی دو جمله در بیش از یک حرف مشترکند و در واقع هم قافیه می‌باشند. هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است و چون بر می‌آید مفرح ذات (سجع در بین حیات و ذات است)

 

ترصیع

 

هر گاه اجرای دو بخش از یک بیت یا عبارت، نظیر به نظیر، هم وزن و در حرف آخر مشترک باشند.        ای منور به تو نجوم جلال          وی مقرر به تو رسوم کمال

 

آرایه جناس را باید به دو نوع اصلی تقسیم کرد

 

جناس تام

 

هر گاه واژه‌ای دو بار در یک بیت یا عبارت به کار رود و هر بار معنایی متفاوت از آن برداشت شود.          خرامان بشد سوی آب روان          چنان چون شده باز یابد روان 

قیمت فایل فقط 3,000 تومان

خرید

برچسب ها : آرایه‌های لفظی , آرایه‌های لفظیپروژه , پژوهش , مقاله , جزوه , تحقیق , دانلود پروژه , دانلود پژوهش , دانلود مقاله , دانلود جزوه , دانلود تحقیق

admin بازدید : 57 شنبه 15 آبان 1395 نظرات (0)

ادبیات معاصر امریكا

ادبیات معاصر امریكادسته: زبان و ادبیات فارسی
بازدید: 1 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 95 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 87

این مطالعات دیر انجام كه با ادبیات معاصر امریكا آغاز شد طولی نكشید كه سر زندگی اصالت و توانایی این ادبیات ،همه حواسم را به خود مشغول داشت

قیمت فایل فقط 12,000 تومان

خرید

ادبیات معاصر امریكا

 

پیشگفتار

این مطالعات دیر انجام كه با ادبیات معاصر امریكا آغاز شد طولی نكشید كه سر زندگی اصالت و توانایی این ادبیات ،همه حواسم را به خود مشغول داشت . فاكنر ،اونیل و همینگوی نویسندگان ژرف اندیش و قدرتمندی بودند كه مقام رمان و نمایش امریكا را تا حد رمان و نمایش انگلستان ،آلمان و فرانسه ارتقا دادند ، زیرا هنگامی كه جایزه نوبل در 1949 به نویسنده گمنامی اهدا شد كه ظاهراً در مردابهای میسی سی پی گم شده بود و یا در سال 1954 به جهانگرد ریش و پشم دار سالخورده ای تعلق گرفت كه شهر پاریس از سی سال پیش او را روزنامه نگاری تهیدست می شناخت كه زیر سقفی در حال فرو ریختن با ماشین تحریر كهنه اش كانجار می رفت ، غولهای ادبی اروپا از جا پریدند . انتقاد از من رواست ، چرا كه تا 1966 فقط یك رمان از همینگوی و یك رمان از استین بك خوانده و اصلاً كتابی از فاكنر نخوانده بودم . اكنون نیز از ادبیات كانادا ، مكزیك و امریكای جنوبی چیزی نمی دانم ، هر خواننده آگاهی این نكته بی دردسر ، تنگ نظرانه و توهین آمیز برای « ایالات متحده » ای است به سادگی حدس بزند . به راستی چه كسی به ما صفتی ملی عطا خواهد كرد ؟

باری ، من از « صراحت » عریان بسیاری از نویسندگان متوسط امریكا در بیان اعمال محرمانه تنمان ، اندكی یك خورده ام . ممن پیوریتن1 معصومی نیستم و آن قدر در رگهایم خون فرانسوی – كانادایی جریان دارد كه اگر شوخی زشتی با زیركی بیان شود یا حتی دیدن فیلم « عریانی » هم ممكن است مذاقم خوش بیاید . من پیش خود فرض كرده بودم ، هر كس كه آن قدر هوش و حواس دارد كه بتواند كتابی بنویسد ، خود به خود می داند ، برخی واژه های تند و رك بوی زننده ای از مصداق خود و محیط آن مصداق را با خود دارند ، چون این گونه واژه ها می تواند هر شعری را كه شاید درباره تن و بدن باشد ، به فضاحت بكشاند ، لذا این دسته نویسندگان در آثاری كه پیش چشم ما گشوده می شود و با ما تماس حاصل می كند از واژگانی استفاده می كنند كه از پیش ضد عفونی شده است . یعنی در گفتگو از اسرار خلوت و رختخواب به شیوه غیر مستقیم و فرهیخته ای متوسل می شوند . وقتی این گونه خودداریها مورد توجه قرار گیرد ، ادراك آدمی تند و تیزتر می شود . و درگیریها و تضادها هم كندتر می شوند و اینك كه دادگاههای ما كم و بیش برای تعریف قبح دست از تلاش برداشته اند ، سالها در هرزه نگاری چه بهنجار و چه ناهنجار غوطه خواهیم خورد ، باشد كه این وضعیت با افزایش آزادی تخفیف یابد . كتابهایی مانند كندی2 عادی خواهند شد و خوانندگان بالاتر از دیپلم را تحریك نخواهند كرد ؛ همان گونه كه ساقهای زنان ، چندان هوسی در دل مردان بر نمی انگیزد و در ضمن باید اذعان كنم كه رمانهایی مانند آخرین راه خروجی به بروكلین3 اگرچه تهوع آورند ، آزاد باشد تا ژرفای انحطاطی را كه در پس رفاه كور و گیج ما پنهان است ، به ما بنمایاند . به این نكته نیز اعتراف كنم كه من این كتابها را خوانده ام .

كتابهای دیگری هم خوانده ام كه دوست دارم پیش از آنكه با فراغت درباره فاكنر سخن بگویم ؛ كمی هم از آنها بگویم . نویسندگان قدرتمند و مبتكر بسیاری در ایالات متحده امریكا هستند كه برخی از ایشان در برابر وسوسه هرزه نگاری مقاومت كرده اند . من سال بلو را همچون هنرمند بی ریایی كه هرگز دستنوشته اش را به چاپ نمی سپارد مگر آنكه همدردی پر احاساس و هنرمندی كمال یافته4 خویش را به آن منتقل كند ، محترم می شمارم . شهرهای در حال گسترش ما ، هر ساله هزار نفر مانند هرزوگ را به وجود می آورند : شوهری كه صبورانه كلاه قرمساقی بر سر می گذارد ، پدری شیفته فرزندان اما سهل انگار مردی خوش نیت اما سست اراده و بیحال كه در میان تخته پاره الهیاتی درهم شكسته به دست و پازدن مشغول است .

بدو ، ربیت ! اثر جان آپدایك5 تصویری غم انگیز ، لیكن گیرای مردی را به دست می دهد كه از محیطی مرگبار ع از غروری كاذب و از ادراكی كم مایه – در تشخیص خیر و شر – رنج می برد . هر شهر امریكا صدها ربیت آنگسرومز در خود دارد كه پس از مشاهده سستی و سقوط پیوندهای اخلاقیش از پا در می آید و ما خود را شریك جرم احساس می كنیم . ادبیات زمان ما انباشته از آثار قهرمانان مچاله شده ای است كه می پنداشتند با مرگ آورنده ده فرمان ، این مفاهیم نیز منسوخ شده اند 6. آپدایك در كتاب زوجها همه توان خود را برای بیان خیر و شر به كار می گیرد : شاهكاری از ادراكی نافذ و ژرف . طنزی خشمناك در تشریح اجتماعی كه عزمی « بی پروا هم » برای آوردن رازهای شیرین عشق و تن در سخان ركیك مردان و زنان به پهنه وضوح ادبیات دارد و من با خواندن هر صفحه آن سخت یكه خوردم ؛ لیكن در میان رسوب اخلاقی آن ع بینشهای درخشان بسیار و ادراكی موجز یافتم : « سرنوشت همه آنان در این عصر ، عصری از اعصار تاریك كه در میان هزاره ها و در میان مرگ و تولد مجدد خدایان – به هنگامی كه هیچ دستاویزی جز جاذبه های سیارات ، سكس و رواقیگری وجود ندارد – منوط به آن است . »

فرانسیس اسكات فیتز جرالد ( 1940- 1896 ) در خانواده های پرهیزگار و كاتولیك به دنیا آمد . ایمانش را از كف داد و از اینكه كلیسا كتابهایش را تحریم كرد ، رنج بسیار برد . شاید به همین دلیل است كه من كتاب شب لطیف است7 را با حرارت بیشتری پذیرا شدم تا گتسبی بزرگ را كه عموماً بهترین كار او شمرده می شود . كتاب اول اساساً داستانی اسرار آمیز است ( كی ، كی را كشت ؟ ) با طرحی هیجان انگیز و پایانی دراماتیك ؛ هزاران كتاب از این نوع وجود دارد . كتاب دیگر ، نتیجه تلاش دلیرانه مرد ایرلندی رمانتیكی بود كه می كوشید تا – تقریباً به گونه ای بالینی – سقوط یك ایده الیست را بر اثر وسوسه و شور بختی ، درگیر زنبارگی و میخوارگی توصیف كند . وقتی دیدم نویسنده هیچ گونه رنگ خوشبینانه ای بر پایان شتابزده آن نپاشیده است ، حیرت كردم . در این اثر با تصویری نه چندان متفاوت از نویسنده روبرو می شویم : زوال اخلاقی ناشی از میخوارگی خود نویسنده پس از دلبستگی طولانی به همسری بدخو و ناسازگار و مقاومتی دراز مدت در برابر فشارهای اقتصادی و عشقهایی كه به او عرضه می شد . این همان شخصیت دوست داشتنی و زندگی عاطفی فیتز جرالد بود كه برای این كتابها شهرت گذرایی هم به ارمغان آورد .

2- قلمرو فاكنز

فاكنر از اولیس جیمز جویس به راه افتاد و در جاده تنباكوی ارسكین كالدول پیش رفت . او جریان سیال ذهن را در طبقه كاملی از مردم ساكن میسی سی پی دبنال كرده و با عریان كردن جسم و جان آنان ، تاریخچه و زوالشان را ضبط می كند او كه آثار بالزاك را بسیار خوانده بود ، خود به نوشتن كمدی انسانی8 گوشه ای از ایالات متحده پرداخت . این بخش در واقع لافایت بود و مركز آن شهر اكسفورد جایگاه پر افتخار دانشگاه می سی سی پی لیكن فاكنر این شهر را جفرسن خواند و این بخش را یوكناپاتافا نام داد ؛ واژه ای كه به قول خود او ، از آن سرخپوستان چیكاسا9 است و چنین معنا می دهد : « آب در جلگه ها به آرامی روان است . » و این توصیف مصداق كاملی از كتابهای اوست . فاكنر برای این « بخش تخیلی » خود جمعیتی برابر 9313 سیاه پوست و 6298 سفید پوست در نظر می گیرد . حداقل صد تن از این سفید پوستان و انبوهی از سیاه پوستان به رمانهای او داخل یا در آنها خارج می شوند . همچنان كه شخصیتهای متعددی ، نظیر همینها در بخشهای گوناگون آثار بالزاك ظاهر می شوند . در نمایش موشكافانة فاكنر ، مردم این قطعه زمین ، صمیمانه تر و صادقانه تر از هر بخش دیگری از مردم امریكا نمایانده می شوند .

فاكنر در 25 سپتامبر 1897 در نیوآلبانی10 می سی سی پی به دنیا آمد . پدرش در سال 1902 خانواده را به آسكفورد برد و با شغل مدیر حسابداری در دانشگاه استخدام شد . تحصیلات رسمی ویلیام از دبیرستان فراتر نرفت . او تلاش كرد برای شركت در جنگ جهانی اول در ارتش نامنویسی كند ؛ اما پذیرفته نشد . سپس به كانادا رفت و وارد نیروی هوایی سلطنتی شد ؛ اما پیپ از آنكه تعلیماتش را به پایان برساند ، جنگ خاتمه یافته بود . آنگاه به آكسفورد بازگشت و یك سالی را در دانشگاه به تحصیل مشغول شد . در سال 1924 یك جلد از شعرهایش در بوستون چاپ شد . در صفحه عنوان كتاب یك حرف u به اشتباه در اسم او گذاشته شد . فاكنر این اشتباه را حفظ كرد و همه كارهای بعدیش را با همین نام جدید امضا كرد . همان گونه كه احساس بر اندیشه مقدم است ، نثر نویسان خوب تقریباً همیشه با شعر آغاز می كنند .

هنگامی كه در حرفه روزنامه نویسی و در نیوارلئان كار می كرد با شروود اندرسن آشنا شد . او ویلیام را ترغیب كرد به رغم امتناع مكرر ناشران از چاپ آثارش ، به نوشتن ادامه دهد . فاكنر در ژوئن 1925 با كشتی باری به اروپا سفر كرد . ایتالیا و فرانسه را زیر پا گذاشت و مدتی در روزنامه ای در پاریس به كار پرداخت . سپس به آكسفورد بازگشت و برای تأمین زندگی به هر كاری ، هر اندازه بی ارزش دست زد ، پس از انتشار چند كار جزئی كه در اقیانوس انتشار كتابها بازتاب و آوازه چندانی نداشت یكی از بنگاههای انتشاراتی نیویورك را متقاعد كرد تا كتابی از او به چاپ برساند ( 1929 ) و شهرت او با این كتاب آغاز شد .

رمان سارتوریس11 یكی از خانواده های قدیمی اهل جنوب را تصویر می كند كه اندك اندك قدرت اجتماعی و املاك خود را به اعضای یك طبقه بازرگان كاسبكار در حال رشد ولی فاقد اصول اخلاقی ، تسلیم می كند . بدین گونه تاریخچه حوادث بخش « یوكناپاتافا » پیش چشم ما گشوده می شود . بنیانگذار این خانواده سرهنگ جان ساتوریس است كه در جنگهای داخلی فرمانده یك هنگ سواره نظام بود و با شهامت و بی پروایی خود در آن روزگار داستانهای گوناگون و پر شاخ و برگی برای فرزندانش به یادگار گذاشت . وی در سال 1876 در گذشت و با یارد سالخورده آغاز می شود كه در جفرسون رئیس بانك است مردی مبادی آداب كه با ویسكی و سیگارش زندگی می كند و مورد احترام همگان است . گرچه در ناتوانی اش در اداره فرزندان و خدمتكاران ، نشانه های زوال به چشم می خورد . شخصیت شرور داستان ، نوه اش بایارد سارتوریس دوم ، است كه خوگرفته به خشونت و شتاب – با لاقیدی – از جنگ جهانی اول باز می گردد . اتومبیل جدید او كه موجب وحشت پدربزرگ است ، نماد جهان در حال دگرگونی و ابزار فاجعه است .

اعضای خانواده سارتوریس به اصل و نسب خویش می بالند و معیارهای دیرینه آداب دانی ، ذوق و سلیقه و وظیفه شناسی خود را نسبت به خانواده ، طبقه و جامعه حفظ می كنند . آنان مستخدمان سیاه پوست خود را آمرانه به كار می گیرند ب اایشان همچون اعضای پذیرفته شده و پرورش یافته خانواده رفتار می كنند ؛ اما به ایشان به شكلی غیر از نوعی كاست همیشه پست ، نمی نگرند . آنان با تحقیری بی ثمر به تازه واردان بی ریشه ، حیله گر و مبتكر شمالی نگاه می كنند ؛ كسانی كه غیر از جاذبه پول و جنسیت هیچ نیروی محرك دیگری ندارند ؛ آنانی كه نه وابستگیهای اجتماعی را به رسمیت می شناسند و نه قیود زیبایی شناسی را . در رمانهای فاكنر نمایندگان اصلی این گروه خانواده اسناپس12 هستند ، « خانواده ای به ظاهر خستگی ناپذیر كه در طول ده سال اخیر از جای كوچكی مشهور به محله فرانسویها – كم كم به شهر [ جفرسن ] آمده اند . » فلم اسناپس ، مصمم به گردآوری ثروت و رسیدن به قدرت : « روزی ، بی سر و صدا پشت پیشخان رستوران كوچكی كنار خیابان ، سر و كله اش پیدا شده بود . . .

با این جا پا – و مانند ابراهیم پیامبر – خویشان و بستگان خود را تك تك ، یا خانواده خانواده به شهر می آورد و طوری سر و سامان می دهد كه بتوانند پول در بیاورند . » آنان ر در شغلهای كوچك و جور واجور درجة سه مغازه های بقالی ، سلمانی و . . . پخش و پلا شدند ؛ زاد و ولد كردند و ریشه دواندند . ساكنان قدیمی ، در خانه ها و مغازه ها و دفترهای آراسته خود ، ابتدا با تفریح و سرگرمی ، سپس با حیرت و آشفتگی ناظر این جریان بودند . » در جریان وقایع رمان ، طبقه جدیدی گسترش می یابد تا آن گاه كه « سارتوریس ها » در مقابل «اسناپس ها » محو می شوند . مزرعه ، دهكده ، خانه مجلل و درشكه ، جایشان  را به مغازه ، شهر ، بانك و اتومبیل می دهند و سیمای جنوب به تصویری رنگ باخته از شمل مبدل می شود .

تنها « اسناپس » ی كه در این كتاب ظاهر می شود ، دفتر دار بانك بایارد سارتوریس است . او با نقشه ای سنجیده دست به اختلاس میزند ، پولش را پس انداز می كند . در ناحیه كثیفی مسكن می گزیند و نامه های عاشقانه بدون امضایی برای نارسیسا بن بو – كه به سبب وابستگیش به خانواده سارتوریس دور از دسترس اوست – می نویسد . برادر دختر ، هوراس بن بو وكیلی است كه با « سیمای زیبا ظریف مسخره اش » مشخص می شود . او با زن هوسباز بهترین دوست خود رابطه نامشروع برقرار می كند و خواهر حساس و پارسایش را آزرده خاطر می سازد . نارسیسا هم پنهانی و با دلهره گرفتار عشق بایارد سارتوریس دوم می شود . بایارد اعتنایی به او ندارد ، چرا كه روح خود را به اتومبیلیش فروخته است . وقتی در یك تصادف چند دنده بایارد می شكند . نارسیسا با صمیمیتی خاموش از او پرستاری می كند تا آنكه بایارد با او ازدواج می كند . هنگامی كه دنده های او و گلگیرها تعمیر می شوند ، بایارد ، پدر بزرگش را مصرانه با اتومبیل به گردش می برد ، اتومبیل در گودالی می افتد . بایارد اول از شدت ضربه می میرد و چیزی نمی گذرد بایارد دوم هم در حین پرواز با هواپیمایی كه دچار نقص فنی شده است تلف می شود . در این هنگام او بیست و هفت سال داشت و سال 1920 بود .

اصل داستان همین است كه گفتم ، اما بدون پرداخت هنری داستان هیچ است . در اینجا ساخت و سبكی وجود دارد و تصاویری كه با تامل در آن جای داده شده است : تصویر شهر و مغازه ها و كاسبها و بیكاره هایش . تصاویر نواحی مسكونی قدیمی با خانه های ساكت و سرسبز سایبان دار متعلق به اشرافیت در حال احتضار است ، تصویر این خانواده های شكست خورده با خاطرات مغرورانه غم انگیزشان از گذشته باشكوه ؛ تصویر برده های پیشین و فرزندانشان كه بی مال و منال ، بینوا و زیرك كه زبان انگلیسی را برای همخوانی با حنجره هاشان و نیازها و آوازهاشان تغییر داده اند . بهترین جنبه كار فاكنر ثبت ساده و صمیمانه فضای جنوب است : رنگ و تركیب خاك ، گیاهان و گلهای خاص منطقه كه « جنگلی درهم تنیده و خوش رایحه » از « یاسهای هندی ، كبود ، بنفش . . . و پیچكهای انبوه » می سازند ؛ « رایحه یاسمنها پیوسته در فضای خانه پراكنده است » ؛ پرندگان بومی كه « شامگاهان با شیرینی و ملاحت آواز می خوانند . »

 


1 – puritan فرقه ای از پروتستانهای انگلستان در قرون 16 و 17 كه خواستار انضباط مذهبی سخت بودند

2 – Candy رمانی هرزه نگارانه نوشته Terry Southern و  Mison Hoffenberg كه نخستین بار در سال 1958 چاپ شد . این رمان امریكایی سالها تجدید چاپ می شد و میلیونها نسخه از آن به فروش رفت . در سال 1968 فیلمی از روی آن ساخته شد .

3 – last Exit to Brooklyn  رمانی نوشته Hubert Selby

4 – Saul Bellow متولد 1915 نوسنده كانادایی الاصل امریكایی . در بساری از آثارش به زندگی یهودیان در امریكای معاصر می پردازد .

5 – john Updike متولد 1932 نویسنده امریكایی آپدایك به دلیل تصویر كردن زندگی اهالی شهرهای پنسیلوانیا در آثارش مشهور است

6 – اشاره ای است به ده فرمان موسای پیامبر كه از سوی خدا بر او وحی شد و او آنها را بر لوح نوشت و بر امتش عرضه كرد .

7 – Tender is the Night .

8 – Comedie humaine ، عنوان مجموعه رمانهای بالزاك

9 - Chickasaw

10 – New Albany

11 - Sartoris

12 - Snopeses

قیمت فایل فقط 12,000 تومان

خرید

برچسب ها : ادبیات معاصر امریكا , ادبیات , معاصر , امریكا , ادبیات معاصر , ادبیات معاصر امریكا , پروژه , پژوهش , مقاله , جزوه , تحقیق , دانلود پروژه , دانلود پژوهش , دانلود مقاله , دانلود جزوه , دانلود تحقیق

تعداد صفحات : 6

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 10346
  • کل نظرات : 39
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 77
  • آی پی دیروز : 50
  • بازدید امروز : 578
  • باردید دیروز : 124
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 3,825
  • بازدید ماه : 16,965
  • بازدید سال : 76,599
  • بازدید کلی : 1,465,596